متن آهنگ ای ساربان آهسته رو از استاد شهرام ناظری
ای ساربــان آهستـــه رو که آرام جانـم میرود
و آن دل که با خود داشتم با دل ستانم میرود
محمل بدار ای ساروان تندی مکن با کاروان
کز عشــق آن ســرو روان گویی روانم میرود
او میرود دامن کشـان من زهر تنهایی چشان
دیگر مپرس از من نشان کز دل نشانم میرود
با آن همه بیداد او وین عهد بیبنیاد او
در سینه دارم یـاد او یا بر زبانم میرود
باز آی و بر چشمـم نشین ای دلستان نازنین
که آشوب و فریـاد از زمیـن بر آسمـانم میرود
در رفتــــن جان از بـدن گوینـد هر نوعی سخن
من خود به چشم خویشتن دیدم که جانم میرود
با آن همه بیداد او وین عهد بیبنیاد او
در سینه دارم یـاد او یا بر زبانم میرود
ای ساربــان آهستـــه رو که آرام جانـم میرود
و آن دل که با خود داشتم با دل ستانم میرود
ترانه آهنگ کاروان از شهرام ناظری
دیگر مپرس از من نشان کز دل نشانم میرود
با آن همه بیداد او وین عهد بیبنیاد او
در سینه دارم یـاد او یا بر زبانم میرود
باز آی و بر چشمـم نشین ای دلستان نازنین
که آشوب و فریـاد از زمیـن بر آسمـانم میرود
در رفتــــن جان از بـدن گوینـد هر نوعی سخن
من خود به چشم خویشتن دیدم که جانم میرود
با آن همه بیداد او وین عهد بیبنیاد او
در سینه دارم یـاد او یا بر زبانم میرود
ای ساربــان آهستـــه رو که آرام جانـم میرود
و آن دل که با خود داشتم با دل ستانم میرود