□
چشمانت را به من مدوز ،
انها را ببند من از تماشایشان رنج می برم
ای انسان نشسته در زنجیر
...
سالهای سال است که حقیقت طلبان روشن فکر ، نویسندگان روشن اندیش ِ جهان هشدارها را بارها و بارها گفته و نوشته و فریاد زده اند ولی
تند روی ، دگماتیسم و دجّالیت نهان که ناشی از ایدئولوژی زدگی افراطی ِ ریشه دوانده در وجود برخی سیاستمدارانِ هر دو طرف است ، جهان را به لبه ی مقهورِ انتحار رسانیده است .
روشنفکران ِ هر دو طرف خشونت ها را محکوم می کنند اما آنچه که شنیده نمی شود همین نوشته هاست
همین کلمات و جملات ماست .
همین فریادهاست.
انگار جامعه جهانی به خشونت معتاد شده است ، چنان اعتیادی که جداسازیشان اساساً ناممکن
به نظر می رسد.
در خبرها آمده است که بعد از آن همه سال تحریم و تجاوز و وحشی گری های خشونت طلبانه ی اسراییل علیه مردم باریکه ی غزه ، و بعد از حمله ی انتقامی حماس به نظامیان و غیرنظامیان اسرائیلی حالا اسرائیل به بیش از یک میلیون و صد نفر غیر نظامی ساکن شمال غزه فقط بیست و چهار ساعت فرصت داده تا آنجا را ترک کنند، تا خوی سراپا نفرتش را باز با خون سیراب کند ، تا به زعم خود انتقام بگیرد
و این چرخه را سر باز ایستادن نیست که نیست ...
آنکه باید برای نجات دو ملت اسراییل و فلسطین که هر دو در زندان تندروها محبوسند کاری کند جامعه جهانی است که آنهم ، غمگنانه بگویم ، انگار از تماشای نمایشِ مهوّع ِ چنین خشونت عریانی نه تنها رنج نمی برد که لذت می برد، سرخوش و مست می شود ،
بی آنکه مهربان شود.
این لذت پنهانی که به دیده نمی آید در خفا اما نورون های مغزش را به ترشح هر چه بیشتر دوپامین و هورمونهای سُکرآور وا می دارد .
گیدیون لوی نویسنده ی اسرائیلی هشت سال پیش در روزنامه هاآرتص نوشت :
" خب چه کار میشود کرد؟
موشه و اورنای عزیز،
فلسطینیها با شما فرق دارند.
آنها مثل شما در چنین مدارج بالایی به دنیا نیامدهاند.
آنها حیوانات انساننما هستند،
خونخوار هستند،
به دنیا آمدهاند که آدم بکشند.
آنها به اندازهی شما و فرزندانتان که در آکادمی «الی» درس میخوانند اهل رعایت اخلاق نیستند.
بله، کسانی هستند که برای آزادیشان مبارزه میکنند.
کسانی هستند که مجبور شدهاند برای این مبارزه دست به خشونت بزنند.
در واقع، تقریبا هیچ ملتی را نمییابید که چنین مسیری را نپیموده باشد،
از جمله همان ملت برگزیدهایی که به عضویت در آن افتخار میکنید.
نه،
نه اینکه فقط عضو آن باشید؛
شما همان ستون آتشی هستید که لشگر را به پیش میبرد؛
شما بهترین هستید، خواص اخلاقگرا ؛
آری
همین شما،
صهیونیستهای مذهبی."
و در این میان باز آنچه قربانی
می شود انسانِ طراز قدیم است ، مظلوم محبوسی که بیگانه با خواهش های تکنولوژیکِ این دنیای دون ، نشسته در گرگ و میش ِ تنگِ آخرالزمانی مدام ، حقیقتی را تماشا می کند که همچون دانه های اشکِ خاموش از چشمان منتظر کم سویش بر خاک تفدیده ی ارض موعود می چکد و تبخیر می شود.
و نجات دهنده ، یعنی جامعه ی جهانی بر خلاف گفته ی فروغ در گور نخفته است، شدیداً به ارضا نیازهای روزمره ی خویش سرگرم است.
.