ویرگول
ورودثبت نام
محمدرضا طهرانی
محمدرضا طهرانی
خواندن ۲ دقیقه·۳ سال پیش

مسخ - کافکا

مسخ - کافکا
مسخ - کافکا

کتاب این‌گونه آغاز می‌شود: “گرگوار سامسا یک روز از خواب بیدار شد و دید که در رختخوابش به یک حشره ی مهیب تبدیل شده است” در همین سطر اول داستان می‌فهمیم که با یک داستان عادی سروکار نداریم. گرگوار برای حمایت از خانواده، و برای اینکه خواهرش را به هنرستان بفرستد، از علایق خود دست شسته است، و به کاری مشغول شده که از آن متنفر است. در جایی از داستان می‌گوید: “اگر پایبندِ خویشانم نبودم، مدت ها بود که استعفای خودم را داده بودم.” ولی شفقتی که گرگوار به خانواده‌اش دارد شفقتی دو سویه نیست.

کافکا داستان را به نحوی متضاد با آنچه در حال وقوع است روایت می‌کند. “گاهی با فکر مضطرب و امیدهای مبهم می‌گذرانید و همیشه نتیجه می‍گرفت که موقتاً وظیفه‍اش این بود که آرام باشد و ملاحظه بکند، و به این وسیله، وضعیت ناگواری را که بر خلاف میلش ایجاد شده بود به خویشاوندانش قابل قبول بنماید.” او فاجعه را به شیوه‌ای وصف می‌کند که گویی دارد در مورد یک اتفاق عادی و روزمره سخن می‌گوید. این خود باعث سردرگمی و تشدید موقعیت نا به هنجار ایجاد شده می‌شود.

کافکا یکی از بزرگ‌ترین نویسندگان آلمانی زبان قرن بیستم است. او به این اثر به عنوان اثری طنز نگاه می‌کند. هرچند برای بسیاری آنچه در داستان رخ می‌دهد اصلا خنده‌دار نیست. برخی معتقدند آنچه در مسخ اتفاق می‌افتد انعکاسی از زندگی شخصی کافکا است. از نامه منتشر شده کافکا به پدرش روشن شده که او نیز رابطه خوبی با خانواده‌ نداشته. کافکا از کارش به عنوان منبعی برای در آوردن نان نام می‌برد، هرچند که در کار بسیار کوشا بود و ارتقا می‌گرفت ولی کارش مانعی برای نویسندگی‌ بود تا جایی که مجبور شد رمان محاکمه را ناتمام رها کند و به نوشتن داستان کوتاه رو بیاورد.

ولادیمیر ناباکوف درباره مسخ این‌طور می‌گوید: “رساترین تعریفی که می توانیم از هنر به دست دهیم این است: زیبایی به اضافه ی دریغ.هرجا زیبایی هست دریغ هم هست, به این دلیل ساده که زیبایی محکوم به فناست:زیبایی همیشه می میرد.وقتی ماده بمیرد, رفتار هم می میرد,وقتی فر بمیرد, جهان هم می میرد. اگر کسی “مسخ” کافکا را چیزی بیش از یک خیالپردازی حشره شناسانه بداند به اوتبریک می گویم, چون به صف خوانندگان خوب و بزرگ پیوسته است.”

مارکز در مصاحبه‌ای در مورد تاثیر داستان کوتاه “مسخ” کافکا بر آثارش گفته است: پس از خواند “مسخ” کافکا دریافتم در خارج از نمونه‌های عقلانی و مثال‌های علمی محض چه امکان‌های بی‌شمار دیگری در ادبیات وجود دارد.

کتابمسخکافکامطالعه کنیمکتاب خوب
چندتا مهارت، با دنیاهای متفاوت و جذاب دارم که روزانه باهاشون زندگی می‌کنم. نویسندگی، تحلیل نیازمندی‌های نرم‌افزاری، مدیریت‌پروژه و کنترل‌پروژه ...
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید