مأوا نه، نمیشود از تو گذشت..تو همان پری دریایی هستی که گرفتارِ سیاه چاله ی قلبِ شاعری دیوانه شده.تو شاید بتوانی خودت را از اعماق این سیاه چاله ب…
ایمان می آوری میدانم به من ایمان خواهی آورد..سرانجام روزی که دلت پناهی بخواهدبرای شب های بی اضطراببرای خلاصی از کابوس ها، برای تنت که روی تنیبرود در اعتص…
نور من اگر یک لحظه، هرچقدر مبهم، هرچقدر تاراما فقط یک لحظه رویت را در خواب های هر شبمببینم، روزگارم را شب میکنمو در پی یک لحظه دیدنت در کابوس های…
پیروزی برای پیشی گرفتن از خودم امروز را دیوانه وار میجنگم..برای منغلبه بر هیچکس جز خویش جذاب نیست...که اگر بر خودم پیروز شدمبرده ام.......--------…
میروم _ به دور میروم، از هرمکانی که احساسِ مالکیت به من میدهدمیروم از هر مکانی که بلدش باشم/بلدم باشدمیروممن در غربت حالم بهتر است.جایی که نه من بدانم مقا…
باور ندارم که «نمیدانی» من باور ندارم که نمیدانی دوستت دارمچرا که من بارها نشانه های عشقی مجنون گونه را برایت فرستاده امترجیحِ منبا من، با نشانه ها زندگی کن.زیرا ک…
کاش... کاش شهربازی بودمو تمام عمرم را، شادی و قهقههی کودکانی را میدیدم، که در دنیایی متروکه، با بزرگترهایی بیرمق، برای ساعتی با من خوشحال بودن…
قهوه بهانه بود. آره قهوه اعتیادآوره. یه مدت که هر روز خوردی بدن معتاد میشه. اونقدر قویه که اگر یک روز از ساعتِ مشخصِ قهوه خوردن گذشت و کافئین به بدن نرسید…
نورِ کابوسِ شبانه اگر یک لحظه، هرچقدر مبهم، هرچقدر تار اما فقط یک لحظه، رویت را در خوابهای هر شبم ببینم،روزگارم را شب میکنم و در پی یک لحظه د…
ویالونِ گیسوانت ترجیح من؛نمیدانم که من در ذهن و قلب تو چگونه ام، اما تو در من، هر لحظه را به حیات مشغولی...صبح که روی صندلیِ جلوی آیینه ات مینشینی و شانه ر…