جردن بلفورت (Jordan Belfort)، که به وسیلۀ دیکاپریو در فیلم گرگ وال استریت جاودانه شد، سیستم فروش گامبهگام خود را در کتاب شیوه گرگ (Way of the wolf) آشکار میسازد که با استفاده از آن، هر کسی میتواند به یک ستاره فروش و موفقیت تبدیل شود.
نخستین بار است که جردن بلفورت رموز سیستم گامبهگام فروش خودش را بیان میکند، سیستمی که منجر شده تا خودش، مشتریان و تیم فروشش، به موفقیت و ثروت زیادی برسند. این روش تا به حال فقط در دوره آموزشی آنلاین او و با هزینه حدود ۲۰۰۰ دلار مطرح میشده است و حالا به وسیلۀ این اثر در اختیار همه قرار گرفته است.
****************** دانلود نسخه الکترونیک این کتاب ***********************
بلفورت در کتاب شیوه گرگ نشان میدهد که هر کسی چگونه میتواند به استاد متقاعدسازی و فروش تبدیل شود.
بیشک همه ما، بارها و بارها اسم خیابان وال استریت را در فیلمها، سریالها، کتابها، مجلات و… شنیدهایم. خیابان وال استریت از اصلیترین خیابانهای نیویورک در ایالات متحده آمریکا است و ساختمان بازار بورس و بزرگترین مرکزهای اقتصادی آمریکا در آن قرار دارد.
اکثر ما عمدتاً دوست داشتیم سر از کار او دربیاوریم و راه دستیابی به موفقیت و ثروت و شیوه جادوییاش در متقاعد کردن و فروش را بیاموزیم؛
جردن بلفورت در آستانهی تولد ۲۶ سالگی خود، درآمدی بیش از ۴۹ میلیون دلار در سال داشت. به گفته خودش، او از این موضوع ناراحت بود که چرا سه میلیون دلار کمتر درآمد داشته و نتوانسته به درآمد هفتهای یک میلیون دلار (و سالیانه ۵۲ میلیون دلار) برسد. حال بلفورت شیوهاش را آشکار کرده است.
وقتی صحبت از کاربرد سیستم خط مستقیم در دنیای واقعی میشود، رایجترین اشتباهی که فروشندگان مرتکب میشوند این است که تمایل دارند در اصلاح الگوهای زبانی اصلی سیستم برای هماهنگسازی با صنعتشان، بیش از حد سختگیر باشند.
به طور مثال، بیشتر الگوهای زبانیای که استفاده کردیم برای فروشندگان در صنعتهایی چون بیمه، خدمات مالی، آموزشی، محصولات خورشیدی، ویتامینها، بازاریابی شبکهای و تقریباً همه محصولاتی که فروشنده آغازگر جلسۀ فروش آنها هست، کاملاً مناسب است.
با این حال، اگر در مغازهی خردهفروشی کار میکنید، مثلاً تلویزیون، پوشاک، محصولات ورزشی، کامپیوتر یا محصولات این چنینی دیگری میفروشید، آنگاه واضح است که پرسیدن اینکه آیا پیراهنی که مشتری پرو کرده به نظرش منطقی است یا نه، با عقل جور در نمیآید.
بنابراین، در چنین مواردی که الگوی نخستین به خوبی سازگاری ندارد، باید خودتان آن را با موقعیت فعلیتان سازگار کنید. مثلاً، اگر در فروشگاه لوازم دیجیتال، تلویزیون میفروشید، میتوانید به مشتری خود بگویید: «بنابراین، نظرت چیست؟ آیا همان چیزی است که به دنبالش هستی؟ آیا مناسب توست؟»
نه اینکه بگویید: «آیا این تلویزیون برایت منطقی است؟» که کاملاً مسخره به نظر میرسد.
در مورد به کارگیری سیستم خط مستقیم برای صنعتهایی خارج از آنچه که در ابتدا برایش طراحی شده بود، کلید موفقیت این است که در هنگام ایجاد الگوهای زبانی اصلی خود، تا حد نیاز انعطافپذیر باشید؛ یعنی از عقل و منطق خود به عنوان چراغ راهنما استفاده کنید و این گونه همه چیز را هماهنگ کنید.
سیستم خط مستقیم، سیستم متقاعدسازی به شدت قدرتمندی است و میتواند به معنای واقعی، زندگیتان را ظرف چند روز تغییر دهد. این موضوع را در سراسر جهان و در صنعتهای فراوانی مشاهده کردهایم.
افرادی که هرگز معنای موفقیت را نمیدانستند، به طور ناگهانی به دستاوردهایی رسیدند که هیچگاه در خیالشان نمیگنجید و به شیوهای بسیار توانمندتر از بزرگترین رویاهایشان زندگی میکنند.
همه اینها با یادگیری هنر متقاعد کردن و به کارگیری سیستم خط مستقیم شروع میشود. در عین حال، باید از اینکه هیچوقت اخلاقیات و صداقت خود را در میانه راه قربانی نخواهید کرد، درک روشنی داشته باشید. چرا که موفقیت با نادیده گرفتن اخلاقیات و صداقت اصلاً موفقیت نیست.
– این اثر، از راز چگونگی مجاب کردن هر کسی برای انجام هر کاری پرده برمیدارد. (Barnes & Noble)
– اگر میخواهید به عنوان یک فروشنده به بالاترین سطح ممکن برسید، این کتاب را از دست ندهید. (Craig Scoogie – CEO – NextDC)
– این کتاب بدون در نظر گرفتن سن و سال، تحصیلات یا سطح مهارت، به مخاطبین میآموزد که فروشنده، مذاکرهکننده، کارآفرین یا سخنرانی ماهر باشند. (Amazon)
اکنون به احتمال ۹۹ درصد جان اسمیت گمان میکند که بیل پیترسون فروشنده است مگر اینکه ۳۰ سال گذشته را در غار زندگی کرده باشد اما مطمئناً همچنان به طور دقیق نمیداند که بیل چه محصولی را میفروشد و شماره جان را از کجا آورده است، اما این حقیقت که اسمیت فرد غریبه است نه فردی که او میشناسد، عوض نمیشود.
هرچه باشد دوست یا حتی آشنای دور هیچ وقت به آن شکل رسمی صحبت نمیکند و چنین فردی احتمالاً پشت تلفن صدای جان را تشخیص دهد و چون تقریباً هر دفعه که تلفن زنگ میزند بازاریاب تلفنی پشت خطش بوده است، جان در همان پنج ثانیه اول جلسه، فروش متوجه میشود که قضیه از چه قرار است، پس چگونه پاسخ میدهد؟
خب در بیشتر مواقع جان اسمیت عادی به سادگی تلفن را قطع میکند، چون میداند که با قطع کردن تلفن باعث ناراحتی کسی از آشنایانش نخواهد شد. با این حال فرض کنیم که این جان اسمیت خاص بسیار پایبند اخلاقیات است و با قطع کردن تلفن به روی اشخاص احساس راحتی نمیکند، حتی اگر آن شخص فروشنده سمجی باشد؛ کسی که آن قدر جسارت داشته که در حریم خانه ی جان با او تماس تبلیغاتی گرفته است.
پس به جای قطع کردن تلفن آقای اسمیت با لحنی نیمه آزرده میگوید: «اسمیت هستم، میتوانم به شما کمکی کنم؟».
شیوه گرگ کتابی خواندنی و جذاب از دستهی کتاب های اقتصادی و هوش مالی است. اگر از این کتاب جذاب لذت بردهاید گزینههای دیگری را برای مطالعه به شما پیشنهاد میکنیم:
منبع : وبسایت متا بوک