
💭 آیا ممکنه دو انسان، در دو دنیای کاملاً متفاوت، اینقدر شبیه هم باشن؟ یکی پادشاهی بزرگ از ایران باستان، به نام کوروش کبیر، و دیگری پیامبری از سرزمین حجاز، حضرت محمد (ص).
هر دو در دو زمان، دو فرهنگ و دو دنیای متفاوت زندگی کردن، اما باورش سخته که بدون ارتباط مستقیم، مسیر و هدفی تقریباً یکسان داشتن:
«ایمان، عدالت و انسانیت.»
کوروش در منشور معروفش گفت: "من نمیگذارم کسی به دیگری ظلم کند." او به پادشاهان و مردم یاد داد که عدالت یعنی احترام به انسان، نه تسلط بر او.
پیامبر اسلام هم قرنها بعد فرمود: "حکومت با کفر میماند، اما با ظلم نه." یعنی حتی ایمان بدون عدالت، ارزشی ندارد. هر دو رهبر، عدالت را ستون اصلی حکومت خود قرار دادند.
کوروش وقتی بابل را فتح کرد، خونریزی نکرد. او حتی معبدها را بازسازی کرد و آزادی دینی را به مردم بازگرداند. پیامبر اسلام نیز در فتح مکه دستور داد هیچکس آسیب نبیند و گفت: "امروز روز بخشش است، نه انتقام."
در دنیایی که قدرت یعنی جنگ، هر دو نشان دادند که بزرگی در صلح است، نه شمشیر.
کوروش خود را «بندهی خدای بزرگ» مینامید.
پیامبر اسلام هم بارها گفت: "من بندهی خدام، نه پادشاه." هردوشان در اوج اقتدار، فروتنی را فراموش نکردند. برای همین، مردم به آنها ایمان آوردند، نه از ترس، بلکه از عشق.
کوروش ادیان مختلف را آزاد گذاشت تا هرکس خدایش را همانطور که باور دارد بپرستد. پیامبر هم در مدینه پیمانی نوشت تا مسلمانان، یهودیان و مسیحیان در کنار هم با آرامش زندگی کنند.
هر دو معتقد بودند که دین باید مایهی صلح باشد، نه جدایی.
کوروش و پیامبر، حکومت را فقط برای نظم نخواستند؛
بلکه برای رشد اخلاق، علم و معنویت انسان بنا کردند.
قدرت برایشان هدف نبود؛ ابزار بود برای ساختن جهانی عادلتر.
بسیاری از مفسران قرآن باور دارند که کوروش همان ذوالقرنین است؛پادشاهی که خداوند از ایمان، عدالت و مردمیبودنش ستایش کرده است.حتی اگر این تفسیر درست نباشد، در روح و رفتار این دو، شباهتی عمیق دیده میشود.
دینشان، سرزمینشان و زمانشان فرق داشت،اما قلبشان یکی بود: قلبی سرشار از عدالت، بخشش و عشق به انسان.شاید به همین دلیل است که نامشان بعد از قرنها هنوز زنده است.