نکته مهمی که در ادامه
پژوهش های حافظانه ام یافتم که نکته یگانه و منحصر بفردی هم نیست
بیت آخریست که افزوده شده به آخر این غزل
سحر با باد می گفتم حدیث آرزومندی
ندا آمد که واثق شو به الطاف خداوندی
یعنی به احتمال زیاد بیت زیر که اکثرا در چاپهای متعدد دیوان حافظ می بینیم کار حافظ نیست و بعدا به آن افزوده شده :
به شعر حافظ شیراز
می رقصند و می نازند
سیه چشمان کشمیری
و ترکان سمرقندی
بلکه در قدیمی ترین نسخه ی در دسترس
که متعلق به سال ۸۵۵ هجریست ( هم عصر حافظ )
به شکل کاملا متفاوت دیگری آمده است
که از آن می توان حمله مغولان به ایران که آن وقتها تحت سلطه امپراطوری خوارزمشاهیان بود و خیانت مرزبانان سمرقندی را متوجه شد:
به خوبان دل مده حافظ
ببین آن بی وفایی ها
که با خوارزمیان کردند
ترکان ِ سمرقندی
ولی مهمتر این است که از این نکته می توان به برداشت تازه ایی از شعر حافظ رسید که تمام تفاسیر قبلی را تحت شعاع می تواند قرار دهد:
پس غم مستتر در سراسر اشعار حافظ
برخاسته از تاثیرات روحی روانی مخربی بوده که جنایات و خون ریختن های بی حد و حصر غولان (مغولان) در سالیان دراز تجاوز و حکفرمایی در این سرزمین بر روح و روان شاعر شیراز گذاشته است؟
محمدرضاپریشی
به نقل از
https://t.me/Hafezandhispoems