زنده جاوید شد آن زنده دل
تا نگوییم مرد و شد بر باد رفت
چون ندای ارجعی از حق شنود
زنده دل از عشق او جان داد و رفت
جان ما دل زنده از جانان بود
زنده دل تا ملک جان خواهیم رفت
تا نگویی بندگی خواجه مرد
ما برِ زنده دلان خواهیم رفت
***
زنده به جان همه حیوان بود
زنده به دل باش که عمر آن بود
مولانا
***
هر زنده دلی که کشتۀ اوست
چون خضر حیات جاودان یافت
***
زنده دل باشد آنکه پیش از مرگ
همچو سیّد از این جهان بگذشت
***
جان ما زنده دل از آب حیات عشق است
صورت و معنی ما ذات و صفای عشق است
***
عالم همه زنده دل به عشق اند
روحی است که در بدن روان است
***
عیسی دم است یارم من زنده دل از آنم
با هرکه دم بر آرم باشم به گفت و گویش
شاه نعمت الله ولی
گر چه میری در این جهان میری
چون رسد وقت ناگهان میری
آب سرچشمۀ حیات بنوش
که نمایند این و آن میری
خوش کناری بگیر از این عالم
پیش از آن دم که در میان میری
زندۀ جاودان توانی بود
گر تو در پای عاشقان میری
هرکه مُرد او دگر نخواهد مُرد
ورنه مُردی چون دیگران میری
زنده دل باش و جان به جانان ده
گر نخواهی که جاودان میری
نعمت الله به ذوق جان سپرد
تو چنان زی که همچنان میری
نعمت الله