توصیه مخصوص هیات تحریریه :
حتما اگر بچه دارید این ویدیو را با فرزند دلبنتان در کنار همسرتان ببینید.
حتما اگر همسر شما باردار است در دوران بارداری این ویدیو را با او ببینید.
حتما اگر دوستی دارید که قصد ازدواج ندارد، این انیمیشن را به او هدیه بدهید!
خاصیت جذاب این انیمیشن حسی متفاوت است، اهدا عشق و هنر عشق ورزی.
آداب عشق ورزی در این انیمیشن به شکل خارق العاده بی نظیر ولی ساده آموزش داده میشود.
اینکه بفهمد (مخاطب) وجود پرمهر مادر چگونه از هر آنچه دارد برای فرزند میگذرد، و وجود با برکت پدر خود را چگونه فدای بودن فرزند میکند...
خلاصه داستان:
لکلکها دیگر به جای نوزادان، وظیفهی تحویل محصولات اینترنتی را به عهده دارند اما وقتی که بصورت اتفاقی یک سفارش نوزاد از راه میرسد بهترین و سریعترین لکلک تصمیم میگیرد که نوزاد را به خانوادهاش برساند…
کارگردان: Doug Sweetland (دوگ سوویت لند) Nicholas Stoller (نیکولاس استولر)
نویسنده: Nicholas Stoller (نیکولاس استولر),
--------------------------------------------------------------------------------------------------
نقد و بررسی فیلم به قلم Eric Kohn (اریک کوهن)
نشریه IndieWire | نمره 5 از 10
ممکن است بعضا نمایش شوخیهای تکراری باعث پسرفت و ضعف یک انیمیشن سینمایی شود، اما گاهی اوقات بهره جستن از هرچیزی برای یافتن سلیقهی مخاطب و جذب وی تا آخر فیلم نتیجه میدهد و حاصل کار، عجیب و حتی الهامبخش میشود. البته در بعضی مواردبیننده باید منطق خود را کنار بگذارد تا بتواند از این ترفند سازندگان آثار سینمایی، لذت ببرد. در غیر این صورت سوالهای منطقی که در طول فیلم برایتان پیش میآید مانع از لذتبردن شما و خندههای ناگهانیتان میشود. اما احتمالا “لکلکها” با بار احساسی ذاتی و اصیل خود میتواند شما را خرسند نگه دارد.
اذعان میکنم حس مادری منبی تاثیر بر مواجههی ملایم من با “لکلکها”نبود. گمان میکنم وجود پسر هفت سالهام، مزید بر علتی برای ارتباط بیشتر من با این انیمیشن بود. که البته شاید چندان مرتبط نباشد ولی پس از تماشای انیمیشن “لکلکها” با من در سینما، آرزو داشت برادر کوچکتری داشته باشد. پس باید گفت ممنون “لکلکها”!
انیمیشن مذکور این تفکر دوران کودکی را به زیبایی به تصویر میکشد؛ اگرچه ما این روزها از بچگی میدانیم که لکلکها مسوول رساندن بچهها از آسمان نیستند. ماشین کودکسازی همانند ساعت، کار خود را منظم انجام میدهد. اما در ادامه یک لکلک متعصب ( با صداپیشگی “دنی تریو”) به امانتیِ تازه متولدشدهاش وابستگی احساسی پیدا میکند و در همین حینبه طور اتفاقی دستگاهی که شامل آدرس خانوادهی نوزاد است، از بین میرود.
18 سال بعد کارخانه به یک مجموعهی عظیم به نام Cornerstore.com در بالای ابرها تبدیل شده و لکلکها میتوانند به وسیلهی غریزهی ذاتی خود، گسترهی وسیعی از محمولهها را به دست مشتریان در سراسر جهان برسانند. لکلکی به نام “جونیور (اندی سمبرگ)” قرار است که سمت ریاست را بعد از رییس خودستای شرکت (کلسی گرامر) عهدهدار شود. و نوزادی که به جا مانده بود، اکنون یک دختر جوان مشتاق ولی ناآزموده به نام “تولیپ (با صداپیشگی کمدین “کیتی کراون”) است که برای جلوگیری از خرابکاریهای متداولش ، عهدهدار انجام کارهای عجیب حاشیهای دفتر شدهاست.
تمام مسؤولیت جونیور مراقبت از تولیپ است. مشکل از زمانی آغاز میشود که تولیپ به طور اتفاقی به عنوان دلسوزی برای “نیت (انتون ستارکمن)” کودکی که آرزویش داشتن برادری است، قسمت کودکسازی کارخانه را فعال میکند. “نیت” از پدر و مادرش (تای بورل و جنیفر آنیستون) ناراضی است چون به دلیل مشغلهی تجارت املاک، نمیتوانند برای او وقت بگذارند و با او بازی کنند.
به همین ترتیب قسمت اعظم داستان این انیمیشن که توسط “نیکولاس استالر”، یکی از کارگردانان و نویسنده فیلمنامهنوشته شده، به عنوان یک سفر جادهای بر اساس سوءتفاهمی پیش میرود که در آن باید جونیور و تولیپ این نوزاد دختر موصورتی و چشمآبی را قبل از این که رییس از وجود او مطلع شود، سریعتر به خانوادهاش برسانند.”داگ سوویتلند”سوپروایزر انیماتورهای انیمیشن “ماشینها” کارگردان دیگر “لکلکها” است. استالر اولین تجربهی انیمیشنی خود را پس از ساخت فیلمهایی با درجهبندی زیر 17 سال همچون “فراموش کردن سارا مارشال” و “همسایهها” پشت سر میگذارد. طبیعی است که فاکتور وقاحت که نشانی برای آثار اوست در این انیمیشن به چشم نمیخورد اما تلاش کرده که ترکیبی سالم از لحظات احمقانه و احساسی را به درستی به نمایش بگذارد. رنگهای متنوع و درخشان “لکلکها” تضاد سرگرمکنندهای را بین طنز سورئال نهفته در داستان و لحن نامتعارف انیمیشن ایجاد کردهاست.
همانند دیگر آثار اینچنینی،مقصود فیلم در مسیر سفر نهفته است. در طول مسیر، جونیور و تولیپ چندین ماجراجویی پرانرژی را تجربه میکنند. به عنوان مثال صحنه تعقیب گله گرگها که “کیگان مایکل کی” و “جوردن پیل” صداپیشگی دو گرگ رقیب به نامهای آلفا و بتا را بر عهده دارند که یکی از هوشمندانهترین و خندهدارترین شوخیهای تصویری انیمیشن را خلق میکند.
مزیتی که “لکلکها” از آن سود میبرد و در صنعت انیمیشنسازی چندان رایج نیست، تکیهی “استالر” بر بداههگویی بازیگران تا حد ممکن بود. شیمی عالی به وجود آمده بین “کی” و “پیل” به لطف همکاری مدید آنهاست. دیالوگهای تیز و سرزندهای که بین “سمبرگ (جونیور)” و “کراون (تولیپ)” رد و بدل میشود، جذاب است. جونیور خودرای و عجیب و تولیپ جسور و عصبی است. همانرفتاری که آنیستون و بورل در معدود صحنههای حضورشان نشان میدهند.
و اما جایزهی باارزشترین بازیگر میرسد به کمدین “استفن کرامر گلیکمن” در نقش کبوتر “تودی”، کبوتری که برای جلب توجه رییس تلاش میکند و عاجزانه به دنبال کسب مقبولیت از طرف همکارانش است. “تودی” با آن فانتزی وهمآلود و شیوهی آهسته و کشیده حرف زدنش، هرچیزی که میگوید و هر کاری که میکند برای خودشیرینی نزد همراهانش است. ممکن است این ترفند در Cornerstore.comجواب ندهد، اما پتانسیل زیادی برای تبدیل شدن این شخصیت جذاب به یک فیلم مستقل را داراست.
اختصاصی نقد فارسی | مترجم: بابک مویدزاده | منتقد: کریستی لمیر (Rogerebert.com)- |
امتیاز 3 از 4 (7.5 از 10) | “منبع: سایت نقد فارسی” |