پرونده مختومه اعلام شده است. همه نتیجه را پذیرفتهاند، جز پیپا. هالی جکسون در کتاب راهنمای کشف قتل از یک دختر خوب، ما را سراغ پروندهی قتلی میبرد که پنج سال پیش انجام شده اما هنوز رازهای نهان بسیاری در آن وجود دارد. این رمان رازآلود افتخارات فراوانی را برای نگارنده خود به ارمغان آورده است.
کتاب راهنمای کشف قتل از یک دختر خوب اولین کتاب از سری داستان های جنایی هالی جکسون میباشد. اگر از این کتاب جذاب لذت بردهاید باقی کتاب های این مجموعه به شما پیشنهاد میکنیم:
– این کتاب چنان من را درگیر خودش کرد که هرچه را در اطرافم میگذشت فراموش کردم. فقط و فقط میخواستم که همراه پیپا معما را حل کنم. (پاپشوگر)
– تریلری منسجم، بهشدت خواندنی، با طرح داستانی بسیار جذاب. (گاردین)
– رمانی معمایی که با آن ناخنهای خود را میجویید. (ناتاشا پرستون)
– بسیار بسیار هوشمندانه. (ساوانا براون)
– نامزد بهترین رمان برای مخاطبان جوان در سال ۲۰۲۰ در گودریدز
– بهترین رمان برای مخاطبان جوان به انتخاب آمازون
– از پرفروشترین مجموعههای نیویورک تایمز
هالی جکسون نویسندهی زن بریتانیایی است که سال ۱۹۹۲ به دنیا آمده است. او از سن کم قلم به دست میگرفت و در ۱۵ سالگی اولین رمانش را نوشت که تلاشی ناموفق بود. هالی در دانشگاه ناتینگهام و در رشتهی زبانشناسی و نویسندگی خلاق تحصیلکرده و مدرک کارشناسی ارشد خود ر ا هم در رشتهی زبان و ادبیات انگلیسی گرفته است.
او به مستندهایی که از روی جنایات واقعی ساخته میشود علاقه دارد و یکی از رؤیاهایش در زندگی این بود که کارآگاه شود. او از این علاقه در نوشتن استفاده میکند و کتاب راهنمای کشف قتل از یک دختر خوب نشاندهندهی این است که در این زمینه موفق عمل کرده است.
دومین کتاب هالی جکسون که ادامهی کتاب اول اوست «دختر خوب، خون بد» نام دارد.
پیپ، با بیقراری، پاهایش را از زیر میز تکان میداد و امیدوار بود کارا آنقدر مشغول وراجی کردن باشد که متوجه نشود. اولین باری بود که پیپ مجبور بود چیزی را از او پنهان کند و اضطراب باعث شده بود مدام با دستانش بازی کند و شکمش منقبض شود.
سه روز بعد از برگشتنشان از جنگل، وقتی معلمها از صحبت دربارهی اینکه قرار است چه درس دهند دست کشیدند و واقعاً شروع کردند به درس دادن، بعد از مدرسه، پیپ به خانهی کارا رفته بود.
در آشپزخانهی خانوادهی وارد نشسته بودند و تظاهر به انجام تکالیف میکردند، ولی درواقع، کارا داشت از بحرانی حرف میزد که گریبانگیرش شده بود.
«و بهش گفتم هنوز نمیدوم میخوام چه رشتهای توی دانشگاه بخونم، چه برسه به اینکه کجا میخوام برم؛ و اون مدام میگه زمان داره میگذره کارا و بهم استرس میده. تو با پدر و مادرت صحبت کردی؟»
پیپ گفت: «آره چند روز پیش. انتخابم کالج کینگ توی کمبریجه.»
«رشتهی انگلیسی؟»
پیپ سرش را به علامت تائید تکان داد.
کارا نفسش را با عصبانیت بیرون داد و گفت: «بدترین آدم واسهی درددل کردن دربارهی برنامههای زندگی هستی. شک ندارم که از الان، میدونی وقتی بزرگ شدی، میخوای چی کاره بشی.»
پیپ گفت: «معلومه. میخوام همزمان، لویی ترو، هدر بروک و میشل اوباما بشم.»
«کاراییات اذیتم میکنه.»
صدای سوت قطاری بلند از گوشی پیپ بلند شد.
کارا پرسید: «کیه؟»
پیپ که داشت پیام را از نظر میگذراند، گفت: «راوی سینگه. میخواد ببینه خبر تازهی دیگهای دارم یا نه»
کارا با بازیگوشی گفت: «اوه، الان دارین به هم پیام میدین، درسته؟ باید هفتهی بعد، یه تاریخ رو در نظر بگیرم برای عروسی؟»
پیپ خودکاری را به طرفش پرت کرد. کارا ماهرانه جاخالی داد.
کارا گفت:«خب، خبر تازهای دربارهی اندی بل داری؟»
پیپ گفت: «نه راستش، هیچچیز جدیدی نیست…»
دروغ باعث شد انقباض شکمش بیشتر شود.
منبع: متا بوک