در سال ۱۳۹۷ (پیش از قدرت گرفتن دوباره طالبان)، سه نفر از اعضای یک انجمن فرهنگی حامی مهاجران در ایران تصمیم میگیرند به افغانستان سفر کنند تا تجربهای نزدیک از کشور و جامعه افغانستان به دست آوردند. آنها یادداشتهای سفر خود را در قالب کتاب «چای سبز در پل سرخ» در پاییز ۱۴۰۰ منتشر کردند.
کتاب شامل ۵۴ فصل کوتاه، یک پیوست متشکل از عکسهای این سفر و پیوست دیگری مشتمل بر معرفی سفرنامههای منتشرشده درباره افغانستان به فارسی است.
نویسندگان که اولین سفر خود را به افغانستان تجربه میکنند تلاش میکنند جامعه افغانستان را از زوایای گوناگون بنگرند. آنها زندگی در هرات و کابل را گزارش میکنند. در فصول ابتدایی جاذبههای میراث فرهنگی هرات را توصیف میکنند. در ادامه، افغانستانیهایی را پی می گیرند که زمانی در ایران زندگی میکردهاند، از جمله زنان و مردان جوانی که متولد ایران هستند، در ایران آموزش حرفهای دیدهاند، رشد کردهاند، و در افغانستان پسا ۲۰۰۳، آرایشگر، فیلمساز، دکوراتور، مدیر شرکت و ... شدهاند و از شکلگرفتن طبقه ثروتمند وابستگان به حکومت جدید بهره اقتصادی میبرند و رویاهای بلندپروازانه در سر می پرورند. میزبانان افغانستانی معمولا به گرمی از مهمانان ایرانی خود پذیرایی میکنند، اگرچه گاهی روایتهایی از دلخوری و خاطرات تلخشان در دوران مهاجرتشان در ایران برای مولفان کتاب میگویند. مولفان همچنین نشان میدهند که بدبینی نخبگان به ایران چگونه از طریق مراودات حضوری و سفرهای متقابل قابل اصلاح است.
میزبانان افغانستانی معمولا به گرمی از مهمانان ایرانی خود پذیرایی میکنند، اگرچه گاهی روایتهایی از دلخوری و خاطرات تلخشان در دوران مهاجرتشان در ایران برای مولفان کتاب میگویند. مولفان همچنین نشان میدهند که بدبینی نخبگان به ایران چگونه از طریق مراودات حضوری و سفرهای متقابل قابل اصلاح است.
در اوایل کتاب در فصلی مجزا با زنان ایرانی دارای «شوهر افغانستانی» مصاحبه میکنند که حالا ساکن افغانستاناند، اغلب ناراضی و با زندگیهای آشفته. بررسی وضعیت فرزندان دورگه هم بخشی از این سفرنامه است. سفر مولفان به کابل پر است از گپ در کافهها و رستورانهای کابل که معمولا در آنها با چای سبز و غذاهای محلی افغانستان و خوراکیهای بستهبندی وارداتی از ایران پذیرایی میشوند. همچنین به فراخور موضوع نگاهی میاندازند به زیرساختهای توسعهنیافته افغانستان و دشواری زندگی در شرایط گرانی و کمبود انرژی (برای گرمایش و روشنایی در شب)، آلودگی محیط شهری، ناامنی راهها و نبود راه آهن، بینظمی عبور و مرور در شهر و بیقدرتی پلیس، بیقدرتی دولت در نظمدهی به شهر (نبود نامگذاری خیابانها، بیپلاک بودن اماکن، بیپلاک بودن خودروها)، فساد اداری، رواج کسب و کارهای محقر، دستفروشی و دسته دومفروشیها، پسرکان کودک کار و متکدیان و ... . مولفان به کرات از تمهدیدات سنگین امنیتی نظیر بازرسیهای مکرر بدنی (تلاشی)، دیوارهای بلند برای محافظت از حملههای انتحاری مکرر، و وجود گارد خصوصی سخن میگویند و این که چگونه تهدید دائمی تروریسم طالبانی زندگی در شهری چون کابل را ناپایدار و نامطمئن میکند.
با توصیف محلههای ثروتمندنشین کابل و کسبوکارهایی که مشتریانشان این ثروتمندان عموما وابسته به حکومت هستند و نیز رژه روزمره خودروهای گرانقیمت صاحبمنصبان پایتخت و فرزندانشان، نویسندگان شکاف طبقاتی فاحش جامعه افغانستان را به رخ میکشند.
همچنین گاهوبیگاه اشاراتی به نزاعهای قومی زیر پوست جامعه افغانستان در این کتاب دیده میشود. با توصیف محلههای ثروتمندنشین کابل و کسبوکارهایی که مشتریانشان این ثروتمندان عموما وابسته به حکومت هستند و نیز رژه روزمره خودروهای گرانقیمت صاحبمنصبان پایتخت و فرزندانشان، نویسندگان شکاف طبقاتی فاحش جامعه افغانستان را به رخ میکشند. در کنار این شکافهای قومی و طبقاتی، مولفان همچنین تاکید میکنند که حضور زنان در شهرها غالبا کمرنگ است.
مولفان بعضی موارد را با تفصیل بیشتری شرح میدهند از جمله نقش مسلط و قدرتمند صرافیها در فعالیتهای مالی و پولی داخلی و بینالمللی و جایگزینشدنشان به جای نظام بانکداری را توضیح میدهند، و آن را عمدتا ناشی از بیقدرتی دولت و بانک مرکزی در تحت نظم و شفافیت درآوردن صرافیها میدانند. همچنین مبحث گردشگری پزشکی را هم از زاویه افغانستانیها، هم از زوایه شرکتهای تسهیلگر ویزا و هم کنسولگری ایران بررسی میکنند. بهعلاوه، فرایند اخذ ویزا برای خدمات درمانی را برای ایران و هند مقایسه میکنند که نشان میدهد چگونه محاسبات اقتصادی موجب تسهیل ویزای هند میشود، و ترجیح افغانستانیها برای مهاجرت به ایران موجب احتیاط ایران برای اعطای ویزای پزشکی به افغانستانیها می شود. وضعیت تحصیل افغانستانیها در دانشگاههای ایرانی، رقابت ترکیه و هند برای جذب دانشجویان مستعد افغانستانی و محبوبیت دانشگاه آزاد شعبه افغانستان برای صاحبمنصبان افغانستان در این کتاب شرح داده شده.
نویسندگان بیشتر بر این عقیدهاند که ایران به قدر کافی از ظرفیت مهاجران افغانستانی برای توسعه نفوذ فرهنگی و بهرهبرداری اقتصادی خود استفاده نکرده است.
نویسندگان بیشتر بر این عقیدهاند که ایران به قدر کافی از ظرفیت مهاجران افغانستانی برای توسعه نفوذ فرهنگی و بهرهبرداری اقتصادی خود استفاده نکرده است. کتاب بدون اشاره صریحی نشان میدهد که دو دهه حضور سیاسی کشورهای توسعهیافته و نهادهای غیردولتی آنها و نیز حضور نهادهای بینالمللی در افغانستان و حمایتهای مالی آنها منجر به تغییر توسعهای محسوسی نشده: دولت-ملت واقعی شکل نگرفته و دولت همچنان در برقراری نظم و قانون و امنیت و تامین زیرساختها کمقدرت است، فساد شایع است، و در همسایگی بیغولههای بیامکانات، صاحبمنصبان از منابع سرازیرشده به کشور برای ثروتاندوزی و رفاه خود و خانوادهشان استفاده میکنند. با درک این زمینه، حالا میتوان تجسم کرد که چرا طالبان بار دیگر توانست در ۱۴۰۰ قدرت را به دست بگیرد بدون این که با مقاومت مردمی درخوری مواجه شود.
کتاب میتواند برای علاقهمندان به سفرنامه جالب باشد. همچنین اگر درباره وضیت اقتصادی-اجتماعی و تاریخ کشورهای منطقه و همسایگان ایران، و خصوصا درباره ریشههای مهاجران افغانستانی کنجکاو هستید جالب توجه است.
۱۴۰۳.۱.۸