ویرگول
ورودثبت نام
ندا رضوی زاده
ندا رضوی زاده
خواندن ۶ دقیقه·۱ سال پیش

ایران از نگاه یک دختر گرجی آلمانی: سفرنامه یک خارجی به زبان فارسی

کتابچه «ایران از نگاه یک دختر گرجی آلمانی» سفرنامه جمع و جوری است که آنا داویتاشویلی در سال 1398 (2019) به فارسی نوشته و فایل آن را به صورت آنلاین منتشر کرده است. آنا متولد گرجستان است و برای ادامه تحصیل در رشته اسلام شناسی در سال 2009 به آلمان رفته است. به دلیل علاقه اش به سفر و فراگیری زبان های خارجی، تا زمان نوشتن کتاب، به 18 کشور سفر کرده و به چندین زبان از جمله فارسی مسلط شده است. خودش می نویسد: « در گرجستان ساعت های زبان دوم شرقی (زبان اول عربی بود) خیلی کم بود و من هم خیلی کم توانستم فارسی را بیاموزم. چند بار به کلاس درس ایرانشناسان رفتم و کلاس خصوصی هم گرفتم اما آ خرش احساس میکردم که تسلط فارسیم کم است و راحت نمی توانستم حرف بزنم. فقط مکالمه روزمره ساده بلد بودم. تسلطم به فارسی در آلمان بهتر شد به دلیل اینکه دوست ایرانی داشتم و بیشتر امکان داشتم به فارسی فکر کنم و جمله بسازم. سفرهایم به ایران قطعاً کمک کرد ، هم در محیط فارسی ام را تقویت کنم هم با جامعه ایرانی آشنا شوم.» جای دیگری او در ستایش زبان فارسی مینویسد: «احساس میکردم وقتی که به این زبان حرف می زنم آواز می خوانم.» یا می گوید: «ایرانیان عزیز واقعا می توانید به این زبان افتخار کنید و به قدرت و وسعت آن ببالید!»

او در ستایش زبان فارسی مینویسد: «احساس میکردم وقتی که به این زبان حرف می زنم آواز می خوانم. » یا می گوید: «ایرانیان عزیز واقعا می توانید به این زبان افتخار کنید و به قدرت و وسعت آن ببالید!»

بدین ترتیب عزم سفر می کند و سه بار در 2016، 2018 و 2019 به ایران سفر می کند تا زبان فارسی بیاموزد. او نگاه، تفسیر و احساسات خودش را از مشاهداتش از جاذبه های گردشگری ایران، جامعه ایرانی و فرهنگ ایرانی در این سفرنامه به تصویر کشیده است.

آنا انگیزه اش را از این سفرها و از نوشتن سفرنامه این طور توضیح می دهد: «یک بار یک عرب از من پرسید چرا زبان فارسی را یاد میگیرم .زبان عربی زبان بین المللی است و به نظرش به درد خارجیان بیشتر می خورد تا یک زبان محلی (البته از نظر او محلی است زبان فارسی). باید بگویم من منافعم از یادگیری زبان فارسی زیاد است: حرف زدن با دوستان عزیز، لذت بردن از این زبان غنی و شعر فارسی. با فراگیری فارسی وارد فرهنگ ایران هم شدم و در واقع یک جوری ایرانی هم شدم چون که به قول نویسنده بزرگ گوته هرچه بیشتر زبان یاد بگیرید انسان بیشتری می شوید. (به نظر او اگر سه زبان بلد باشید سه انسان می شوید چون وارد فرهنگ آنها می شوید.) به من هم یک هویت ایرانی اضافه شد هویتی که دوست دارم شما را هم با آن آشنا بکنم. دوست دارم به آن افتخار بکنید، برای حفظش تلاش کنید ولی برای بهبود بعضی نکته ها در فرهنگ ایرانی هم بکوشید تا فرهنگتان زنده بماند و جهانی تر شود و ایران پیشرفت کند. پس در این سفرنامه من هم انتقاد می کنم و هم به نکته هایی اشاره میکنم که به نظر من ارزشمند است. نه هندوانه زیر بغل شما می گذارم و نه خوبی های ایرانیان را پنهان میکنم.»

او با ذکر نمونه ها و خاطراتی از تفاوت های فرهنگی می کوشد ایرانیان را با نگاه و فرهنگ گردشگر غربی (و گرجستانی) آشنا کند. بعضی از این خاطرات حاوی جذابیت های فرهنگ ایرانی از دید یک خارجی است و بعضی بیشتر صبغه انتقادی دارد، و بعضی شرح تمایزهای فرهنگ فردگرای غربی است که در ایران ممکن است بدفهمی ایجاد کند یا گردشگر غربی را معذب کند.

او با ذکر نمونه ها و خاطراتی از تفاوت های فرهنگی می کوشد ایرانیان را با نگاه و فرهنگ گردشگر غربی (و گرجستانی) آشنا کند. بعضی از این خاطرات حاوی جذابیت های فرهنگ ایرانی از دید یک خارجی است و بعضی بیشتر صبغه انتقادی دارد، و بعضی شرح تمایزهای فرهنگ فردگرای غربی است که در ایران ممکن است بدفهمی ایجاد کند یا گردشگر غربی را معذب کند.

او با کنجکاوی گوشه و کنار جامعه ایران را می کاود و در مورد هر چیزی که به نظرش عجیب یا ناآشنا می رسد پرس و جو میکند تا به عمق فرهنگ پی ببرد. گاهی البته برداشت ها و تحلیل های او سطحی است (عمدا یا از باب تجاهل العارف). گاهی هم گویا برخاسته از دیدگاه هایی است که دوستان ایرانی به او القا کرده اند. مثلا او نمی تواند دقیقا بفهمد چرا ایرانیان وقتی به گرجستانی ها یا بحرینی ها می رسند فورا می گویند: «گرجستان (یا بحرین) مال ایران بوده» یا چرا وقتی یک آلمانی را می بینند با ذوق زدگی درباره خون و نژاد مشترک آریایی و هیتلر صحبت میکنند و متوجه نیستند این گفته ها تا چه حد میتواند آزاردهنده، تحقیرآمیز، مایه شرمساری یا در فرهنگ جهانی نامتعارف باشد. او معصومانه نمی داند که ایرانی ها ناخودآگاه با نوعی برتری جویی ضمنی بر ملل اطراف، یا با تلاش به انتساب نژادی خود به یک ملت غربی می کوشند بر غرور زخم خورده و احساس حقارت درونی خود مرهم بگذارند. او نمی داند چرا برخلاف سایر کشورها، در اولین برخورد یک خارجی با یک ایرانی، ماموران کنترل گذرنامه در ایران می کوشند تا حد ممکن لبخند نزنند و جدی و اخمو و تهدیدآمیز به نظر بیایند، حتی وقتی یک خارجی را می بینند که به روانی فارسی صحبت میکند و ذوق زده می شوند! او نمی داند که در خرده فرهنگ اداری ایران، شما به عنوان کارمند باید با ارباب رجوع حتی المقدور بداخلاق باشید که از شما سوء استفاده نکند و چنین کاری حتی به مخیله اش هم خطور نکند! او نمی فهمد چرا ایرانی ها خودشان را به همراهی با کسی دعوت میکنند بدون این که از آن ها دعوت شده باشد! او این را به «اعتماد به نفس» ایرانی ها نسبت میدهد و اصلا نمیتواند بفهمد چرا ایرانی ها این را بدیهی می پندارند که لزوما همراه شدن با کسی بهتر از تنهایی است و همه چیز جمعی بیشتر خوش می گذرد! و توضیح میدهد که در فرهنگ غربی تنهایی اصلا آزاردهنده و مانع خوش گذشتن نیست.

خلاصه در این سفرنامه از چشم یک غریبه، آشناترین چیزها برای یک ایرانی «آشنایی زدایی» می شود و فرصتی برای بازاندیشی در خودِ فردی و جمعی به خواننده ایرانی می دهد، و این جذاب ترین وجه این سفرنامه است.

فهرست کتاب به شرح زیر است:

  • مقدمه
  • ساکنین غرب اروپا در مورد ایران چه می دانند؟
  • تصورم از ایران قبل از سفرم
  • زبان فارسی
  • زبان فارسی و خدا و اصطلاحات دینی
  • رسیدن به تهران
  • تجربه ی اول در تهران و شوک فرهنگی در آنجا
  • یادگیری زبان
  • ادامه ی یادگیری زبان
  • راجع به مردم ایران و محبتشان
  • غذای ایرانی
  • رسیدن به اصفهان
  • شروع درس در دانشگاه اصفهان
  • اصفهان
  • تعارفهای ایرانی
  • چای در ایران
  • مسافرت به کاشان و ابیانه
  • یزد
  • نوروز
  • مسافرت به شیراز
  • تفاوتهای فرهنگی
  • تهران
  • سفر به فریدونشهر و روستاهای گرجنشین
  • روابط ایران و گرجستان
  • ضرب الم ثل های گرجی و ایرانی
  • کرمان ، راین ، بم
  • صنایعدستی و معادن
  • سفر به قشم و هرمز
  • ادامه تفاوت های فرهنگی
  • سفر سه روزه به قم
  • قالی دستبافت
  • خوزستان
  • جوانان ایرانی
  • تمام روز در تبریز
  • اردبیل
  • ماسوله و گیلان
  • زنجان و سلطانیه
  • همدان و کرمانشاه
  • انواع شیرینی ایرانی
  • قسمت آخر
زبان فارسیفرهنگ ایرانیسفرنامهآلمانگرجستان
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید