صدها هزار از مردم کامبوج که تحت نام ذخیرهها، طبقهبندی میشدند در مزارع مرگ با دست خودشان قبرهای دسته جمعی شان را میکندند و سپس سربازان پل پوت آنها را با اشیاء فلزی، پتک و چکش میزدند تا بمیرند یا گاهی نیز همانطور زنده زنده بر روی آنها خاک میریختند.
در ۱۷ آوریل ۱۹۷۵ صدای گلوله های مکرر از پنوم پن شنیده می شد. برادر شماره یک پل پوت به همراه خیل عظیمی از هواداران خمر سرخ در حال جنگیدن با دولتی بودند، که پیش از آن دو سوم از خاک آن را از چنگ آن بیرون آورده بودند. هزاران نفر از دهقانان و روستاییان در پایتخت جمع شده بودند و سر مست از پیروزی ها قبلی از سرنگونی حکومت دیکتاتوری ژنرال لون وابسته به ویتنام ،و برابری و خود کفایی که خمر سرخ برای آنان خواهد ساخت صحبت میکردند.گویی که از سرنوشت شومی که در انتظار 1.7 میلیون کامبوج می باشد هیچ اطلاعی ندارند.
به نه سال قبل از تصرف پنوم پن بازمیگردیم ، جایی که مردی با تحصیلات ناتمام در فرانسه توانسته بود کنترل حزب KPRP کامبوج را در اختیار بگیرد. مردی که در سال 1954 به دلیل کسب نمرات ضعیف از دانشگاه در فرانسه اخراج شد. شاید بتوان گفت تنها دستاورد تحصیل در فرانسه برای پل پوت آشنایی با هسته های اولیه سویالیسم و اندیشه های مارکس بود. وارد شدن به کشوری که نخستین پایه های جدی کمونیست در آن ابداع شده بودند و مارکس نیز از آنجا نخستین سنگبنای اندیشه های خود را بنا نهاد ، باعث شد تا او علاقه مند به اندیشه و رویاهای مارکس شود. رویاهایی که در آینده منجر به کشته شدن یک سوم از جمعیت کامبوج در آن زمان در سال های آینده میشود.
بمباران شدید بمب افکن های آمریکا از سال 1969 در طی 14 ماه موجب از بین رفتن بسیاری از شهر و روستا و زیر ساخت های کامبوج شده بود. آتش جهنم بار بمب افکن های آمریکا بر روی خاک کامبوج چیزی بیشتر از کل مواد منفجره ای بود که متفقین در جنگ جهانی دوم به کار برده بودند.بی -52 های خوفناک آمریکایی چیزی بیشتر از 3630 بار کامبوج را بمباران کردند همین رقم کافی است تا از وضع اسف بار کامبوج در آن سالها آگاه شویم. از بین رفتن زیر ساخت ها و تخریب شهر ها و روستا ها ، ناخودآگاه موجب شکل گیری چهارچوبی شد که پتانسیل قرار گیری در سیستمی مانند سوسیالیسم دهقانی را داشت. این حرکت ناخودآگاه مردم به سمت کمونیسم موجب تقویت حزب KPRP به رهبری پوت شد و باعث پیوستن هزاران دهقان و کشاورز بی سواد که خود را مارکسیست تلقی میکردند به حزبی که اکنون به" حزب کمونیست کامبوج" تغییر نام داده بود شد . حزبی که تا پیش از آن شاید کمتر از هزار هوادار داشت و در جنگل ها مشغول مبارزه چریکی با حکومت پادشاهی کامبوج بود. در حقیقت وجود این قشر در همه حکومت های کمونیستی اولویت بسیار زیادی دارد. در حقیقت این قشر مانند گوسفندانی می مانند که چوپان به سادگی به هر سمتی که میخواهد آن ها را هدایت میکنند .
دموکراسی مرگ
ترکیب سمی تفکرات کمونیستی و بودایی باعث بوجود آمدن نوعی از دیوانه وار ترین شیوه های حکومت استبدادی تاریخ شد. او سرانجام در سال 1975کنترل کل کامبوج را بدست گرفت و در فاصله چند ماه قانون اساسی جدیدی را در ژانویه 1976 تصویب کرد . قانونی که نام کامبوج را به "کامبوج دموکراتیک" تغییر داد و صد البته که کامبوج از دموکراسی فقط نام آن را داشت . پل پت برای آغاز کار اعلام کرد که کامبوج در سال صفر قرار دارد، به این معنا که باید کل آگاهی و خاطرات مربوط به گذشته را پاک کرد و زمان را در کامبوج از نو آغاز کرد . در ابتدا پل مانند اکثر جوامع کمونیستی برای ایجاد آرمانشهر خود دست به کار شد. او میخواست که چهره ی یک شهرکمونیستی واقعی را به دنیا نشان دهد، و به دنبال مکانیزه کردن کشاورزی و ناحیه های صنعتی در کامبوج در طی 15 سال بود.اما زیر ساخت های نابود شده و همچنین عقب ماندگی کامبوج به لحاظ صنعتی و مکانیزه ای این رویا را غیر ممکن می ساخت . پس او تصمیم دیوانه وار گرفت و قوانین جدید را وضع کرد. قوانین ساده و لازم الاجرا بودند 1- تخلیه شهرها و سکونت دادن مردم در حاشیه شهر ها و روستا ها و کار کردن در مزارع اشتراکی2-انتشار پول بیشتر 3- کشتن مخالفان با اسم رمز" فرد گرایی". شهر ها و روستا ها با خشونت بسیار بالای نظامیان تخلیه شدند و مانند همه ی حکومت های کمونیستی خمر سرخ شروع به کمونیستیزه کردن همه امور شد . برگزاری جشن ها و سنت های فرهنگی ممنوع شد ، برگزاری هر نوع مراسم مذهبی، فرهنگی، آیینی ممنوع شد. داشتن هرگونه مال اعم از پول،ماشین،خانه ،زمین و... ممنوع شد .تمامی ارتباط ها با کشور های دیگر قطع و سفارتخانه ها تعطیل و صحبت کردن به زبان های خارجی ممنوع شد.روزنامه ها، رادیو ، پست و حتی استفاده از دوچرخه نیز ممنوع شد.مدارس و دانشگاه ها تعطیل و تبدیل به زندان های مخوف رژیم پل شدند، ومکان هایی که باید برای گسترش دانش و پیشرفت کشور شوند تبدیل به قتلگاه مردم شدند.
حکومت چند شخص بسیار مهم داشت اولی پل پت (برادر اول) -دومی نون چه آ مشاور ارشد پت (برادر دوم) - سومی وزیر امور خارجه لنگ ساری (برادر سوم ).اولین توده ای که مورد حملات پل پوت قرار گرفتن سیاستمداران حکومت قبلی و خانواده هایشان بودند تا جایی که همه آنان را با نام دشمن خلق اعدام کردند. دومین توده تحصیل کرده ها اعم از پزشکان ، وکلا ، معلمان و اساتید دانشگاه و حتی کسانی نیز که عینک میزدند به دلیل نخبه گرایی مورد ظن خیانت قرار میگرفتند!به صورت خلاصه حکومت بدنبال قطع هر نوع ارتباط با حکومت های قبلی کامبوج بود. مردم هیچ درآمد مستقلی نداشتند و روزانه مجبور به 14 تا 18 ساعت کار در زمین ها میشدند و تنها وعده غذایی آنها یک کاسه برنج در روز بود مردم شهر ها بدلیل آشنایی نداشتن با کشاورزی و در اثر کار سخت دسته دسته تلف میشدند هزاران نفر در اثر سو تغذیه و گرسنگی از دنیا می رفتند و با همه این ها هیچ کس نه حق اعتراض ، بلکه جرات اعتراض نداشت.
پت یک سخن معروف داشت "نگهداری تو هیچ نفعی ندارد، نابودی تو نیز هیچ ضرری ندارد." ومدام در سخنرانی هایش تاکید میکرد که کامبوج به 1.5 تا 2میلیون کشاورز نیاز دارد و مابقی اضافی هستند،او با همین صحبت مردم را در سه گروه قرار میداد.گروه اول افراد کاملاً راست، گروه دوم کاندیدها و گروه سوم ذخیرهها که گروه سوم را به منظور نابودی و کشتار لیست برداری میکردند.او یک لیست کشنده داشت که نام هر کس در آن قرار میگرفت به هر طریقی باید کشته میشد .او مدراس و دانشگاه ها را تبدیل به مخوف ترین زندان های تاریخ بشریت با آمار غیر قابل باور 99.9درصد کشتار کرد، تا آنجا از هزاران زندانی فقط 12 نفر زنده مانده بودند.حکومت هر وقت میخواست سر کسی را زیر آب کند، فقط بود تا یک جرم به او منتصب کند" فرد گرایی"هرکس که به این جرم محکوم میشد در زندان ها به وسیله شکنجه کشته یا اعدام میشد ،یا به مزارع برده میشد و به روش وحشیانه ای توسط دیگر زندانی ها اعدام میشد.
شاید این را بپرسید که حکومت از چه کسانی برای سرکوب مردم استفاده میکرد؟چه کسی آنقدر بی رحم است که بتواند همچین خشونتی را علیه مردم کشورش به کار ببرد؟پاسخ ساده است با مراجعه دیگر حکومت های کمونیستی و استبدادی تاریخ به این واقعه پی میبریم، که نوجوانان و جوانان نقش بسیار مهمی را در حکومت بر عهده دارند. آنها معمولا از سنین کودکی تحت تاثیر پروپاگاندا و شیوه های تربیتی حکومت مستبد قرار میگیرند تا آنجا که آنها حکومت و سردمداران آن را عاری از هر گونه عیب و گناه و به نوعی رب النوع میپندارند .این نکته درباره کامبوج در طی آن سالها نیز صادق است ،تا آنجا که بیشتر نگهبانان زندان ها و نیرو های شکنجه گر و سرکوب گر را نوجوانان و جوانان ، 15 تا 20 سال تشکیل میدادند. به آنها القا شده بود که زندانیان با جرم فرد گرایی دشمنان کشور و مردم اند و برای پاکسازی و پیشرفت کامبوج آنها باید از بین بروند. تا آنجا که حتی اگر اعضای خانواده آنان به عنوان خائن شناخته میشدند در کشتن آن کوچکترین تردیدی نمیکردند.
یکی از اعضای گروه مقاومت (علیه خمرها) دستگیر شده بود. او را مثل خوک، بسته به دیرک آوردند. پشت سر او پسر 14 سالهاش، رفیق تُل، آمد. او تکه چوبی پر از خار به دست داشت که حین حرکت، با آن پدرش را کتک میزد. پدرش از شدت درد و رنج فریاد میکشید... بهزودی خبر پخش شد که رفیق تل، کل اعضای خانوادهاش را به قتل رسانده است. وقتی او گلوی پدرش را میبرید، مادرش به نظاره ایستاده بود. رفیق تل، سپس خواهر ششماهاش را به قتل رساند. در عوض به او یک تفنگ 47-AK دادند که رفیق تل به آن افتخار میکرد
پلپت پس از به دست گرفتن قدرت مطلق در کامبوج، متوجه شرق و مرزهای ششصد کیلومتری با ویتنام شد که از مدتها پیش صحنه تنش و ناآرامی بود. پلپت، که میگویند در این زمان سخت دچار توهم شده بود، به این نتیجه رسید که حمله ویتنام عنقریب است. پلپت برای محافظت کامبوج و آزار ویتنامیها، نیروهای خمر سرخ را در امتداد مرز مستقر ساخت. با رسیدن نیروهای کامبوج، سربازان ویتنامی و خمرهای سرخ به طور پراکنده درگیر شدند.
در اوایل 1977، پلپت حملهای پیشگیرانه کرد و چهار لشگر از نیروهای خمر سرخ را راهی آن سوی مرز کرد. در خلال این حمله، خمرهای سرخ بسیاری از خانوادههای شهرنشین ویتنامی را بی آن که هیچ اقدام تحریکآمیزی انجام داده باشند قتلعام کردند. ویتنام در واکنش به اقدامی که آن را تجاوز پلپت توصیف کرد، نیروهای خود را بسیج کرد و آماده اقدامات تلافیجویانه شد. درگیری میان نیروهای دو طرف شدت گرفت. مبارزان خمر سرخ پلپت با به دست گرفتن ابنکار عمل، ویتنامیها را وادار به عقبنشینی کردند. اما جشن کامبوجیها به خاطر این پیروزی ظاهری دیری نپایید، چون عقبنشینی ویتنامیها موقتی بود. رهبران عالیرتبه نظامی در ویتنام خوش نداشتند پیروزی کامبوجیها دوام داشته باشد. آنها با حمله عظیم بعدی خود عزم کردند نیروهای خمر سرخ را در هم بشکننند.
دومین حمله ویتنام در 25 دسامبر 1978 با یورش دویست هزار سرباز ویتنامی به مواضع کامبوجیها آغاز شد. تاکتیکهای ویتنامیها مشابه همان تاکتیکها بود که آنها در سال 1975 علیه نیروهای ویتنام جنوبی در جنگ داخلی ویتنام به کار گرفته بودند. نیروهای پلپت با تجهیزات اندکشان در برابر این حمله تمامعیار عقب نشستند. فرماندهان ویتنامی از آشفتگی خطوط دشمن استفاده کردند و به سوی اهداف اولیهشان یورش بردند و سپس با سرعت راهی مهمترین هدفشان، یعنی پنومپن، پایتخت کامبوج شدند.عموم مردم از ویتنامی ها با گل استقبال میکردند. فرقی نمیکند که چگونه یا چه کسی این بار باد از شمال شرق وزیده و عطر آزادی را به همراه دارد . دیکتاتوری خمر سرخ کاری کرد که مردم کامبوج با گل شیرینی از دشمن چند صد ساله خود استقبال کنند.
چه کسی فکرش را میکرد که ماز ا ویتنامیها استقبال کنیم؟ ما قرنها بود که با هم میجنگیدیم، و بعد آنها را حین ورود به کشورمان تماشا کردیم و از دیدنشان شاد و خوشحال نیز بودیم. آنها جلادان پلپت را دستگیر کردند. پس از پیروزی ویتنامیها ما انتظار بهترینها را داشتیم.
حاصل کار حکومت استبدادی پل مرگ 1.7 میلیون کامبوجی در طی چهار سال است . سرانجام در سال 1997 انشعابی از حزب خمر سرخ پل پت را مجرم شناخت و قبول کرد که آنها را تحویل مراجع بین المللی قضایی دهد . طبق اعلام هنگام اعلام این خبر ،پل پت آن را از رادیو میشنود و به دلیل حجم اندوه و غم حاصل از این خبر سکته قلبی میکند. این چیزی است که دولت کامبوج اعلام کرده ،و عده ای معتقده اند که او خود کشی کرده یا او را وادار به خودکشی کرده اند، اما اهمیتی ندارد که خودکشی کرده یا او را کشته اند ، گور ستمگر غرق در خون است .