تبلیغ نویسی یا کپی رایتینگ چیست و چرا باید آن را یاد بگیریم؟
سوال: جملات زیر چه وجه تشابهی دارند؟
تمام عبارتهای بالا، شعارهای برند فستفودهای معروف هستند. (اولی تاکوبل، دومی مکدونالد و سومی سابوی)
اما این جواب ساده است. این سه متن از بعضی وجهها به هم شبیه هستند.
همه ی آنها را میتوان به سرعت و به سادگی به خاطر سپرد. همه آنها شما را به یاد یک برند خاص میاندازند. و به احتمال زیاد همینها شما را مجبور میکنند که یک غذا سفارش بدهید.
در کل، تمام این متنها را یک نویسنده تبلیغات حرفهای یا یک کپی رایتر نوشته است.
فستفودها تنها صنعتی نیستند که از قدرت قلم برای جلب مشتری و فروش استفاده کردهاند. هر برندی باید تبلیغاتی داشته باشد که مشتریها را جلب میکند. در اینجاست که تبلیغات نویسی و کپی رایتینگ به شدت مهم میشود؛ این نویسندههای حرفهای همانهایی هستند که متنهایی مینویسند که در ذهن شما میماند، چه شعار باشد چه مقالههایی که یک کالا یا شرکت را توصیف میکند.
این «کپی» (کاپی :-) ) به معنای کپی و تقلید کردن نیست. در دنیای بازاریابی، کپی یعنی "محصول نویسندهها"، متنی که لندینگ پیج و صفحه تبلیغات شما را پر میکند. تمام شرکتها برای تبلیغ کسب و کار به مشتریهای احتمالی خود (همان پراسپکت)، ترغیب مردم به فالو کردن در شبکههای اجتماعی، و ثبت نام آنها در خبرنامه و مهمتر از همه ترغیب آنها به خرید، نیازمند کپی هستند. بدون کپی مشتریها نمیفهمند که بهترین راه حل برای مشکل آنها اصلاً وجود دارد و منتظر است که آنها پیدایش کنند.
برای تعریف کپی رایتر اگر در دیکشنری وبستر جستجو کنید، به این تعریف میرسید: «کسی که تبلیغات مینویسد.»
اما در واقع، یک کپی رایتر کارش بسیار بیشتر از نوشتن تبلیغات است. این فرد یک محقق خبره ست، فردی که زود یاد میگیرد، ویرایشگر جزئیات است و به خوبی بازنویسی میکند.
یک کپی رایتر مثل یک آفتاب پرست است که باید بتواند در مدت زمان کوتاهی برندینگ مشتریاش را درک کند، سپس رنگ عوض کند تا با صدای مشتری دیگر یکی بشود.
معمولاً کسانی که به دنبال یک کپی رایتر هستند در توضیح کار خود مینویسند که به دنبال فردی «خلاق» ، «با انگیزه» و کسی میگردند که قدرت «همکاری» داشته باشد. با اینکه تمام این موارد مهم هستند، اما مخصوص یک تبلیغ نویس نیستند.
اگر میخواهید در این کار واقعاً خبره باشید، این مهارتها را باید به دست بیاورید.
مهارتهای تحقیق برای تبلیغ نویسی بسیار مهم هستند.
یک کپی رایتر باید به خوبی بداند که در مورد چه چیزی مینویسد، چه کسی و چرا از آن استفاده میکند. تبلیغ نویس بودن یعنی چیزی جدید از هر صنعت یا چیزهای که تولید میشود یاد میگیرید. همچنین باید نکاتی که مشتریها از آنها راضی نیستند را هم بدانید و بدانید که چگونه آنها را معرفی کنید.
برای اینکه این موارد را به خوبی بشناسید، باید تحقیق کنید. حس کنجکاوی سیرنشدنی باعث پیشرفت تحقیق میشود. یک تبلیغ نویس از بازاری که اطلاعی از آن ندارد عقب نمیکشد، آنها هدفشان را شناخت آن بازار قرار میدهند.
هر محتوایی خوب از آب در نمیآید. کپی رایترها از همکاران، ویراستارها و مشتریها بازخورد میگیرند. آنها باید ویرایش کنند، تنظیم کنند، حذف کنند و دوباره بنویسند. تبلیغ نویسهای خوب در این راه امید خود را از دست نمیدهند. آنها محتوای خود را تغییر میدهند و از تجاربشان یاد میگیرند.
کپی رایترهای خوب اهمیت این رویه را میدانند. بعضی صنعتها را سخت میشود درک کرد و تا وقتی که آنها یاد میگیرند چطور با مخاطبِ صحیح ارتباط برقرار کنند یا یک محصول یا خدمت مشخص را توصیف کنند، ممکن است مشکلاتی پیش بیاید. رویه یادگیری شاید طولانی و سخت باشد، اما در آخر به آنها کمک میکند محتوایی تولید کنند که با ارزش و به درد بخور است.
نویسندهها افرادی با اشتیاق هستند، و به سمت کمال حرکت میکنند. اما راه کمال بیپایان است. یک کپی رایترِ خوب میتواند کل روز را تحقیق کند، اما تا وقتی که جستجو کردن را متوقف نکردید و نوشتن را آغاز نکردید، هیچوقت کپی خوبی تولید نمیکنید.
برای نوشتن معمولی هم همینطور است. در آخر متنی که مینویسید، وقتی نگاهی به ویرایش آن میاندازید، هزاران نکته هستند که نیاز به تغییر و بهبود دارند. اما در جایی، باید تصمیم بگیرید که کارتان به اندازه کافی خوب است و آن را به مشتری، رئیس یا وبسایت بفرستید. یک مقاله تقریباً مناسب بهتر از یک مقالهی همیشه در حال ویرایش است که حتی یک خواننده هم ندارد.
اینکه بگوییم یک کپی رایتر خوب باید نویسنده خوبی هم باشد یکی از بدیهیات است، ولی لازم است این یک مورد را به آن اضافه کنیم.
بد نوشتن مثل یک صدای گوش خراش است. اگر صداگذاری که برای تبلیغ خود استخدام کردهاید سرما خورده باشد، اجازه میدهید او با صدای سرما خورده و مریض خود پیام شما را بگوید؟ نه؛ به او یک قرص سرماخوردگی میدهید و ضبط را به زمانی دیگر موکول میکنید یا کس دیگری را به جای او برای کار میگیرید.
نوشتن قوی قابل خواندن و صمیمی است. نباید علائم اشتباه گذاشته بشنود و کلمات بد قرار بگیرند. یک تبلیغ نویس خوب باید از کلماتی استفاده کند که با مخاطب ارتباط برقرار کند و دانش ساخت جملهای داشته باشد که خواننده را راهنمایی کند.
مهارتهای نوشتن باید همه جا مشخص باشد، از عنوان گرفته که خواننده را ترغیب به خواندن میکند، و پاراگراف آغازینی که بازدید کنندهها را جذب میکند تا زیرعنوانهای غیرمبهم که خوانندههای که عجله دارند را راهنمایی کند، همه و همه از نکات مثبت هستند.
برای ساخت وبسایت و لندینگ پیج هایی که مشتریهای شما را جذب کند، تبلیغ نویسی خوب بسیار مهم است. اما این کار بازاریابی محتوا نیست.
بازاریابی محتوا مشتریها را باخبر میکند. بازاریابی محتوا از پستهای وبلاگ شما، وایت پیپرها، مطالعات موردی و ویدئوهای آموزشی تشکیل شده است (نه تبلیغات اطلاعاتی که در ذاتشان جذب کردن وجود دارد) و این اطلاعات در وبسایت شما میمانند. مواردی که به این منظور ساخته شدهاند بسیار خوب هستند، اما نه به خاطر اینکه نویسنده از تکنیکهای جذاب برای جلب توجه شما استفاده میکند.
اگر بعد از اینکه یک مشتری پست وبلاگی را خواند و یا یک ویدئو را دید و تصمیم گرفت در آن محصول یا خدمات سرمایه گذاری کند، خیلی خوب است. اما هدف بازاریابی محتوا این نیست. درحالی که بازاریابی محتوا به عنوان راهی برای فروش ایجاد شده است، فقط یک هدف ثانویه (یا همان آموزش و آگاهسازی) برای هدف جذب مشتری است. مشتریها ممکن است محصولی را به خاطر اینکه نویسنده صادقانه در مورد آن محصول یا خدمت صحبت کرده است، بخرند.
از طرف دیگر، کپی رایتینگ و تبلیغ نویسی یک هدف اصلی دارد که معمولاً فروش است. گاهی هدف این است که کسی را متقاعد کنید تا در یک خبرنامه یا رویداد ثبت نام کند. این یعنی تبلیغ نویسی یک هدف از قبل تعیین شده دارد.
تبلیغ نویسی متقاعد کننده یا آموزنده است، درحالی که بازاریابی محتوا مفید و دوستانه است.
اگر تبلیغ نویسی و بازاریابی محتوا اینقدر با هم تفاوت دارند، چطور در یک بخش از بازاریابی قرار میگیرند؟
این دو مفهوم برای اینکه تاثیرگذار باشند به یکدیگر تکیه میکنند. تبلیغ نویسی میتواند قانع کننده باشد، بله، اما هیچکس نمیخواهد سریعاً چیزی را بخرد. مردم باید از فکر «همین الان ثبت نام کنید!» یا «همین الان خرید کنید!» بیرون بیایند.
مشتریهای امروزی باهوشتر و آگاهتر از مشتریهای گذشته هستند. آنها میخواهند خودشان تصمیم بگیرند که آیا میخواهند مشترک شما بشنود یا از شما خرید کنند یا نه.
خلاصه، مشتریها میخواهند مطمئن شوند که خرید درستی انجام میدهند.
بازاریابی محتوا به افراد کمک میکند که خودشان به این نتیجه برسند. پستها و مقالات آگاهیبخش و صادقانه به مشتری کمک میکند که اطلاعات خود را در مورد محصولها و خدمات افزایش بدهند. همچنین به شما کمک میکند که شرکت خودتان را به عنوان یک متخصص در آن زمینه به مردم بشناسانید و بین برند خودتان و مشتریتان اعتماد به وجود بیاورید.
اما کسب وکارها فقط با اراده خوب و اعتماد نمیتوانند دوام بیاورند. نهایتا، شما باید فروش داشته باشید و یک تبلیغ نویسِ خوب، مشتریها را به همین سمت سوق میهد.
چطور این کار را میکند؟
از طریق محتوای خوب و قانع کننده.
ادامه مطلب:
مهارتهای تبلیغ نویسی (کپی رایتینگ) که برای موفقیت به آنها نیاز دارید