ویرگول
ورودثبت نام
msjahanpanah
msjahanpanahمحمد سعید متولد 1371، دانشجوی دکتری رشته برق قدرت. از سال 1389به دلیل علاقه‌مندی به ادبیات گمانه‌زن و تاریخ، فعالیت خود را در زمینه وبلاگ‌نویسی درباره ادبیات و تاریخ آغاز کرد
msjahanpanah
msjahanpanah
خواندن ۲ دقیقه·۴ ماه پیش

سرو سپید... سرخ

اگر به دنبال رمانی تاریخی ایرانی هستید که روایتی انسانی، دقیق و بی‌پرده از یک چهره مهم در دلِ یک لحظه حساس تاریخی ارائه دهد، «سرو سپید سرخ» یکی از بهترین گزینه‌ها محسوب می‌شود.

«سرو، سپید... سرخ» رمانی تاریخی از جهانگیر شهلایی است که روایت داستانی روزهای بحرانی شهریور ۱۳۲۰ را به تصویر می‌کشد؛ زمانی که ایران در آستانه‌ی اشغال متفقین قرار داشت. محور داستان، بازگشت محمدعلی فروغی به عرصه قدرت است؛ ماجرای سیاست‌مداری سال‌خورده و منزوی که باید در کوتاه‌ترین زمان، از سقوط کشور به ورطه جنگ جلوگیری نماید...

«سرو، سپید... سرخ» یک افسانه نیست. داستان از دل دنیای فانتزی یا تاریخ جایگزین برخاسته نیست که شخصیت اول آن قهرمان‌سازی دروغین یا تلاشی برای «مدرن» کردن گذشته باشد. این کتاب، مونولوگی زنده و زخم‌خورده از زبان یکی از پیچیده‌ترین شخصیت‌های معاصر ما است.
جهانگیر شهلایی سعی نکرده است تاریخ را بازسازی یا تغییر دهد، بلکه با نثری دقیق و فضاسازی مستندگونه، شخصیت فروغی را از دل تاریخ بیرون می‌کشد و نقش وی را در عبور ایران از یکی از تلخ‌ترین پیچ‌های تاریخ معاصر به تصویر می‌کشد. در واقع، این کتاب قصه‌ای است از دلِ لحظه‌های بحرانی که می‌توانست به تجزیه و نابودی ایران منتهی شود؛ روزهایی که در آینده ایران تردیدهای زیادی به وجود آمد و با تصمیمات تاریخ‌ساز سربلند بیرون آمد.

قهرمان داستان، محمد فروغی، شخصیتی شناخته‌شده در تاریخ معاصر ایران است، اما داستان قرار نیست فقط زندگینامه‌ای خشک از او باشد. اینجا با شخصیتی مواجهیم که از درون وی به وقایع نگاه می‌کنیم؛ نه فقط درگیر جهان بیرونی، او با وجود پیری و منزوی شدن از سوی نظام، در زمان بحران وقتی وطن به او نیاز داشت، از غار تنهایی‌اش بیرون آمد و به جای نگه داشتن کینه کسانی که وی را از دامنه قدرت بیرون کرده بودند، به فکر حفظ کشور افتاد و با سال‌ها تجربه سیاسی و طرفندهای دیپلماتیک حیاتی، توانست کشور را در برابر تهدیدها حفظ کند.

بزرگ‌ترین نقطه قوت «سرو، سپید... سرخ» این است که با وجود داشتن روایت درونی و ماجرایی که قرار بوده در از دل مونولوگ ها ودیالوگ های افراد بیرون بیاید، حوصله‌سربر نیست. داستان تک‌نفره است، اما کشش دارد و خواننده را در دل بحران 1320 بعد از اشغال ایران با خود همراه می کند.

نثر گاهی بسیار سینمایی است. گویی تک‌پلان بلندی در فضایی تاریک است که نوری موضعی بر صورت مردی خسته می‌تابد و او برای دوربین سخن می‌گوید. «سرو، سپید... سرخ» نه روایت یک قهرمان است و نه مرثیه‌ی یک قربانی؛ بلکه روایت مردی است که برای آخرین‌بار فرصت یافت صدایش را از دل تاریخ به گوش ما برساند.

۱
۰
msjahanpanah
msjahanpanah
محمد سعید متولد 1371، دانشجوی دکتری رشته برق قدرت. از سال 1389به دلیل علاقه‌مندی به ادبیات گمانه‌زن و تاریخ، فعالیت خود را در زمینه وبلاگ‌نویسی درباره ادبیات و تاریخ آغاز کرد
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید