راهاندازی کسب و کار (آن هم از نوع نوآورانه و استارتاپی) در همهجای دنیا سخت است و در ایران، سختتر. اجازه دهید همین اول کار کمی دربارهی این سخت و سختتر توضیح بدهم.
اگر به به تعاریف مختلفی که از موجودیتی به نام «استارتاپ» ارائه میشود برگردیم، به نظر میرسد تقریباً همهی آنها بصورت صریح یا ضمنی در مورد یک مفهوم اشتراک دارند: عدم قطعیت و ابهام. به عبارت دیگر، هرچند ویژگیهایی مانند رشد مقیاسپذیر در اغلب استارتاپها دیده میشوند، اما واقعیت این است که مقیاسپذیری عملاً ویژگی استارتاپ است و نه الزاماً فلسفهی وجودی آن. چند باری پیش آمده که در کلاسهای مدل کسب و کاری که داشتهام استدلال کردهام که چرا کسب و کار طراحی و ساخت طلایی که مرحوم پدربزرگ من در دهههای 1330 و 1340 شمسی داشت، به نوعی استارتاپ بوده؛ در حالیکه با تعاریف رایج امروزی، تقریباً مقیاسپذیر نبوده است. البته این نکته را هم نباید فراموش کرد که شاید انتظاری امروز که از مقیاسپذیری داریم، قابل انطباق با تعاریف دیروز نباشد.
بگذریم! حتی اگر ابهام و عدم قطعیت را بهعنوان مفهوم محوری استارتاپ قبول نداشته باشیم، باز هم بعید میدانم کسی باشد که آن را لااقل بعنوان یکی از سه جزء اصلی سازندهی مفهوم استارتاپ قبول نداشته باشد.
پس لااقل تا اینجا تکلیفمان تا حد زیادی مشخص شده: راهاندازی استارتاپ با ابهام و عدم قطعیت همراه است؛ اینکه آخرش هم استارتاپ نمیداند چه چیزی را قرار است بسازد، به چه کسی بفروشد و البته از محل این فروش چگونه کسب درآمد کند. اینها سه پرسشی هستند که تا حد زیادی تکلیف ما با بیزینس مدل (یا همان مدل کسب و کار) استارتاپمان را مشخص میکنند. اهمیت این مسأله تا اینجاست که اغلب استارتاپها از بین میروند چون نمیتوانند بیزینسمدلشان را پیدا کنند.
برای غلبه بر این عدم قطعیت، روشهایی توسعه داده شدهاند که شاید معروفترین آنها را بتوان Lean دانست: چرخهی معروف بساز، بسنج، بیاموز دقیقاً با این هدف طراحی شده که بتوانیم فرضیات (ابهامات!) بیزینس مدل را یکی یکی اعتبارسنجی (رفع ابهام!) کنیم و هرچه زودتر به یک بیزینسمدل پایدار برسیم. همهی این روشها برای به دست آوردن داده و تبدیل آنها به اطلاعات است. دادههایی که گراناند و گاهی اوقات به دست آوردنشان، غیرممکن.
کاری که کافه بازار با انتشار گزارشهای مختلف سالانه و فصلی خودش انجام میدهد، ارائهی اطلاعاتی است که به رفع ابهام مدل کسب و کارِ آنهایی که در صنعت بازی و اپلیکیشنهای موبایلی (و حتی افرادی در سایر حوزههای مرتبط) فعالیت میکنند کمک میکنند. هرچند ممکن است ارائهی این اطلاعات برای افرادی که در با این صنعت آشنا نیستند موضوع چندان خاصی به نظر نرسد، اما از یک سو این نوع از اطلاعات تقریباً هیچگاه در دسترس نبوده یا با قیمت بالایی ارائه میشدهاند و از سوی دیگر، به توسعهی کسب و کارهایی کمک میکنند که خود کافه بازار میتوانست تعدادی از آنها را با داشتن این اطلاعات برای خود توسعه دهد.
این کار سخاوتمندانه را باید به فال نیک گرفت و دیگر فعالان اکوسیستم (مانند ایسمینار که چندی پیش اطلاعاتی در حوزهی آموزش آنلاین را منتشر کرد) را نیز باید به این کار تشویق کرد.
عمر اطلاعات، کوتاه است و اگر به موقع استفاده نشوند، منقضی و بیفایده خواهند بود. بیایید دنیای ایدهآلی را تصور کنیم که سازمانها پَستوهایشان را هر از چند گاهی میتکانند، گزارش و اطلاعات منتشر کرده و با این روش به دیگران برای رشد و پیشرفت کمک میکنند.