کتاب دختری که ماه را نوشید نوشته کلی بارن هیل و ترجمهی فروغ منصور قناعی توسط انتشارات پرتقال به چاپ رسیده است. این رمان جذاب در لیست پرفروشترینهای نیویورک تایمز قرار گرفته و داستان زندگی عجیب یک دختربچه را به تصویر میکشد.
کتابهای بسیاری وجود دارند که برای یاد دادن درسهایی ماندگار از زندگی به رشته تحریر درآمدهاند. مخاطب اغلب این آثار گروه نوجوان است که معمولا این دسته از کتابها را خستهکننده و کسالتآور میدانند.
در این میان نویسندگانی هم هستند که سعی دارند آموزههای خود را از طریق قلمی خوشایند و داستانی هیجانانگیز وارد ذهن مخاطب کنند. کتاب دختری که ماه را نوشید نیز در این دسته از آثار قرار دارد.
کتاب دختری که ماه را نوشید چنان داستانی را به تصویر کشیده که مخاطب به سختی میتواند کتاب را کنار بگذارد. کلی بارنهیل در همه لحظات این اثر، خواننده را به وجد میآورد و او را با جریان رمان همراه میسازد.
تعدادی از شخصیتهای رمان دختری که ماه را نوشید برتریهای ذاتی دارند که از آن برای نجات انسانیت استفاده میکنند. این موضوع باعث میشود مخاطب ارتباط عمیقی با این شخصیتها برقرار کند؛ به طوری که با موفقیت آنها خوشحال شده و از شکستهایشان غمگین گردد.
کلی بارنهیل سعی کرده در این کتاب با استفاده از زبانی ساده، سنتی و شاعرانه آموزههای مهمی را به مخاطب خود منتقل کند.
چالشهایی که کتاب دختری که ماه را نوشید برای خواننده دارد، این اثر را از هر کلیشهای دور میکند. بارنهیل به شما نشان میدهد که قدرت انجام هر کاری را دارید؛ فقط کافیست چیزی را که نمیدانید بپرسید و به غریزه خود اعتماد کنید.
روند این کتاب مانند یک مینیسریال تخیلی است که قدرت جادو را به تصویر میکشد. آنچه که در بطن این داستان قرار دارد جادو نیست، بلکه گسترش اندوه و ناامیدی است.
کلی بارنهیل این اثر خود را در سال ۲۰۱۶ منتشر کرد و به واسطه آن توانست شهرت بسیاری کسب کند.
او با نام کامل کلی ریگن بارنهیل (Kelly Regan Barnhill) نویسندهای آمریکایی است که در سال 1973 به دنیا آمد. او را بیشتر به خاطر آثار فانتزیای میشناسند که برای نوجوانان مینویسد و از میان سایر آثار او میتوان به مواردی مانند پسر زن جادوگر، داستان خیلی واقعی جک و … اشاره کرد.
وقتی لونا پنج سالش شد، جادویش هم پنجبرابر شده بود. ولی همهی جادو درونش باقی مانده بود و با پوست و گوشت و خونش آمیخته بود. توی تکتک سلولهایش بود. کاملاً ساکن، پر از آمادگی و بدون هیچ فشاری.
گلرک غرغرکنان گفت: «نمیشه اینجوری پیش بره. هر چقدر بیشتر جادو جمع کنه، ممکنه جادوی بیشتری فوران کنه.» برای بچه شکلک درآورد و او را به قهقهه انداخت.
«به حرفم میرسی.» سعی کرد جدی به نظر برسد. زان گفت: «تو که نمیدونی. شاید هیچ جادویی بیرون نیاد. شاید هیچی برامون سخت نشه.» جدا از وظیفهی سختی که در قبال بچههای رهاشده داشت، از چیزهای سخت متنفر بود و چیزهایی که غمانگیز بودند و چیزهای چندشآور.
اگر میتوانست، ترجیح میداد به آنها فکر نکند. کنار دختر مینشست و با هم حباب درست میکردند و با جادو هرکدامشان را به رنگی درمیآوردند. دختربچه دنبال حبابها میدوید، با دست میگرفتشان و روی غنچهی گلها، پروانهها و برگهای درختان میگذاشت.
حتی گاهی داخل یک حباب میرفت و روی چمنها غلت میخورد. زان گفت: «اینهمه زیبایی وجود داره. چطور میتونی به چیز دیگهای فکر کنی؟»
دختری که ماه را نوشید کتابی خواندنی و جذاب از دستهی کتاب های رمان است. اگر از این کتاب جذاب لذت بردهاید گزینههای دیگری را برای مطالعه به شما پیشنهاد میکنیم:
منبع: سایت دانلود کتاب متا بوک