خود برتر چیست و چگونه می توان با آن ارتباط برقرار کرد؟
خود برتر؟
به احتمال زیاد سادهترین مفهومی که برای این عبارت به ذهن میرسد این است که: خود برتر بخشی از وجود انسان است که میتواند با رشد و تعالی به وجود بیاید.
این تعریف تا حدودی درست است اما کامل نیست. این مقاله سعی دارد با زبانی ساده تعریف کاملی از خود برتر ارائه کند.
از خود برتر با عنوان روح الهی، ذهن کاملا هشیار، هشیاری برتر یا طرح الهی هم یاد میشود. در اصل همه تعاریف و اسامی ارائه شده به یک چیز اشاره دارند.
در واقع باید گفت خود برتر جنبهای از وجود انسان است که «هست»، وجود دارد و فقط کافی است به وسیله روشهایی، بروز پیدا کند و آشکار شود؛ روشهایی که در این مقاله خواهید خواند. اما برای شناخت بیشتر این جنبه از وجود انسان بهتر است کمی به جنبه دیگری که میشناسیم، توجه کنیم.
وجود انسان در این جسم خاکی و تن فیزیکی خلاصه نمیشود. این تن، فانی و زوال پذیر است، دچار بیماری میشود و ضعیف است (آیه 28 سوره نساء: و انسان ضعیف آفریده شده است). حال این سوال پیش میآید که چرا فرشتگان باید به چنین موجود ضعیفی سجده کنند و چرا در جواب این سوال که «علت آفرینش انسان چیست؟» از خداوند چنین میشنوند : من آن میدانم که شما نمیدانید (بقره،30).
بنابراین انسان باید جنبه دیگری نیز داشته باشد که او را چنین ارزشمند ساخته که می تواند جانشین خداوند برروی زمین باشد.
در بیت زیبایی از مولانا میخوانیم:
نفختُ فیه من روحی رسیده است
غم بیش و غم کم را رها کن
در این بیت و ابیات فراوان دیگر، بزرگان به ما یادآوری کردهاند که وجود انسان بسیار برتر و بالاتر از ظواهری است که او را دچار و گرفتار خود میکنند.
روح الهی جنبهی برتر وجود انسان است که چون از روح خداوند سرچشمه گرفته، دارای قدرتی عظیم است. بیماری و فساد و زوال به آن راه ندارد و همواره پاک است و بیآلایش.
شاید شما هم شنیده باشید که انسان اشرف مخلوقات است چون قدرت تعقل و تفکر دارد، اما کدام تفکر؟ کدام اندیشه میتواند ما را سزاوار سجده فرشتگان گرداند؟ بگذارید کمی بیشتر به این مسئله بپردازیم.
به طور ساده ذهن ما مجموعهای است از خاطرات، باورها و پیشفرضهایی که همراه با افزایش سن و گذر از دوران کودکی به بزرگسالی شکل گرفتهاند. بنابراین ما در مورد انسانها، وقایع و اتفاقات قضاوتهایی داریم که برآمده از این مجموعه اطلاعات ذخیرهشده است. اطلاعاتی که گاهی از وجود آنها بیخبریم و درست همینجاست که اشتباه میکنیم. فکر میکنیم با اندیشه به فلان موضوع یا نتیجهگیری دست یافتهایم، غافل از اینکه حافظهای که از آن به عنوان ضمیر ناخودآگاه یاد میشود، پیش از آن که ما بتوانیم همه جوانب یک موضوع را شفاف و بدون قضاوت قبلی ببینیم برای ما تصمیم گرفته و ما را به عمل وامیدارد.
بسیاری از ترسها، وسواسها، اضطرابها و حتی نتایج منفی و شکستهای ما به دلیل پر بودن ضمیر ناخودآگاه ما از دادههای معیوبی است که از طریق تجربههای گذشته یا آموزشهای جامعه به ما القا شدهاند.
جمله خاقان سخره اندیشهاند
زان سبب خستهدل و غمپیشهاند
بنابراین ما فکر میکنیم که فکر میکنیم.
اما روح الهی که در واقع همان جنبه خدایگونه یا الهی وجود انسان است از همه این نواقص و اندیشههای ناپاک دور است. بیماری، ترس و فقر به روح الهی راه ندارد. آگاهی یا ادراک و تجربه زیستن در لحظه حال، مفاهیمی هستند که به همان روح الهی یا خود برتر بازمیگردند. توجه به لحظه اکنون و فراموش کردن گذشته و آینده که همراه با خود اندوه و ترس میآورند میتواند ما را به خود برتر نزدیک کند.
ابتدا باید دانست که خود برتر چیزی جدا از ما یا در بیرون وجود ما نیست. خود برتر یا همان روح الهی جنبه قدرتمند، خلاق، عاشق و پاک وجود انسان است که با ظهور و بروز آن، ترسها مبدل به شجاعت و غصهها به شادی بدل میشوند. بنابراین برای رهایی از ترسها و غمها و یافتن آرامش و شادی واقعی، تنها راه انسان، برقراری ارتباط با روح الهی درون خودش است.
تجربه درک این جنبه از وجود خود، میتواند برای هر کس به شکلی اتفاق بیفتد که حتی بیان کردنی هم نیست اما کسانی که آن را درک کردهاند میدانند که همهی شادی، آرامش و خوشبختی که نوع بشر همواره در زندگی برای رسیدن به آن تلاش میکند در واقع آنجاست؛ جایی درون خود فرد، نه در بیرون. اما کسانی که هر کدام از موضوعات مطلوب حیات را در بیرون از خود جستجو میکنند، درنهایت بیآنکه به حقیقت این امور پی برده باشند، خسته و دلسرد میشوند چرا که معنا در درون است و بیرون، تجلی درون است.
به قول عطار نیشابوری:
تو آینه جمال اویی
و آیینه تو همه جهان است
قلب انسان، آیینهای است که جمال خداوند در آن بازتاب مییابد اما به شرطی که این آینه بیغبار باشد. غبار همان دادههای معیوبی است که ما را دچار قضاوتها، ترسها و نگرانیهای بیهوده میکند و جلوی دید درست جهان را میگیرد.
به قول مولانا:
آینهات دانی چرا غماز نیست؟
ز آنکه زنگار از رخش ممتاز نیست
برای ارتباط با روح الهی یا خود برتر کافی است تاریکیها و غبار را از قلب و درون خودمان پاک کنیم.
پیش چشمت داشتی شیشهی کبود
زان سبب عالم کبودت می نمود
از نگاه مولانا نیز اگر شیشهای که از پشت آن به دنیا نگاه میکنی، تیره باشد، پس دنیا را تیره و تار میبینی.
کینه و نفرت، قضاوت و بخل، حسد و تنگنظری همه میتوانند دید ما به جهان پیرامون را به گونهای منفی و مخرب، تغییر دهند.
بله، گفتنش راحت است اما در عمل، رها شدن از احساسات منفی که حاصل تجربیات تلخ گذشته یا نگرانی برای آینده هستند، چندان راحت به نظر نمیرسد. اما مولانا در یک بیت راهی ساده و کاربردی رای پاکسازی درون، به ما معرفی میکند:
چون که غم بینی تو استغفار کن
غم به امر خالق آمد کار کن
توبه یا طلب آمرزش کاری است که انسانها تنها در صورتی انجام میدهند که فکر کنند گناهکارند یا خطایی مرتکب شدهاند اما مسئله مهمتر در توبه، پذیرش مسئولیت است. یعنی من بپذیرم احساسی که الان دارم یا اتفاقی که هم اکنون تجربه میکنم بهخاطر نقصی در درون من است. پس با توبه که همان بازگشت به روح الهی است میخواهم که آن نقص یا تیرگی را پاک کنم. در این باره در کتاب محدودیت سفر بیشتر بخوانید.
راه دیگر ارتباط با خود برتر سکوت است. کسی که پیوسته به دنبال اثبات خود نیست، به دنبال کسب اعتبار نیست، برای حرف و نظر دیگران گوش شنوا دارد و ... چنین شخصی میتواند به موقع و بهجا سکوت کند.
به قول سعدی:
چو خواهی که گویی نفس بر نفس
نخواهی شنیدن مگر گفت کس؟
کسی که سکوت درست را بشناسد و بهکار بندد میتواند صدای درون خود را نیز بشنود.
از طرفی وقتی درون انسان از دادههای غلط و معیوب پاک شده باشد، فرد نسبت به جهان پیرامون و هر چه در آن هست یا رخ میدهد، قضاوتی ندارد و میتواند از دست سر و صداهایی که ذهن هر لحظه به راه میاندازد رها شود و به سکوت برسد.
سکوت باعث میشود صدای روح الهی یا خود برتر شنیده شود و در اینصورت است که خلاقیت و موفقیت به انسان رو میآورد.
تا زمانی که ذهن ساکت نشود نمیتوان الهام یا همان صدای درون را شنید.. کسی که پیوسته در حال نشخوار فکری است و به چند و چون ماجراها میاندیشد، در حال از دست دادن لحظه اکنون است.
خداوند و هر آنچه که انسان به دنبال یافتن آن است در لحظه حال است: حضور، سکون، آرامش، شادی.
یکی از رایجترین راههای ساکت کردن ذهن، مدیتیشن یا همان مراقبه است که علاوه بر کارکرد رایجتر آن یعنی افزایش تمرکز و آرامش فردی، در صورت انجام صحیح میتواند توجه فرد را به لحظه حال آورده و او را از فکر گذشته و آینده رها و آزاد سازد و بنابراین او را برای ارتباط با درون خویش، چابک و آماده کند.
کسی که میداند همه عشق، خوشبختی و شادی همینجاست؛ در درون خودش، جستجو و دست و پا زدنهای بیهوده برای رسیدن به موفقیت را رها میکند و برای ارتباط با خود برتر که همان منبع و اصل حیات است، تلاش میکند و شاید بتوان گفت که خودشناسی، ارزشمندترین دستاورد زندگی هر انسانی است.
بنابر آنچه گفتیم، آیا چیزی بهتر از یافتن خود برتر هست؟