پاسخ به این پرسش ساده نیست. اما میشود به آن فکر کرد. این یادداشت در واقع، متنی است که به عنوان دبیر سومین جشنواره کلمه در مراسم اختتامیه خواندم. در این نوشتار قصد پاسخ به این سوال را نداشتم. نه اینکه سرباز زده باشم بلکه نیاز به تحقیق بیشتر و واکاوی بسیار بیشتر دارد و خود را ناتوان از پاسخی جامع و درخور دیدم. این یادداشت فقط تلاش دارد روشنی به صورت مساله بیندازد و تلنگری باشد برای پژوهشگران ادبی، اجتماعی و روانشناختی.
***
بسم الله
صحبت من درباره نسلی است که از پدر و مادری افغانستانی در کشوری دیگر به دنیا آمدهاند و حالا که در سومین جشنواره کلمه از داستان مهاجرت صحبت میکنیم و میزبان داستاننویسهای افغانستانی ساکن قم و تهران و کاشان هستیم، به طور مشخص در مورد نسلی که در ایران به دنیا آمدهاند.
مهاجرت، تبعید و پناهندگی گویا از ابتدای خلقت با انسانها بوده و هیچ وقت او را رها نکرده. تبعید پدر مشترکمان حضرت آدم ابوالبشر به زمین، هجرت پیامبر از مکه به مدینه و پناهندگی هزاران انسان افغانستانی به سرزمینهای دور و نزدیک صدها مثال تاریخی دیگر. هجرت، تبعید، پناهندگی اگر چه با هم تفاوتهای شکلی دارند ولی در یک چیز با هم مشترک هستند و آن جا به جایی مکان است. حرکت از جایی و رسیدن به جایی دیگر. در بعضی پررنگتر و بعضی کمرنگتر، ولی در هر سه مورد تعلقات سرزمین اولیه با فرد مهاجر، تبعیدی و یا پناهنده میماند. بخصوص کسانی که شخصیتشان در سرزمین اولیه ساخته شده باشد. نوستالوژیها و حسرت او را رها نمیکنند و در این میان آن کسانی که بهرهای از هنر برده باشند، این حس غربت در آثارشان بازنمایی و متجلی میشود.
اما آن دسته از کسانی که در ایران و از پدر و مادری افغانستانی به دنیا آمدهاند را چه بنامیم؟ مهاجر؟ در حالی که او جا به جایی مکانی را تجربه نکرده است و از وقتی چشم باز کرده در همین خاک بوده. یا تبعیدی؟ او که در همین کشور و خاک به دنیا آمده است!
به پای قانون بگذاریم یا عدم پذیرش اجتماعی از سوی جامعه، هر چه هست او اهل این کشور نیست. هر چند زبان مشترک، فرهنگ مشترک، در جبهههای نبرد علیه داعش خون مشترک بهانه خوبی برای مصاحبه کردن و سخنرانی کردن و تاکید بر یگانگی است اما واقعیتهای اجتماعی میگویند این اشتراکها نتواسته است این نسل را از یک انزوای اجتماعی برهاند. و او همواره حس یک اقلیت دارد. به داستانهایی که این نسل مینویسد نگاه کنید و بخوانید. با آنکه در همین جا متولد شده است، همین جا به مدرسه رفته است و احتمالا دهها دوست در مدرسه و محل دارد، هر روز فیلمهای تلویزیونی همین جا را نگاه میکند ولی چرا در داستانهایش ردی از زندگی ایرانی نیست؟ با اینکه همین جا به دنیا آمده است و افغانستان را به چشم سر ندیده است ولی داستانهایش یا در افغانستان میگذرد یا شخصیتهای ایرانی داستانش بیش از یک تیپ اجتماعی بروز ندارد.
اما بیاید آن سوی ماجرا را هم ببینیم. در سالهایی که همتباران انسان مهاجر-مسافر-پناهنده- تبعیدی و یا هر چه که نامش را بگذاریم در سرزمین خودش گاه اسیر جهالت طالبانی، گاه اسیر قساوت چپهای حاکم، گاه اسیر عداوت جنگهای داخلی حتی از آموزشهای ابتدایی و امنیت دور بوده، انسان ساکن در ایران لااقل از امنیت جانی برخوردار بوده. آنها که کارتهای اقامتی داشتهاند توانستهاند درمقاطع مختلف تحصیل کنند و در این سالها هزاران دانشجو در دانشگاههای مختلف ایران داریم و چند سالی است که همه کودکان ولو بدون مدارک اقامتی اجازه تحصیل دارند و از مهر جا نمیمانند. اگر رابطه پدر و مادر این نسل به همدورههایشان بیشتر رابطه کارگر و کارفرما بوده، در این نسل کم نیست دوستیهای عمیقی که از سالهای زندگی در یک محله و نشستن پشت یک نیمکت شکل گرفته است. ولی چرا هیچ ردی از این دوستیها در داستانِ داستاننویسها بازتابی پیدا نکرده؟
داستان فرصت بازنگریستن به خویشتن است. به انسان افغانستانی که در کشور خویش نیست و از این نبودن نمیداند شاد باشد یا اندوهگین؟
روی سخن من با نخبگان حوزه و دانشگاه است. با پژوهشگران و کسانی که دردمند اجتماع هستند. انسان افغانستانی متولد در اینجا هزاران مساله دارد که در سالهای نه چندان دور خودش را نشان میدهد. این نسل یک واقعیت اجتماعی است که دیگر ابزارهای قانونی برای کنترل کردنش کفاف نمیدهد و جای خالی ابزارهای فرهنگی به شدت حس میشود. اکنون زمانه آن رسیده است که به تعامل و رابطه دو طیف جامعه میزبان و میهمان (که رفتن و نارفتنش معلوم نیست) نگاهی دوباره کنیم.
داستان هنری است که در شکل صادقانه خود، روح و روان نویسنده را عریان میکند. بازتابی است از جهانبینی و جایگاهی که برای خودش متصور است. دبیرخانه سومین جشنواره کلمه اعلام آمادگی میکند تا داستانهای رسیده را برای بازخوانی بیشتر در اختیار پژوهشگران ادبیات و زبانشناسی، جامعهشناسی، روانشناختی و … قرار دهد تا به عنوان دادههایی قابل اتکا، فرصت بازنگری و اندیشه را به صورت علمی انجام دهند.