دیروز از قم به تهران آمدم. نانوایی های قم شلوغ تر از تهران بود . اما قیمتش بسیار ارزان تر. فضای تهران خوب بود تا ساعت یک و خوردهای که از خواب باصدای جنگنده بیدار شدم... انگار بین خواب و بیداری بودم و به جای جنگنده شیطان هایی را میدیدم که از هرطرف بهم حمله ور میشدند. سر را که از روی متکا برداشتم اولین انفجار شیشه ها را لرزاند.. بلند شدم ، نترسیدم ، رفتم پیش خانواده تا ببینم حال آنها چگونه است که دومیش خورد.. دست های مادرم را گرفته بودم و بهش دلداری میدادم... سومیش بلندتر از دوتای دیگه.. و بعد صدای اوج گرفتن جنگنده و سکوت... .
همه بیدار بودیم و حتی صدای همسایه ها هم میآمد ، یکیشان بچه کوچک داشت که بدجور ترسیده بود...
و یک ساعت بعد .. دوباره صدای جنگنده . میدانستیم فقط چند ثانیه فرصت داریم تا خودمان را برای صدای انفجار آماده کنیم. برای اینکه آرامش بیشتری بگیرم فکر میکردم که من هرکاری که لازم بود کردم و اگر قرار باشد که اینجا ناگهان همه چی منفجر شود... میدانی ، مرگ دست خداست! و تو همین فکرا بودم که اولیش خورد و نور نارنجی از پنجره ها داخل خانه را روشن کرد... هنوز صدای بلندش تو گوشمه، دومی و سومی هم بلند و بلندتر ... و ما هنوز زنده ایم !
اسرائیل میخواهد مارا بترساند.. این جمله هی در ذهنم تکرار میشد.. شنیدم منازل مسکونی را زده است . میدانی ؟ داعش هم همینکار را میکرد. ترس را میگویم ،با سر بریدن هایش ، آتش زدن هایش و کارهایی که نمیتوانم بنویسمشان دل مردم را خالی میکردند و بعد هم بدون درگیری شهر را فتح میکردند... او میخواهد مارا بترساند چون میداند با ترس ایمانمان از بین میرود و دیگر استقامتی نخواهیم داشت.
و اما آمریکا ، چه نمایش دیپلماسی جذابی به راه انداخت تا اسراییل را از این مهلکه نجات بدهد ! جملاتی بسیار دقیق ، انگار آخوند محله مون رفته بود منبر و آخر کار برای رزمنده ها دعا میکرد! اما این لعنتی... این طبل توخالی ، جنگی دیپلماسی راه انداخت که اگر آتش بس را نپذیری ، بی گمان یک جنگ طلب خواهی بود.
آتش بس اولین بار نیست که برای رژیم اسراییل اتفاق میوفتد.. و با یک سرچ ساده میتوان به این حقیقت رسید که آتش بس برای اسرائیل تنها یک نفس گیری است ... لبنان ، حماس و همه اینها شاهد نقض آتش بس بودند.خوبیش این بود که آخرین حمله از طرف ما بود و لابد برای ماهم یک نفس گیریست،نه؟
و اما پیروز جنگ نیمه تمام چه کسی بود؟
بستگی دارد! یک وقت من میخواهم صرفاً هسته ای را بزنم که بگویم زدهام! (نه حتی از بین بردم!!) در آن صورت من پیروزم ، اما یک وقت من هدفی دیگر داشتم... شکست و پیروزی با اهداف معنا پیدا میکنند. اگر بگویی هدف اسرائیل از حمله چه بود ، یک جمله میگویم: ایران برای اسراییل کابوس است ، چرا ؟ چون نمیخواهد زیر پرچم اسراییل سینه بزند! چون نتوانست گریه کودکان غزه را ببیند و ساکت بنشیند... چون ظلم مثل ویروس است، اگر جلویش را نگیری فراگیر میشود و تا همین داخل کشور هم میآید...
پس باید بگویم فعلا اسراییل شکست خورده است و آمریکا برای پیروز نشان دادنش هدف جنگ را به زدن تاسیسات هستهای محدود کرد و در این شوی رسانهای موفق عمل کرد. اما به تعبیر لطیفی دیگر پیروز این جنگ ، همان کودکانی هستند که دیشب در خواب معلوم نبود چه رویایی میدیدند ... و اما کار تمام شد؟ الان دیگر صلح برقرار میشود و اسراییل دیگر کاری با ما نخواهد داشت؟ برویم برای مذاکرات ؟
جواب اینجاست : تا وقتی ایران از مظلوم دفاع کند و جلوی ظلم این حکومت ها سکوت اختیار نکند و حق طبیعی خود را فراموش نکند. ، این جنگ ادامه خواهد داشت.. یک روز با موشک ، یک روز با نفوذی های دیپلماتیک ، یک روز با اقتصاد و...
میدانی آنها مارا بد میدانند ، که چرا شما انقدر دنبال عدالت هستید؟ چرا میخواهید ظلم نباشد؟ چرا .. (شاید بگویی این مشکلات در داخل هم هست ، میگویم داخل و خارج ندارد و با هردو باید مبارزه کرد . نه اینکه مبارزه در خارج را به خاطر داخل تعطیل کرد!) و به ما حمله میکنند تا مادست بر داریم ... زهی خیال باطل...
و اما فردا مسیولین... آیا تغییری خواهندکرد؟ روز هایی را میبینم که برخی مسیولینی که در این چند روز خبری ازشان نبود تمام افتخارات این جنگ را به نام خود میزنند و زحمت های رزمنده ها و مردم مان را به کلی از تاریخ پاک میکنند و اشتباهات خود را با اسم شهدا ماست مالی میکنند که کی بود کی بود من نبودم... اما نه ! این مردم آینده ای بهتر خواهند داشت... چون لایقش هستند.