در آن سَکَرات موت
همه حسرتی خواهیم بود.
انسانی نخواهد ماند که پشیمان نشود و با خودش نگوید :
چه داد هایی بیداد کردم
وای بر من ، چه کردم با عمر گرانقدری که شد از دست ؟
چه بد بودی ای دست
کجاها رفتی ای پا
ای زبان من چه دلهایی از دست حرف های تو بشکست وای چه سنگ هایی که کنار نزدی از سر راه مردمان ای تن من .
چه بارهایی که می توانستی اما بر نداشتی از پشت دیگران
وای بر چشمانم
چقدر خفتید ،
به افکار نا نیک بله گفتید
به آرزوهایی خیالی دور از دسترس خود را سپردید
حلالم کنید اوقات شریف
هدر دادم تو را ای عمر گرامی
چه حقّ هایی را ناحق نمودم
تلف کردم شما را ای لحظه های زندگانی
به بازیگوشی
به رفتار گناه آلود
به سخنان احمقانه
زشت
پست
آه !
می دانید ؟
تفاوت فقط در میزان حرارت و عمق و ارتفاعِ این آه ِ واپسین است و بس .
اکنون البته هر گونه سخنی در این زمینه حمل بر خود داناپنداری و لاف غیبی زدن نگارنده خواهد شد ،
برخی هم لابد می گویید برو خود را باش ، ما را که در قبر تو نخواهند گذارد . درست می گویید ، حق با شماست . همینطور است .
قبول ،
من نصیحت گوی شما دانایان و دانشمندان و از ما بهتران نتوانم شد ،
داشتم خودم را تلنگر می زدم .
با شما که کاری ندارم .
عذر می خواهم
ببخشید .