ویرگول
ورودثبت نام
.m.r.p
.m.r.p
خواندن ۱۳ دقیقه·۱ سال پیش

اُفت توانایی خواندن در میان دانش آموزان ایرانی ، محمدرضا پریشی

در المپیادِ
در المپیادِ

الف)

انهایی که مرا می شناسند می دانند ، شمایی هم که نمی شناسی بدان و آگاه باش که همیشه احترام معلمانم سرلوحه زندگی ام بوده و همواره برایشان سرسلامتی خواسته ام و هر جا پیش آمده به دفاع از ایشان قلم زده ام . الان هم هر جا بببنمشان اگر اجازه دهند دستشان را می بوسم .
‏اما امروز حرف ، چیز ِ دیگری است ... این حرف را آنها به من نیاموخته اند.

ب)
بماند برای بعد


پ)
" پی آی آر ال اس " اسم المپیادی درسی است که هر ۵ سال یکبار در تعداد زیادی از کشورها برگزار شده و توانایی خواندن ِ دانش آموزان کلاس چهارم ابتدایی را اندازه می گیرد . برایتان خواهم گفت چرا چهارم؟
المپیاد ِدرسی پژوهشیِ P.I.R.L.S
(Progress in International Reading Literacy Study)
پنج سال به پنج سال ، سوادِ خواندنِ دانش آموزان را پایش کرده می سنجد .
‏ بیش از 60 کشور جهان که دارای سیستم آموزشیِ مستمر و تثبیت شده هستند در این برنامه مطالعاتی حضور می یابند.

مرکز بین المللی مطالعات PIRLS در کالج بوستون آمریکا واقع شده است و معاونتهایی در آلمان ، ژاپن و ایتالیا و چند کشور دیگر وظیفه مدیریت و برگزاری این مسابقه و آزمونهای وابسته به آن در پنج قاره زمین و نشر نتایج به دست آمده را بر عهده دارند .

تاکنون این المپیا در سال های 2001، 2006، 2011، 2016 و 2021 میلادی در ایران نیز برگزار شده است.

در هر دوره بین ۵۰ الی ۶۰ کشور شرکت داشته اند که در دوره اخیر پانزده هزار دانش اموزان از پانصد مدرسه ایران به صورت حضوری در دو مرحله مقدماتی و پیشرفته به رقابت پرداختند و برگزیده ها در پایانِ المپاد جهانی با کسب نمره ۴۱۳ ، توانستند به مقام چهارم از انتهای جدول دست یابند.
آری درست خواندید : بچه های سرزمین حافظ و سعدی و فردوسی ، نیما و شاملو و فروغ ، سپهری و اخوان ، پنجاه و ششم شدند ، آنهم در درس فارسی .
طراحی سوالات این آزمون مبتنی است بر سنجش توانایی های فردی و پایش کیفیت آموزش و بررسی فرایند انتقال ، به خاطر سپاری و بیان و استنتاج .

ت)

تحلیل :
متخصان و روانشناسان معتقدند اگر چه یادگیری مهارت قرائت ( روخوانی) در سنین بسیار کمتر از هفت سالگی نیز امکان پذیر است ولی تکمیل و بلوغ آن معمولاً تا سنین ده ، یازده سالگی به طول می انجامد،
یعنی ما انتظار داریم که آن دسته از کودکان معمولی که دچار نقص و بیماری در اعضای دریافتی و شناختی خود نیستند و در تجزیه و تحلیل اطلاعات مشکلی ندارند تا حداکثر یازده سالگی بتوانند بیاموزند که متن پیش رو را چه در حفظ چه در بیان به روانی خوانده و از پسِ درک مطلب و توضیح ان برای دیگران برآیند ،
همان آموزشی که بخشی از آن ریشه در زنگ انشا دارد و تاجایی که به خاطر دارم همیشه مورد کم توجهی و گاهی کم لطفی برخی معلمین گرانقدر قرار گرفته است و اکثرا با موضاعاتی تکراری ، تند و سریع و سرسری برگزارش نموده اند و یا به نفع دروسی که به نظرشان مهمتر ! است کنارش گداشته اند .
( و از اینبدتر وضع کلاس خطاطی و خوشنویسی است که منجر شده است به دستخط های فاجعه و زشت و ناخوانای اکثریت قریب به اتفاق جوانانمان امروزی ،
اگر دستخط المپیادی داشت بعید می دانم رتبه بهتر از اخری گیرمان می آمد )

این بدان معناست که خواندن ، مهارتی اکتسابی است و ما در سنین بالاتر حتی پیری هم می توانیم با آموزش در افرادی که به هر دلیلی بیسواد مانده اند خواندن یادشان دهیم .

ث)
ثروت واقعی یک کشور چیست ؟

ثروتی که هر چه از ان استخراج کنی کاستی نپذیرد ؟

و چرا ریشه کلمه مطالعه ، طلوع است و چرا کلمه بخوان ، در فارسی محاوره ایی بخون تلفظ می شود و ارتباطش چیست با خون و خونه ؟

و چرا همیشه از مطالعه به عنوان راهی برای فتح قلّه های بیداری و دانایی تعبیر شده است ؟

ج)
جوانان و نوجوانانمان در سایه حکومتی اموزش می بینند شعارشان و افتخارشان‌ همیشه "تعلیم و تربیت" بوده پس چطور می شود که در عرصه آزمون ، به چنین نتایج مشعشع و آبرو برانه می رسیم ؟

چ)
چه پیش آمده کودکان ما را
نمی توانند بخوانند یا نباید بخوانند ؟

برای اینکه متوجه شوید که چه فاجعه ایی گریبانگیرمان شده شما را به پژوهش های مهمی ارجاع می دهم که در سالهای اخیر برگزار شده اند و به این نتیجه رسیده اند که رابطه مستقیمی وجود دارد بین موفقیت فرد در بزرگسالی و گسترده گی دایره واژگان ذهنی و مفاهیمی که در کودکی می آموزد.
پژوهش معتبر دیگری فقر را حتی زایل کننده هوش و نبوغ و شعور محسوب می کند ( نک. فقر ، احمق می کند ، انتشارات ترجمان )
فقر اقتصادی ، ناامنی شغلی و اجتماعی به بی اعتباری انسان و به فقر ادبی و فرهنگی او می انجامد .

ناامنی روزگار ، تلاطم های قابل پیشگیری اقتصادی و اجتماعی ، بحران های خودساخته و ناکارآمدی هیئت حاکمه و دولت همه و همه در خدمت
نابودی قدرتِ برگزیدن و شوقِ خواندنند،

اگر انتظار داریم کودک روخوانی در حد اعلی بتواند باید به مطالعه علاقمند باشد و برای علاقمند شدن او به مطالعه ، باید پدر و مادر از دوران نوزادی پای کار آمده باشند .

آیا شما انگیزه وفرصت و حوصله لازم و کافی برای پدر مادر و معلم ها می بینید تا انها راه تعلیم و تربیت صحیح کودک و کتاب خوان‌شدن او را در پیش گیرند ؟
مردمان فقیر چگونه می توانند کتابهایی را بخرند که طبق اخرین اطلاعم از حداقل قیمتی که امروزه یک ناشر می تواند برای کتابهاش در نظر بگیرد ، صفحه ایی حداقل هزار تومان است .
یک کتاب صد صفحه ایی حداقل صدهزار تومان

حکومت نارسیس و خودشیفته ، با توقیف نشریات و خانه نشین کردن نویسندگان و زندانی کردن روزنامه نگاران خیال می کند که امنیت خودش را فراهم می کند در حالیکه دارد تیشه به ریشه ادب و فرهنگ جامعه می زند ،آرامش روانی جامعه را نابود می کند ، آینده را شخم می زند نه فقط گذشته و حال را .

روزگار نه چندان دوری در همین همسایگی مان بزرگترین ابرقدرت جهان وجود خارجی داشت .
پرچمدارِ بی هویتی ، هفتاد سال حکومت کرد ، و در طول این هفتاد سال تنها یک روزنامه سراسری حکومتی در ان منتشر می شد به اسم
" پراودا ، ارگان حزب سوسیالیست اتحاد جماهیر شوروی"
‏این اسم پرطمطراق با بیشترین بودجه ایی که از حزب حاکم دریافت می کرد با بدترین کیفیت و ارزان ترین قیمت در سراسر اتحادجماهیر شوروی منتشر می شد ،
‏البته نویسنده گان زیادی در ان می نوشتند و شبکه های تلوزیونی دولتی شوروی هر روز برایش میزگردها می گذاشتند .
‏ آن فحش نامه حکومتی وظیفه ابلاغ بخشنامه های مقدس حزب به سایر اقشار طبقه کارگر را بر عهده داشت.
‏هر روز برای این گروه و آن صنف دستورات شداد و غلّاظ صادر و اخبار شلاق فلان گرانفروش و اعدام بهمان جاسوس در آن تیتر می شد .
‏ پیروزی ورزشکاران شاخه جوانان حزب در مسابقات کنفدراسیون های چپ جهان بر ورزشکاران کشورهای کاپیتالیست چپاول گر از دیگر موضوعات مقدس مورد علاقه شان بود.
‏اما مردم عادی جامعه نمی خواندندش ، به عنوان زیرانداز برای سبزی و شیشه پاک کن استفاده ش می نمودند .

‏ این مشت آهنین ، این حکومت دیکتاتوری ِخود مقدس پندار ، نهایتن در اعماق سطل زباله تاریخ گم شد ،
‏بعد از هفت دهه توقیف و اعدام نویسندکان و شاعران و روشنفکرانی که جرات کرده بودند و بر صورت مقدس سوسیالیزم پنجه بکشند یا تبعیدشان به اردوگاه های کار یخ زده گولاک و سرکین و ... تا در خفا از پا در آیند بی آنکه کسی مسئو لیت مرگشان را بر عهده گیرد .
" ‏اوسیپ مندلشتایم" که به جرم زدن یک سیلی به صورت یک نویسنده حکومتی محاکمه و به جر م فعالیت برای ضد کمونیست ها بقیه عمرش را در تبعیدگاهها و اردوگاه های کار اجباری گذراند و در بیماری و فقر درگذشت نوشته است :
‏تنها در این سرزمین (شوروی) است که شعر هم گرامی داشته می‌شود، هم چوبه دار شاعر می شود. جای دیگری را سراغ دارید که در آن شعر انگیزه‌ایی قانونی برای قتل باشد؟
‏ هفتاد سال حکومت تک بعدی استالین و لنین و دیگر دجالهای کمونیست که تنها این اصل را که به آن معتقد بودند در جهان سیاست نهادینه نمود :
‏ "هدف وسیله را توجیه می کند".

غول سرخ بعد از فریب و شستشوی فکری سه نسل ِ نزدیک به نیمی از مردم جهان ، ‏از درون چنان در هم پاشید که تا هزاران سال دیگر بشر هوس نکند چنان ایدئولوژی ایی را حاکم سرنوشت خود کند .

‏در این سالها یی که از سقوط یکی از مخوف ترین و فاسدترین حکومت استبدادی تاریخ می گذرد هر وقت سراغ مردمان روسیه و دیگر کشورهای به جا مانده بروی عبوس و خواب آلود ، بیمار و منحرف می بینی شان با فرهنگی که دیگر نه شرقی شرقی است و نه حتی جهان وطنی ،

‏مردانش از فرط بی هویتی شده اند مشتریان همیشگی می فروشی ها به گونه ایی که اکنون مردمان دیگر کشور ها هنگام بحث درباب قهارترین مشروب خورها انها را مثال می زنند ،
‏ زنانشان هم در نرخ فحشا و تن فروشی به مقامات بالایی دست یافته اند .
‏ در این جهنم سرخ اهل مطالعه ایی نخواهی یافت .

‏مردم روسیه و سایر جمهوری ها چنان از مطالعه متنفر و دور شده اند که سالها تخفیف و سوبسید و تبلیغ و فرهنگ سازی لازم است به قول الهام علی اف تا کتاب به سبد خرید خانوار ها برگردد .

‏استبداد، چه راست باشد چه چپ چه میانه ، شوق مطالعه و شوق زایش فرهنگی را به تدریج در نهاد انسانها می خشکاند زیرا با تنوع و تکثر ، تلورانس و تحمل اندیشه های گونه گون را نافی ریشه ها و اهداف خود می بیند .

‏ ‏یکدستی به صلاح هیج فرهنگ و ملتی نیست ، در امور فرهنگی باید تنوع باشد و عناوین کتابها باید متنوع و زیاد باشد ، برای هر سلیقه و خواستی باید در بازار کتاب و نشریه و سایت ، چیزی ّبرای خواندن و رشد کردن و بالا رفتن آموختن و اموزاندن وجود داشته باشد
‏ در حکومت های سیاه و سفید ، عاقبت ِ همه پیله ها سوختن در اب جوش است، کسی پروانه نمی شود .

‏چرا که حکومت توتالیتر ، با رنگ مخالف است ، به شهرهای همیشه خاکستری روسیه و هاوانا و پکن بنگرید


‏دیکتاتور اول کاری که می کند قدِ قدبلند قدترها از خودش را کوتاه می کند ، سپس شوق پرواز را در دل پیله ها می کشد ، و البته پیش از آن ، در دل والدین .

بچه ها
‏ چه بخوانند ؟ چرا بخوانند ؟

‏محبور می شوند سطح توقعاتشان را پایین بیاورند کنجکاوی نکنند و هر آنچه را که گوشی های دم دستی به خوردشان می دهند بپذیرند و آنها را وحی منزل پنداشته و الهه دانایی را در به همان چند خط لایک و نظری که پای پست های اینستاگرام و شبکه های مجازی هست ببینند.

‏همان پست ها را هم نمی خوانند وقتی تمام رقابت بر سر حداکثر جذب مخاطب در همان ثانیه های اول است شبکه های مجازی برای صید چشمان زیبایشان توسط عکس های رنگارنگ و فیلم ها ی خوشرنگ و صدا و ایموژی های چندبعدی با هم مسابقه گذاشته اند
‏دیگر چه انتظاری داری از نوجوانان معصوم این مرز و بوم

‏برگشته اییم به سالهای ابتدایی حضورمان در این سیاره ،
‏ ان وقت ها که هنوز رسم الخط نداشتیم و برای رساندن منظورمان به همدیگر روی صخره ها و دیواره ی غارها نقاشی می کشیدیم .

‏غلبه داشت تصویر بر دست و خط .

ح)
حالا
نمی خواهم ذهن تان را در پی فرضیات توطئه بفرستم .
جواب در همین سرزمین است
نه زبان فارسی و رسم الخط عربی مقصر است و نه معلمین و اسانید گرامی
و نه کودکانمان بی استعداد و کم عقل و هوشند .
‏آنچه رخ داده ضربه ایست که در طول دهه ها به تدریج بر روح و روان و زندگی خانوارها و معلمین و مدارس وارد امده است .

‏دوای این درد جز آزادی نیست .
‏اگر محمد ، آزاده ایی در صحرایی آزاد نبود هرگز به او فرمان بخوان داده نمی شد .
‏خواندن ، نوشتن ، فهمیدن ، برتری یافتن و به کمال و رشد رسیدن در سرزمین های آزاد که مردمانش آزادند و حکومتشان پاسدار آزادی و حقوق قانونی آنان ، رخ می دهد .

این بگومگوها را هم باد با خود خواهد برد و حقارت جمعی در یاد آینده جایی نخواهد داشت .
انکه می ماند از جان جهان فراتر است .

‏در زندان ، در محبس های محصور ، خواندن تبدیل می شود به کوتوله ایی بی دست و پا ، ناقص ، عبوس و عاصی آماده انفجار و تبدیل شدن به شعار
‏و بزرگ آن ملت که همه اسباب بزرگی فراهم آورده باشد و یکی از اسباب بزرگی احترام به آزادی همدیگر است اینکه من ازادی تو را محدود نکنم تو ازادی مرا محدود نکنی به این می گویند آزادی ، ازادی یعنی احترامی که من به آزادی های تو قائلم ، احترامی که تو برای آزادی های قانونی من ، حقّم را زیر پا نمی گذاری .
‏.
پس فقط وضع ‏اردن ، مصر مراکش و آفریقای جنوبی از ما بدتر است ، یعنی باقی کشورها وضع خواندن و مطالعه کودکانشان از ما بهتر است.
باور کردنی یست ؟


به اسم این‌ کشورها یکبار دیگر بنگرید ، کدامشان کشوری واقعن متمدن ، پیشرو و آزادند ؟
چرا اسم کشورهایی که در انها استبداد فردی سالهاست جایی ندارد در بالای جدول است و ماها در این قعر ؟

و ایدئولوژی همچون یک سیاه چاله فضایی همه چیز را می بلعد و همه را یک رنگ می کند .

اینکه همه مجبور باشند یک حرف را بزنند و یک متن را بنویسند و یک شعر را حفظ کنند و یک سرود را زمزمه
نافی مقصود آفریننده ی هستی است
ساختن دیوار در برابر رود ، آیا دانایی است ؟
پرده شدن در برابر روشن فکریِ کهکشانها را چه نامند به قول نامجو ای کوروش والا ؟
.
ب)
بخوان ای کودک منتظر
بخوان به نام ماندگارِ آزادی بخوان
و
بگذار برایت بگویم که ناخوانایی در سرشت تو نیست ،
خودت کتابت را بنویس ، کتابت را خودت بخوان‌
تک حرفی ، یکسونگری ، تک چشمی در ذات خلقت نیست .
‏تک صدایی نابود کننده ی تمدنی است که الفبایش از سی و دو حرف تشکیل شده است ،
‏می دانی چرا سی و دو ؟

‏یعنی همیشه از سی و یک روز فروردین یک حرف جلوتر باش
‏اگر می خواهی زودتر از بقیه به اردی بهشت برسی .

‏با یک خشت هیچ خانه ایی ساخته نمی شود ، با یک کلمه نمی شود کتاب نوشت .
‏حروف متنوع در کنار هم کلمات را می سازند و کلمات در کنار هم با کمک هم معانی را به جمله ها می بخشند و افکارگوناگون و عقول رنگ رنگ در کنار هم شهر می شود تمدن انسانی به روشِ استقراء شکل می گیرد ، جز به جز فرهنگ به فرهنگ ، ده به ده ، دست به دست .

حتی نور که روزگاری درازی بشر خطی و تک حرفیش می پنداشت حالا امواج در هم پیچیده اش را نگر
فوتون در فوتون ، کوارک در کوارک ، هیگز در هیگز ، قلم در قدم‌

رنگین کمان هم تفسیر ِ حضرت باران است از تلآلو نور در زیر این گنبد دوار
‏ نور ، همان که خود یکی از اسماء زیبای خالقست.
‏می دانی چرا
قوس قزح

بی ادعا و خمیده پشت است ؟

یعنی احترام

و احترام حرف اول هر ارتباطی است

حرف دومش آزادی .




دانش آموزانخواندنخدای رنگین کمانمطالعهآزادی اندیشه
دو چشم و کنعان
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید