narges mohammadian
narges mohammadian
خواندن ۱۴ دقیقه·۲ سال پیش

نظریه بازی ها؛ چگونه حمله به تایوان باعث آغاز جنگ جهانی سوم خواهد شد؟


مقامات ارشد ایالات متحده، از جمله آنتونی بلینکن، وزیر امور خارجه و دریاسالار مایکل گیلدی، اخیراً ابراز داشته‌اند که چین احتمالا ظرف چند سال آینده به تایوان حمله می‌کند. هیچ راهی برای ارزیابی دقیق چنین پیش بینی‌هایی وجود ندارد، اما انچه روشن است اینکه بیستمین کنگره اخیر حزب چین قطعاً لحن ستیزه جویانه‌تری را نسبت به تایوان اتخاذ می‌کند و کندی رشد بلند مدت اقتصادی چین به این معنی است که ارزش انتظار برای فتح تایوان کاهش یافته است. احتمالاً به همین دلیل است که شی جین پینگ اهداف حزب کمونیست چین را از رشد اقتصادی به «امنیت» تغییر داده است.

با اینکه نمی‌توان به این سوال که آیا چین به زودی به تایوان حمله خواهد کرد یا نه، پاسخ دقیقی داد. اما در مورد مسئله مداخله ایالات متحده در صورت تهاجم چین به تایوان نظریه‌هایی وجود دارد. در حال حاضر مردم تایوان می‌گویند که علیرغم تضمین‌های جو بایدن، مطمئن نیستند که در صورت حمله چین، ایالات متحده از طرف آنها مداخله کند. اما احتمال مداخله ایالات متحده در صورت حمله چین به تایوان بسیار زیاد است حتی اگر باعث وقوع یک جنگ تمام عیار بین چین و ایالات متحده بشود. در واقع، حتی اگر ایالات متحده واقعاً قصد مداخله نداشته باشد باز هم این احتمال وجود دارد. اما چگونه؟

برای توضیح بیشتر چنین سناریویی، از چند نظریه بازی ساده استفاده می‌کنیم.

یک بازی ساده: «تهاجم به تایوان»

نظریه بازی‌ها می‌تواند نتایج واقعاً شگفت‌انگیزی را در مواردی مانند مزایده ایجاد کند، جایی که بازده و زنجیره حرکت‌ها به خوبی درک می‌شوند. با این حال، برای چیزهایی مانند جنگ و دیپلماسی، تئوری بازی یک ابزار پیش‌بینی واقعی نیست – بیشتر یک ابزار بلاغی برای توضیح و کاوش مفاهیم است. بنابراین، استفاده از تئوری بازی را نباید به عنوان مدلی که می‌تواند احتمال وقوع جنگ جهانی سوم را پیش‌بینی کند، در نظر گرفت. این صرفاً راهی برای توضیح مکانیسم‌هایی است که ممکن است منجر به تهاجم چین و تبدیل آن به یک درگیری بین قدرت های بزرگ، شود.

سناریوی احتمالی به صورت زیر است:

در این بازی ساده سه حرکتی، چین ابتدا تصمیم می‌گیرد که آیا حمله کند یا نه. سپس تصمیم می‌گیرد که آیا باید این تهاجم را با یک حمله پیشگیرانه و غافلگیر کننده به پایگاه‌های آمریکا در منطقه آغاز کند تا از مداخله آمریکا به نمایندگی از تایوان جلوگیری کند. پس از آن، آمریکا تصمیم می‌گیرد که آیا با چین وارد جنگ شود یا عقب بنشیند و تماشاچی باشد.

ایده حمله پیشگیرانه چین به پایگاه های ایالات متحده – مانند پایگاه نیروی هوایی اندرسن گوام، یک ایده ساختگی و دور از ذهن نیست. این ایده از یادداشت وزارت امور خارج در سال ۲۰۲۱ نوشته اوریانا اسکایلار ماسترو گرفته شده است. به نظر می‌رسد که این یک سناریوی کلیدی در بازی‌های جنگی ایالات متحده نیز باشد. و رسانه‌های تبلیغاتی چین نیز این ایده را مطرح کرده‌اند. حمله به پرل هاربر یک نمونه تاریخی است.

دلیلی که چین ممکن است این کار را انجام دهد این است که از وارد عمل شدن آمریکا به عنوان یک مانع در تلاش برای تهاجم به تایوان جلوگیری کند. نیروی تهاجمی چین شامل بسیاری از ناوگان دریایی و انواع کشتی‌های دیگری می‌شود که در برابر حمله ایالات متحده آسیب‌پذیر خواهند بود. اگر پایگاه های ایالات متحده در یک حمله غافلگیرانه و پیشگیرانه تخریب شوند یا به شدت آسیب ببینند، توانایی ایالات متحده برای توقف تهاجم چین به تایوان به میزان قابل توجهی کاهش می‌یابد. ایالات متحده هنوز می‌تواند بجنگد، اما باید کشتی‌ها، هواپیماها و سایر منابع جنگی خود را از راه دور بیرون بکشد، و این مستلزم زمان و ریسک زیادی است.

تصویر بالا، نمودار درختی بازی است. بدیهی است که هم چین و هم ایالات متحده می‌توانند اقدامات زیاد دیگری انجام بدهند که در این مدل ساده گنجانده نشده است، مثل محاصره، افزایش نیروهای نظامی، حملات هسته‌ای و چیزهای دیگر. این یکی از دلایلی است که چرا نظریه بازی‌ها که در بالا ترسیم کردیم یک ابزار توضیحی است و نه یک مدل پیشگو.

به هر حال، برای تکمیل بازی، اکنون به چند نوع نتیجه نهایی نیاز داریم. اینها اساساً معیارهایی هستند که نشان می‌دهد تصمیم گیرندگان هر کشور چقدر برای هر نتیجه ارزش قائل هستند، همراه با احتمالاتی که نمی‌توان از قبل پیش‌بینی کرد. در یک موقعیت کاملاً تعریف شده مانند یک مزایده، دانستن نتیجه نهایی بسیار آسان است – یعنی پول. اما در شرایط جنگی، پیش‌بینی نتیجه نهایی بسیار سخت‌تر است – به چیزهایی مانند محاسبات سیاست داخلی، احساس شرف و سرنوشت ملی رهبران و غیره بستگی دارند. به راحتی نمی‌توان آنها را با اعداد محاسبه کرد. علاوه بر این، هرگونه نتیجه بدست آمده به احتمالات بستگی دارد – یعنی اینکه چقدر احتمال دارد که ایالات متحده واقعاً تهاجم چین را خنثی کند. حتی بهترین تحلیلگران نظامی این را به طور قطع نمی‌دانند.

بنابراین، هر نتیجه‌ای که در این بازی قرار داده شده است بر اساس حدس‌ها و فرضیات خواهد بود. به عبارت دیگر، همگی ساختگی هستند.

  1. اگر چین با موفقیت تایوان را فتح کند، رهبران آن کشور احساس موفقیت زیادی خواهند کرد و تحسین مردم خود را به دست خواهند آورد. بنابراین این نتیجه برای چین بسیار مثبت است. اما اگر تلاش کند تایوان را فتح کند و از نظر نظامی شکست بخورد، رهبران آن احساس شکست فاجعه‌باری می‌کنند و در معرض ریسک شدید برکناری از قدرت قرار می‌گیرند. بنابراین این نتیجه برای آنها بسیار منفی است. نتیجه عدم تهاجم به تایوان و به تعویق انداختن این موضوع برای یک دهه دیگر، جایی در بین این دو نتیجه متقابل قرار می‌گیرد.
  2. اگر ایالات متحده وارد جنگ بشود و تهاجم چین به تایوان را شکست بدهد، نتیجه آن برای آمریکا مثبت خواهد بود، زیرا بر یک رقیب اصلی پیروز شده و بار دیگر ثابت می‌کند که نظم مبتنی بر قوانین که تسخیر سرزمینی را ممنوع می‌کند، همچنان پابرجاست. اگر ایالات متحده با تهاجم چین بجنگد و شکست بخورد، نتیجه آن منفی خواهد بود، زیرا هیچ کس دوست ندارد در جنگ شکست بخورد.
  3. اگر چین بدون حمله به پایگاه‌های ایالات متحده به تایوان حمله کند و ایالات متحده فقط بنشیند و نظاره‌گر باشد، نتیجه آن چیزی بین «جنگ و پیروزی» و «جنگ و شکست» برای آمریکا خواهد بود. نفوذ و اعتبار ایالات متحده کاهش خواهد یافت، اما این به بدی شکست در جنگ نیست. اما اگر چین یک حمله پیشگیرانه به پایگاه‌های ایالات متحده انجام دهد که احتمالاً باعث کشته شدن هزاران نفر از پرسنل نظامی ایالات متحده می‌شود، و ایالات متحده همچنان عقب بنشیند و هیچ کاری انجام ندهد، نتیجه برای ایالات متحده بسیار منفی خواهد بود. حمله‌ای به سبک پرل هاربر باعث می‌شود که کل مردم ایالات متحده خواستار گرقتن انتقام باشند. شکست در مقابله به مثل بعد از حمله‌ای مثل پرل هاربر یا حمله ۱۱ سپتامبر، برای رهبران ایالات متحده نتیجه بدی خواهد داشت که اساسا هرگز این کار را انجام نخواهند داد و حمله خواهند کرد.
  4. اگر چین با یک حمله پیشگیرانه پایگاه‌های ایالات متحده را نابود کند، احتمال اینکه ایالات متحده، چین را (در صورتی که ایالات متحده بخواهد بجنگد) شکست بدهد بسیار کمتر خواهد بود.

حالا به این فرضیات امتیاز می‌دهیم:

نتایج برای چین:

  • چین در فتح تایوان موفق می‌شود: ۱۰۰
  • چین تلاش نمی‌کند تایوان را فتح کند: ۰
  • چین تلاش می‌کند تایوان را فتح کند و شکست می‌خورد: ۱۰۰-

نتایج ایالات متحده:

  • آمریکا تهاجم به تایوان را شکست می‌دهد: ۱۰۰
  • چین به پایگاه‌های آمریکا حمله نمی‌کند و آمریکا هم کاری نمی‌کند: ۰
  • آمریکا تلاش می‌کند تهاجم چین را شکست بدهد اما خود شکست می‌خورد: ۱۰۰-
  • چین به پایگاه‌های آمریکا حمله می‌کند و آمریکا کاری نمی‌کند: ۲۰۰-

احتمالات:

  • احتمال پیروزی چین در صورت حمله چین به پایگاه‌های آمریکا و جنگیدن آمریکا: ۸۰%
  • احتمال پیروزی چین در صورت حمله نکردن چین به پایگاه‌های آمریکا و جنگیدن آمریکا: ۲۰%

با استفاده از این نتایج و احتمالات، می‌توان نتیجه مورد انتظار را (احتمالات ضربدر نتیجه خروجی) برای هر زنجیره از حرکات در بازی محاسبه کرد:

نتیجه مورد انتظار:

  • چین حمله می‌کند اما به پایگاه‌های آمریکا حمله نمی‌کند. آمریکا می‌جنگد:
  • نتیجه مورد انتظار برای چین می‌شود ۶۰-=۱۰۰-×۸۰%+۱۰۰×۲۰%
  • نتیجه مورد انتظار برای آمریکا می‌شود ۶۰=۱۰۰-×۲۰%+۱۰۰×۸۰%
  • چین ابتدا به پایگاه‌های آمریکا حمله می‌کند و آمریکا می‌جنگد:
  • نتیجه مورد انتظار برای چین می‌شود ۶۰=۱۰۰-×۲۰%+۱۰۰×۸۰%
  • نتیجه مورد انتظار برای آمریکا می‌شود ۶۰-=۱۰۰-×۸۰%+۱۰۰×۲۰%

تمام زنجیره حرکات دیگر نتایجی دارند که به احتمالات بستگی ندارند. بنابراین، می‌توان نتایج مورد انتظار را برای این بازی نوشت:

در هر پرانتز، اولین عدد نتیجه مورد انتظار چین است (از آنجایی که حرکت اول با چین است)، و عدد دوم، نتیجه مورد انتظار آمریکا است.

نتیجه متعادل این بازی چگونه خواهد بود؟

افرادی که دوره نظریه بازی را گذرانده‌اند، بلافاصله متوجه خواهند شد که اتفاقی که می‌افتد این است که چین به تایوان و به پایگاه‌های ایالات متحده حمله می‌کند، و ایالات متحده پس از حمله سعی می‌کند بجنگد، در عبارتی دیگر جنگ جهانی سوم. اما چرا چنین نتیجه‌ای حاصل خواهد شد؟

برای چنین بازی‌هایی، روش حل آن با القای معکوس است. به عبارت دیگر، ابتدا به بازیکنی فکر می‌کنیم که آخرین حرکت را انجام می‌دهد و در هر مورد چه کاری انجام خواهد داد. سپس فرض می‌کنیم که بازیکنی که اول حرکت می‌کند، این حرکات را پیش‌بینی می‌کند و بر این اساس انتخاب‌های خود را انجام می‌دهد. به عبارت دیگر، ما فرض می‌کنیم که همه به آینده نگاه می‌کنند و به درستی واکنش حریف خود را پیش‌بینی می‌کنند.

پس بیایید از پایان شروع کنیم. بیایید به انتخاب آمریکا در مورد «جنگیدن» یا «نجنگیدن» در مورد حمله چین به تایوان نگاه کنیم. و اجازه دهید به هر دو مورد نگاه کنیم، موردی که چین به طور پیشگیرانه به پایگاه‌های ایالات متحده حمله می‌کند و موردی که چین به طور پیشگیرانه حمله نمی‌کند. نتیجه مورد انتظار آمریکا با رنگ آبی نوشته شده است:

برای هر مورد، نتیجه برای ایالات متحده در صورت جنگیدن بیشتر است. اگر چین پایگاه‌های ایالات متحده را دست نخورده رها کند، جنگیدن برای آمریکا نتیجه بالاتری دارد زیرا شانس پیروزی بیشتر از احتمال شکست خوردن است. و اگر چین به پایگاه‌های ایالات متحده حمله کند، جنگیدن آمریکا نتیجه بالاتری خواهد داشت، زیرا اگرچه آمریکا احتمالاً شکست خواهد خورد، اما تسلیم شدن پس از یک حمله پیشگیرانه ازطرف چین نتیجه بدتری خواهد داشت.

بنابراین در این تئوری بازی اگر چین حمله کند، ایالات متحده قطعا وارد جنگ خواهد شد.

با توجه به این موضوع، می‌توانیم رو به عقب کار کنیم و به انتخاب چین برای حمله به پایگاه‌های ایالات متحده نگاه کنیم. نتیجه مورد انتظار برای چین با رنگ قرمز نوشته شده است:

با توجه به اینکه ایالات متحده قطعاً در هر دو مورد وارد جنگ خواهد شد، بهترین گزینه چین، از بین همه گزینه‌های موجود، حمله به تایوان و پایگاه‌های ایالات متحده است. به این ترتیب نتیجه مورد انتظار ۶۰ می‌شود، که بالاترین نتیجه‌ای است که انتظار می‌رود چین بدست بیاورد.

بنابراین نتیجه متعادل این بازی همانطور که می‌بینید جنگ جهانی سوم است.

اما این بدان معنا نیست که قطعا جنگ جهانی سوم اتفاق بیفتد. در اینجا فرضیات زیادی وجود دارد که می‌توانیم آنها را تغییر دهیم، برای مثال:

  • اگر هر جنگی بین آمریکا و چین قطعاً به تخریب تاسیسات هسته‌ای متقابل منجر شود، و با این فرض که این سناریو برای هیچ سیاستمدار آمریکایی قابل قبول نباشد، پس احتمال اینکه آمریکا در برابر تهاجم به تایوان مقاومت کند، صفر است. در این صورت، چین فقط کار خود را می‌کند و حمله خواهد کرد، مطمئن است که آمریکا از ترس سلاح‌های هسته‌ای پاسخی نخواهد داد. در این مورد، ما در دوره‌ای از پیروزی به کمک سلاح‌های هسته‌ای قرار داریم که تنها با گسترش بی‌رویه تسلیحات هسته‌ای به پایان خواهد رسید.
  • اگر آمریکا در واقع بیش از ۵۰ درصد شانس شکست تهاجم چین را نداشته باشد، حتی اگر چین پایگاه‌های ایالات متحده را دست نخورده رها کند، تا زمانی که چین از حمله پیشگیرانه خودداری کند، ایالات متحده در برابر تهاجم چین مقاومت نخواهد کرد. در این صورت، چین با تهاجم پیش می‌رود و آمریکا وارد جنگ نمی‌شود.
  • اگر شکست در نبرد بر سر تایوان واقعاً برای چین بد باشد، یعنی اگر چین بسیار ریسک گریز باشد، پس نتیجه مورد انتظار برای حمله به تایوان برای چین منفی است، خواه ابتدا به پایگاه‌های ایالات متحده حمله کند یا نه. خطر شکست در برابر آمریکا حتی پس از یک حمله پیشگیرانه ممکن است به حدی باشد که مانع از حمله چین به تایوان شود. در این صورت به صلح می‌رسیم. در صورتی که تایوان سلاح کافی برای مقاومت در برابر تهاجم چین به خودی خود را به دست آورد، همانطور که اوکراین در برابر تهاجم روسیه مقاومت کرده است، چنین نتیجه‌ای نیز حاصل خواهد شد. توجه داشته باشید که در چنین شرایطی، این اساساً تنها راهی است که می‌توان از هر نوع جنگی اجتناب کرد، مهم نیست که چین چه کاری انجام دهد، ریسک‌های تهاجم به تایوان برای چین بسیار زیاد خواهد بود.

بنابراین واضح است که هر چیزی ممکن است در اینجا اتفاق بیفتد. تئوری بازی که در بالا ترسیم شد به سادگی یک اصل اساسی را نشان می‌دهد که مردم به آن فکر نمی‌کنند: اگر چین حمله کند، انگیزه بسیار قوی برای حمله به پایگاه های ایالات متحده در ابتدا دارد. و اگر چین به پایگاه‌های ایالات متحده حمله کند، پاسخ آمریکا به چین به احتمال زیاد جنگ خواهد بود.

هدف از ترسیم این بازی در کنار این مقاله، این است که مردم را وادار کنیم به واکنش آمریکا در این دو مورد جداگانه فکر کنند، بجای اینکه فقط بپرسند: «چقدر احتمال دارد ایالات متحده از تایوان دفاع کند؟» وقتی این دو مورد را جداگانه بررسی کنیم، می‌بینیم که انگیزه آمریکا بسته به کاری که چین انجام می‌دهد تغییر می‌کند. اگر چین به پایگاه‌های آمریکا حمله نکند، آمریکا با فرصت پیروزی انگیزه جنگ خواهد داشت. و اگر چین به پایگاه‌های آمریکا حمله کند، آمریکا با خشم و ترس از انجام هیچ کاری، انگیزه برای جنگیدن خواهد داشت. و چین می‌تواند این دو انگیزه را در این دو مورد پیش‌بینی کند و بر اساس آن انتخاب خود را انجام دهد.

تردید ، حدس و گمان و محاسبات اشتباه

نکته پایانی که باید گفت این است که تئوری بازی به تنهایی، یا حداقل نوع ساده‌ای که در کلاس مقدماتی یاد می‌گیرید، ممکن است راه خوبی برای تحلیل این وضعیت نباشد. دنیای واقعی پر از محاسبات غلط و اشتباهات و حدس و گمان است. مردم نمی‌توانند دقیقاً پیش‌بینی کنند که حریفشان چه خواهد کرد، یا حتی نتیجه و انتخاب‌های احتمالی حریفشان چیست.

در واقع به جای تلاش برای حدس زدن نتیجه برای آمریکا، برنامه ریزان چینی ممکن است به سادگی احتمالی برای جنگیدن یا عدم جنگیدن ایالات متحده در هر مورد قائل شوند. برای مثال، فرض کنید برنامه‌ریزان چین فکر می‌کنند که اگر چین به تایوان حمله کند اما به پایگاه‌های آمریکا حمله نکند، آمریکا تنها ۲۰ درصد شانس جنگیدن دارد.

در این صورت، با استفاده از تمام اعداد دیگر در بازی اصلی، نتیجه مورد انتظار این حرکت برای چین ۶۸=۶۰-×۲۰%+۱۰۰×۸۰% است. این بزرگتر از ۰ است (نتیجه برای وقتی که چین اصلا حمله نکند) و ۶۰ (نتیجه برای حمله پیشگیرانه به پایگاه های آمریکا)، بنابراین چین طبق برنامه خود پیش می‌رود و به تایوان حمله می‌کند اما ابتدا به پایگاه‌های ایالات متحده حمله نمی‌کند.

اما فرض کنید چین اشتباه می‌کند، و آمریکا در واقع ۸۰ درصد شانس دارد که در این مورد بجنگد. در این صورت، صرفاً به لطف یک محاسبه اشتباه از طرف چین، احتمالاً به طور تصادفی وارد جنگ جهانی سوم شده‌ایم.

همچنین این امکان وجود دارد که چین به طور چشمگیری احتمال نبرد با آمریکا را بیش از حد برآورد کند، حتی اگر پایگاه‌های آمریکا را مورد حمله قرار ندهد. در این صورت، همان اولین نتیجه بازی اتفاق می‌افتد و چین به پایگاه‌های آمریکا حمله می‌کند و آمریکا هم واکنش نشان می‌دهد که اگر چین این کار نمی‌کرد آمریکا هم نمی‌جنگید. و دوباره به طور تصادفی به جنگ جهانی سوم منجر می‌شود.

به هر حال، انتظار می‌رود که برنامه ریزان دفاعی ایالات متحده و همتایان چینی آنها نسخه‌های بسیار پیچیده‌تری از این سناریوها را با احتمالات بسیار آگاهانه‌تر ارائه بدهند. اما این موارد همچنان در معرض اشتباهات و محاسبات غلط خواهند بود. در گذشته، بشر اغلب با حماقت فراوان وارد جنگ می‌شد، حمله پوتین به اوکراین تنها نمونه اخیر از آن است. بنابراین مردمی که در مورد جنگ بر سر تایوان هشدار می‌دهند قصد ایجاد وحشت بی‌مورد ندارند چرا که دلایل زیادی برای نگرانی وجود دارد.

فرض کنید رهبران چین معتقدند که نتیجه و احتمالات «بازی» تهاجم به تایوان دقیقاً همان چیزی است که در مثال اصلی در بالا نوشتیم. بنابراین آنها الف) حمله کنند و ب) ابتدا به پایگاه‌های ایالات متحده حمله کنند و باعث شروع جنگ جهانی سوم شوند. اما فرض کنید نتیجه برای آمریکا برای شکست چین در جنگ بر سر تایوان در واقع چیزی حدود ۲۰ به جای ۱۰۰ باشد. این بدان معنی است که چین اشتباه کرده که وارد جنگ جهانی سوم شده است. اگر چین به پایگاه‌های آمریکا حمله نمی‌کرد، می‌توانست تایوان را بدون مخالفت آمریکا تصرف کند.

از طرف دیگر، فرض کنید که نتیجه شکست چین از آمریکا در جنگ بر سر تایوان واقعاً منفی است، مثلاً منفی هزار باشد. و فرض کنید که چین مداخله آمریکا در صورت عدم حمله پیشگیرانه به پایگاه‌های آمریکا را عنوان یک احتمال و نه به عنوان یک قطعیت در نظر بگیرد. در این صورت، حتی یک احتمال کوچک از مداخله آمریکا در صورت عدم حمله پیشگیرانه، خطر بزرگی برای چین خواهد بود. بنابراین در این صورت آنها ممکن است برای اینکه جانب احتیاط را رعایت کنند به پایگاه‌های آمریکا حمله کنند، بنابراین علیرغم این واقعیت که اگر آمریکا مورد حمله قرار نمی‌گرفت، احتمالاً مداخله نمی‌کرد، چین باعث تسریع شروع جنگ جهانی سوم شده است.

به عبارت دیگر، راه‌های مختلفی وجود دارد که چین می‌تواند اشتباه کند و خود را وارد ماجرایی مثل پرل هاربر کند.

منبع: utofx.com

ایالات متحدهجنگ جهانییوتوفارکسutofx
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید