ویرگول
ورودثبت نام
ندا رضوی زاده
ندا رضوی زاده
خواندن ۸ دقیقه·۲ سال پیش

مروری بر کتاب «صداهایی از چرنوبیل»

«صداهایی از چرنوبیل: تاریخ شفاهی یک فاجعه اتمی» روایت چندصدایی شاهدان عینی انفجار نیروگاه هسته‌ای چرنوبیل در بهار ۱۹۸۶ (۱۳۶۵) است. نویسنده ده سال پس از وقوع فاجعه (و پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی)،‌ روایت‌های گوناگون ۵۰۰ نفر از متخصصان و مسئولان وقت و مردم عادی و شهروندان منطقه را گردآوری کرده است.

نویسنده سوتلانا الکسیویچ بابت این کتاب و چند کتاب مشابه برنده جایزه نوبل ادبی ۲۰۱۵ شده است. چندین ناشر این کتاب را به فارسی منتشر کرده اند. من ترجمه مسئولانه و تحسین‌برانگیز خانم حدیث حسینی از انتشارات کوله پشتی را مطالعه کردم.

شخصا دو سال بعد از دیدن مینی سریال چرنوبیل تصادفا با کتاب مواجه شدم و خواندن چند روایت از آن مشتاقم کرد که کلش را بخوانم. مزیت کتاب این است که کتاب یک روایت دست اول از تجربه زیسته افراد درگیر در فاجعه به دست می‌دهد، حال این که سریال،‌ روایتی دراماتیزه شده و بعضا تحریف‌شده از آن چه رخ داده را بازنمایی می‌کند. این روایت‌ها هر کدام لحن و زاویه دید مختص خودشان را دارند. گاهی حتی به نظر می رسد روایتها با هم تناقض دارد که به دلیل تفاوت زاویه دید آدم‌ها طبیعی است و اتفاقا کتاب را جذاب کرده، اگرچه گاهی ممکن است باعث سردرگمی در نتیجه‌گیری خواننده شود.

جاذبه فیلم و البته کتاب برای خواننده ایرانی، شباهت تجربه‌های ایرانیان در چهار-پنج دهه اخیر با تجربه شهروندان شوروی در آن دوران است.

جاذبه فیلم و البته کتاب برای خواننده ایرانی، شباهت تجربه‌های ایرانیان در چهار-پنج دهه اخیر با تجربه شهروندان شوروی در آن دوران است. بسیاری از روایت‌های مصاحبه‌شوندگان از واقعیت یا تفسیرهای‌شان از آن، شباهت عجیبی با تجارب معاصر ما ایرانیان دارد: تجارب ما از وقایعی چون جنگ ایران و عراق (۱۳۵۹-۱۳۶۷)، انفجار قطار باری نیشابور (۱۳۸۲)، انفجار معدن زغال سنگ آزادشهر (۱۳۹۶)، غرق شدن کشتی سانچی (۱۳۹۶)، فروریختن ساختمان‌ پلاسکو (۱۳۹۷)، سرنگونی هواپیمای اوکراینی (۱۳۹۸)، بحران کرونا و واکسن آن (۱۳۹۸-۱۴۰۰)، فروریزی برج متروپل آبادان (۱۴۰۱) و ... . پیچیدگی‌های سیاسی، مدیریتی و اجتماعی این رخدادها در تاریخ ما به فاجعه چرنوبیل بی‌شباهت نیست. خصوصا تصمیمات و انتخاب‌هایی که در این فاجعه گرفته می‌شود و از زبان مدیران و کارشناسان بیان شده ‌بارها مخاطب ایرانی را به یاد جنگ طولانی و پرخسارت ایران-عراق می‌اندازد، به یاد تصمیمات پرمناقشه‌ای که مصادف با همان ایام در هر دو کشور موجب شد جان جوانان بسیاری از دست برود یا دچار بیماری‌های مزمن و درمان‌ناپذیر شوند و خانواده‌های بسیاری فروبپاشند و از زادگاه و منزلگاه خود کوچ داده شوند.

اگرچه فیلم در مواردی از مطالب این کتاب الهام گرفته، اما کتاب برخلاف مینی سریال نمی‌کوشد علل این فاجعه را واکاوی کند، ‌بلکه بر پیامدهای اجتماعی و روانی آن متمرکز است. در خلال خاطرات آدم های مختلف، داستان درد و رنج‌های غیرمترقبه کودکان و زنان و مردان پیر و جوان و شهری و روستایی روایت می‌شود ‌ داستان خرده‌شرارت‌های آدم‌های معمولی و کارگران و سربازان و روستاییان، داستان فساد و شرارت سیستماتیک بوروکرات‌ها، مدیران، دانشمندان، مهندسان، محققان، پزشکان، و سایر کارگزاران وابسته به حزب کمونیست و دولت، و داستان پاکبازی‌ها و فداکاری‌های آدم‌هایی که تنها بهره‌شان شاید لوح تقدیری با مهر سرخ و مدال افتخار کم‌ارزشی بیش نبوده.

درد و اندوه در سراسر کتاب جاری است، اگرچه ندرتا شوخ‌طبعی‌هایی هم هست. اما جذابیت کتاب برای من این بود که به دلیل شرایط مرزی که این فاجعه به وجود آورده، گویی آدم‌ها از تجاربی حرف می‌زنند که ژرف‌ترین لایه‌های وجودی نوع آدمی را به نمایش می‌گذارد. شاید بدون چنین تجربه‌ی عمیقی از رنج و سرگشتگی نتوانیم به چنین درک عمیقی از ماهیت انسانی خودمان دست بیابیم. تعمق در این روایت‌ها، کندوکاوی در وجود انسانی است.

این تک‌گویی‌ها به طرز جالبی مدل انسان اقتصادی را در مقابل انسان اجتماعی‌‌شده قرار می‌دهد. آدم‌هایی که برای یک یا چند بطری ودکا، یا حقوق و پاداش چند برابر،‌ یا طمع خودرو و آپارتمان وعده‌داده‌شده، یا مقداری ژامبون و سیب زمینی، تعهدات اخلاقی یا کاری را زیر پا می‌گذارند، و در مقابل آدم‌هایی که آرمان‌های قهرمانی و وطن‌دوستانه در سخت‌ترین و پرمخاطره‌ترین شرایط به پیش می‌راندشان.

این تک‌گویی‌ها نشان می‌دهد مردم بلاروس و اوکراین در آن دوران عموما خاطره نزدیکی از جنگ جهانی دوم دارند. بنابراین موقعیت بحرانی برای‌شان نوعا ناآشنا نیست. اما جنگ برای شان قابل فهم بوده: جنگ تجاوز خارجی به تمامیت یک ملت بوده، ولی شکست در برابر هجوم نیرویی که داخلی و تحت کنترل فرض می‌شده (انرژی اتمی) و بلکه بنا به تبلیغات پرشور کمونیستها مایه افتخار شهروندان شوروی تلقی می‌شده برای شان قابل درک نیست. گویی جنگ برای‌شان محتمل‌تر و پذیرفتنی‌تر بوده تا این رخداد که بنا به تبلیغات دولتی «قرار نبوده» هرگز اتفاق بیفتد. ازا ین رو، در روایات متعددی مصاحبه‌شوندگان به گنگ بودن و غیرقابل فهم بودن این واقعه برای خودشان اشاره می‌کنند. در این فاجعه، مقصر و دشمن قابل شناسایی نیست یا فضا طوری نیست که به راحتی و صراحت و بدون ترس بتوانند کسی را مقصر اعلام کنند. نوعی گیجی یا احتیاطِ شاید ناخودآگاه در اکثر روایت ها کم و بیش هست. از فروپاشی شوروی مدتی نگذشته و گویی افراد هنوز هیمنه حکومت کمونیستی را در درون خود احساس می‌کنند. در ذهن مصاحبه‌شوندگان،‌ مقاومت و رنج کشیدن در جنگ گویی نوعی فضیلت تعریف می شود، اما تکلیف رنج این فاجعه مشخص نیست و توجیهی ندارد. معلوم نیست آن‌ها قربانی چه چیز هستند و چه چیز فضیلت است؟ چه میتوان کرد در برابر بلا و شر عظیمی که نتوانی بفهمیش و برای خودت معنیش کنی؟ چه دستاویزی داری جز معناهای دم دست و از پیش‌موجود وقتی عقل توان هضم سنگینی بلا را ندارد؟ اکثر مصاحبه‌شوندگان در فقدان معنا در مواجهه با این شر و مصیبت عظما چاره‌ای ندارند جز این که خود معنایی برای این رنج بسازند یا معانی برساخته‌شده توسط پروپاگاندای دولتی را بپذیرند یا با پوچی و خلاء معنای پدیدآمده گلاویز شوند بی هیچ دستاویزی. گاهی نیز به نوعی ساده‌لوحی و اغماض خودخواسته و نوعی تقدیرگرایی و دم‌غنیمت‌شمری در برابر هجوم فاجعه که بر دوش و دل و چشم‌شان سنگینی می‌کند؛ تن بدهند.

در جای جای کتاب، اشاراتی به نظام سرکوبگر و پنهان‌کار شوروی شده است. مصاحبه‌شوندگان نشان می‌دهند که چگونه تلاش می‌شده ابعاد مهلک این فاجعه پنهان نگه‌داشته شود تا احیانا «دشمنان» از آن سوء استفاده نکنند یا رشته مدیریت بحران از دست مدیران رها نشود.

در عین حال در جای جای کتاب، اشاراتی به نظام سرکوبگر و پنهان‌کار شوروی شده است. مصاحبه‌شوندگان نشان می‌دهند که چگونه تلاش می‌شده ابعاد مهلک این فاجعه پنهان نگه‌داشته شود تا احیانا «دشمنان» از آن سوء استفاده نکنند یا رشته مدیریت بحران از دست مدیران رها نشود. خاطرات کارشناسان نشان می‌دهد که چگونه بارها در دوراهی‌های اخلاقی قرار می‌گیرند؛ وضعیت‌هایی که درآن بیان حقیقت و تعهد به آن با پیروی از مصلحت، انتخاب‌هایی با پیامدهای شخصی و غیرشخصی کاملا متفاوت‌اند، مثلا وقتی ازشان اعلام نظر کارشناسی درباره میزان واقعی تشعشع در یک محدوده یا میزان تشعشعی که سرباز یا داوطلبی دریافت کرده خواسته شده، یا وقتی مادری می‌خواهد گواهی پزشکی برای تاثیر تشعشعات بر بیماری ژنتیکی فرزندش بگیرد.

برش‌هایی از کتاب:

  • «تو یه کارخونه کار می کردم، ‌رییسم گفت: «دیگه مریض نشو،‌وگرنه مجبوریم عذرت رو بخوایم.»؛ و خواستن. رفتم پیش مدیر «شما حق ندارید این کارو بکنید، من چرنوبیلی‌ام. من نجات تون دادم: ازتون محافظت کردم!» میگه: «ما که نفرستادیمت اون‌جا»»
  • «وقتی داری کتابت رو مینویسی،‌اسم اینا رو «شگفتی‌های قهرمانی شوروری» نگذار. از این شگفتی‌ها واقعا وجود داشت، اما اگر بی‌کفایتی و غفلت یک هده نبود، چه نیازی به شگفتی‌آفرینی و از خودگذشتگی بود.»
  • «ما تنهاییم: انگار اینجا غریبه‌ایم. حتی ما رو جدا از دیگران دفن میکنند. انگار ما از بیگانه ای فضایی هستیم. ترجیح میدادم خیلی شرافتمندانه تو [جنگ] افغانستان می مردم. این طوری فکر میکنم. تو افغانستان مرگ یه چیز عادی بود؛ یه چیز قابل درک.»
  • «دو دسته از چتربازا از رفتن امتناع کردند؛ همسراشون جوون بودن، هیچ کدم بچه نداشتند. اما اونا رو ملامت کردن و مجازات شدن. از کار بیکار شدن. محکمه های مردونگی و افتخار بود؛ بخشی از جذابیتش همین بود- اون نرفت، من میرم. حالا بعداز نه تا عمل جراحی و دو سکته قلبی جور دیگه‌ای بهش نگاه میکنم و در مورد اونا قضاوت نمیکم.درک شون میکنم؛ جوون بودند.»
  • «قبل از برگشتن ما رو صدا کردند و گفتن وقتی برگشتید برای مصلحت وطن هرجا رفتین ننشینید برای مردم تعریف کنین چی دیدین. به جز ما هیچ کس نفهمید اون جا چه خبر بود؛ ما هم همه چیز رو نفهمیدیم، اما حداقل به چشم خودمون خیلی چیزها رو دیدیم.»

- پی نوشت: دو مستند مرتبط

من به جز مینی سریال چرنوبیل (۲۰۱۹)، دو فیلم مستند هم (که اخیرا درباره چرنوبیل تولید و پخش شده) دیدم:


-مستند Chernobyl The Lost Tapes (۲۰۲۲) که شامل فیلم‌های مستندی است که بلافاصله پس از فاجعه توسط خود حکومت شوروری از وقایع تصویربرداری شده، و تعدادی مصاحبه که بعد از فروپاشی شوروری ضبط شده،‌ و بعضا بریده فیلم‌هایی از رسانه‌های خبری پس از فاجعه از شهر چرنوبیل و فیلم‌هایی مربوط به وضعیت عمومی شهر پیش از وقوع حادثه. در واقع در فیلم نوعا همان چهره‌هایی دیده میشوند که در کتاب «صداهایی از چرنوبیل» خاطرات و نظرات‌شان را روایت می‌کنند (آتش‌نشان واسیلی و همسرش لودمیلا، سربازهای پاک‌سازی‌کننده، معدن‌کارها،‌ فرماندهان،‌ کادر درمان، مردم عادی،‌ روستاییان). در ابتدای فیلم گفته می‌شود که بعضی قطعه فیلم‌های این مستند تاکنون پخش نشده است (احتمالا جزو اسناد طبقه‌بندی‌شده بوده‌اند).

-مستند Inside Chernobyl with Ben Fogle (۲۰۲۱) که مستندی امروزی و ضمن آگاهی‌بخش بودن تا حدی سرگرم‌کننده تهیه شده است. بن فوگل برنامه‌ساز ماجراجو به چرنوبیل می‌رود و امروز این شهر خالی از سکنه و به شدت تحت کنترل امنیتی را به تصویر می‌کشد. کوشش شده این مستند جذاب و هیجان‌انگیز و در نهایت امیدبخش باشد. بن فوگل تاکید می‌کند که به سختی مجوزهای تهیه این مستند را تهیه کرده است و به گوشه و کنار شهر ممنوعه و حتی راکتورها سر می‌زند، و حتی با نوجوان اوکراینی ماجراجویی که به طور غیرقانونی و مخفیانه وارد منطقه شده مصاحبه می‌کند.


تاریخچرنوبیلفاجعهکمونیسمکتاب
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید