موسیقی رپ (هرچند بعضی از اهل فن، آن را اساسا موسیقی نمیدانند) چند سالی است که به فارسی گویش افغانستان هم رایج شده است. برایم سوال پیش آمده بود که آیا رپ به عنوان یک رسانه میتواند کارکرد مفیدی داشته باشد؟ بخصوص برای جامعه مهاجرت افغانستان در ایران؟
رپ را سیاهپوستهای آمریکایی مطرح کردند. ابزاری بود برای اعتراض به تبعیضهای نژادی و هم اکنون در همه جای دنیا به عنوان ابزار اعتراض، بخصوص اعتراض در مسائل اجتماعی کاربرد دارد. پای درد دل مهاجران افغانستانی هم در مورد تبعیضها که بنشینید، مثل رپ فوران می کنند.
مهاجران افغانستانی در ایران، فاقد هر گونه رسانه حرفهای و مستقل هستند. خبرگزاریها، اتحادیهها، انجمنها و ... که پسوند مهاجران افغانستانی را یدک میکشند معمولا تحت پوشش نهادهای جامعه میزبان است و بدیهی است که چاقو نباید دستهاش را ببرد. اصناف مختلف این طبقه اجتماعی هیچ اتحادیه سازمانیافته برای تصمیمگیریهای کلان و مشترک ندارند. و هیچ نهاد رسمی که بتواند حقوقشان را به صورت رسمی پیگیری کند وجود ندارد. بنابراین حتی مسائل بسیار پیش پاافتادهای مثل ثبت مالکیت سیمکارت و ... تبدیل به یک چالش غیرقابل حل میشود. در نهایت به فضاهایی مثل فیسبوک سرریز میکند. یعنی جایی که فقط یک درصد از ایرانیان در آنجا فعالند.
با این اوصاف و در نبود رسانه و تریبون قدرتمند که هم اسما و هم رسما مهاجران افغانستانی در ایران را نمایندگی کند، جای رشد رسانههایی مثل موسیقی رپ وجود دارد.
استفاده از کلمات کوچه بازاری، و حتی رکیک که نشان از اوج استیصال و نارضایتی دارد به مذاق تودههای این طبقه خوش میآید.
با مستقیمترین و سادهترین بیان ممکن اعتراض را فریاد میکنند و خودشان را خالی میکنند. به صورت مقطعی میتواند نقش سوپاپ را ایفا کند.
ای چه بسا رپ بتواند در نقش تلنگری ظاهر شود برای تودههایی که کم کم دارند به روزمرگی عادت میکنند و خواسته و ناخواسته این به کنج عافیت خزیدن و تقدیرگرایی را به نسل بعدی خودشان هم انتقال میدهند. رپ با محتوای گزنده خود، میتواند سوزنی باشد برای این بدنها و فکرهای خواب رفته.
اما دلایل محکمه پسندی هم وجود دارد که چندان به این گونه موسیقایی یا کلامی اعتنا نشود.
عدم همخوانی با فرهنگ سنتی و باورهای عمیق جامعه مهاجرت افغانستانی در ایران
سیاهنمایی مطلق بدون نشان دادن نور چراغهایی که در دورها سوسو میزنند.
ترویج ناامیدی و سست شدن ارادههای طبقه مهاجر برای ساختن دنیایی مرفهتر
افتادن به دام ریتم تکراری و یکنواخت
دست و پا زدن در سطح و اکتفا به معلولها
ایجاد حساسیت بیمورد و گارد گرفتن جامعه میزبان به دلیل اینکه کاستیها با زبانی تلخ و تا حدودی نامودبانه بیان میشود و ...
ضررهایش بیشتر است یا فایدههایش؟ آگاهان در این مورد بیشتر صحبت کنند.