بیستم اردیبهشت
بیستم اردیبهشت
خواندن ۲ دقیقه·۴ سال پیش

لنگ ظهر در دوران کرونا میشود خروس خوان

یه موقعی بود اگه تاریخ اون روزو نمیدونستی می شدی ادم خنگ و پرت که زندگی تو مشتش نیست. بابا حواست کجاست امروز دوازدهمه ها ، کجای کاری تاریخو نمیدونی، از زندگی جا نمونی، چی می زنی داداش؟
بعد شد روزای هفته، اگه روز هفته رو نمی دونستی و جا می موندی میشدی ته تنبل و خنگ و خرفت ها، مث بچه تنبل های ته کلاس که دماغشون اویزونه و وقتی معلم می گفت امروز امتحان داریم میگن نه بابااا فرداست. بعد تازه دوزاریش میفته که امروز سه شنبه است به جای قران قران ورزش ورزش، تاریخ جغرافی ریاضی دینی داشته.
حالا جدیدا در دوره کرونا و پسا کرونا و حین الکرونا، رسیدیم به دوره ای که ساعتم از دستمون در میره. یعنی یه جایی از روز میگیم ای بابا چقد گشنمه صبحونه رو که خوردم ولی باز این شکم صداش دراومده. بعد میفهمی وقت شامه، نهارم رد کردی.
ساعتم که خدابیامرزدش دوره کاربریش تموم شد. مال زمانه ای بود که کوک میکردیم شیش صب پاشیم بریم یه جایی، کاری، کلاسی، کافه ای، دیدن یاری...
الان به درجه ای از عرفان رسیدم که ساعت تقریبی و از رو نور و سایه می تونم تشخیص بدم اگه اون جواب نداد از صدای قارو قور شکمم. اون دیگه رد خور نداره.

خوشا ان دوران بی کرونایی
خوشا ان الارم صبحگاهی

خوشا ان روز و شب در کار کوشی
خوشا کار و کسب و رزق و روزی

خوشا جیپ پر پول و می نوشی
خوشا ان رفاقت های بی گوشی

شعر نیمایی و نامجویی رو باهم زدم. شما ببخشایید و بیامرزید به اجدادم که بی کرونا روزگار میگذراندند.

کرونا
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید