به گفته داستین وکس نویسنده سایت لایفهک متفاوت اندیشیدن فقط یک کلیشه نیست، بلکه به معنای رویکردی تازه به مسایل به شیوههای خلاق، مفهومسازی مسالهها به صورتی متفاوت، و فهم موقعیتتان در ارتباط با دیگر موقعیتها به شیوهای است که هرگز فکرش را نکردهاید. به موقعیتهای کلیشهای به صورت غیرکلیشهای فکر کنید.
با روشهای پیشنهادی زیر تفکرتان را از محدودههای همیشگیاش فراتر ببرید. توسعه این استعداد در شما موجب میشود بار دیگر که با موقعیتی مواجه شدید که همه میدانند چگونه حلش کنند به کارتان میآيد.
خلاصهای از مطلب داستین وکس را ترجمه کردهام و اینجا میگذارم.
۱. در حوزههای دیگر (بهجز حوزه شغلی و رشتهای خودتان) مطالعه کنید. در حوزههای مختلف مسالهها مشابهاند اما راه حلها متفاوت است و ربطهایی بین حوزهها هست که میتواند مبنای همکاری نوآورانه درآينده باشد.
۲. درباره سایر مذاهب بیاموزید. دانستن درباره مذاهب باعث میشود بدانید روابط مردم با هم چگونه ساخت يافته و آنها چگونه خود را با دیگران و محیطشان مرتبط میکنند. دانستن درباره مذاهب انعطافپذیری ذهنی شما را افزایش میدهد. وقتی میبینید مردم راه های مختلفی برای فهم رازهای واحدی دارند و این که عموما برای بقا فارغ از اعتقاداتشان عمل میکنند، باعث میشود محدودیتهای تعصباتتان را میبینید، این الهامبخش شما در بخشهای غیرمذهبی زندگیتان میشود.
۳. یک کلاس جدید بروید. این کار نه تنها چیزهای جدیدی به شما میآموزد بلکه راههای جدید نگاه کردن و معنا دادن به وجوه مختلف زندگیتان یا جامعه یا جهان طبیعی که در آن زندگی میکنید بهدستتان میدهد. با این کار، روشهای نگاه به مسایل و تنوع راههای ممکن که میتوان بدان اندیشید توسعه میدهید.
۴. داستانی در ژانری ناآشنا بخوانید. خواندن شبیهساز ذهنی است. اگر همیشه جنایی میخواندید این بار رمانتیک بخوانید. در داستانها نه فقط به داستان، که به چالشهای نویسنده دقت کنید. مسایل نویسنده را با مسایل خودتان مرتبط کنید و ببینید نویسنده چگونه با مسایل مواجه میشود.
۵. شعر بنویسید. شعر نوشتن باعث میشود تفکرتان از مرکز منطقی ذهنتان به بخش خلاقتر مغز منتقل شود، جایی که به شیوهای غیرعقلانی میتوانید ژرفتر بیندیشید.
۶. تصویری بکشید. نقاشی فعالیتی حتی راستمغزانهتر از شعر است و کمک میکند منطق چپمغزانهتان را برای مساله بشکنید. تصویرسازی، حالات دیگر تفکری که به طور نرمال استفاده نمی کنیم تحریک میکند و قوه خلاقهتان را تقویت میکند.
۷. چیزها را برعکس کنید. مغز مجموعهای از عادات الگوسازی دارد که اغلب بعضی برخی دیگر را پس میزند. برعکس کردن جهت چیزها میتواند الگوهای جدید را پدیدار کند.
۸. معکوس فکر کنید. همچون برعکس کردن چیزها، نگاه کردن از انتها به ابتدا، مفهومسازی نرمال مغز درباره علیت را بههم میریزد. این کار، کاری کلیدی برای برنامهریزی است. مثلا با یک هدف شروع میکنید و به عقب میگردید تا به موقعیت کنونیتان برسید و بعد برای رسیدن به هدف برنامهریزی میکنید.
۹. از یک بچه توصیه بخواهید. بچهها فارغ از قراردادها میاندیشند. از بچهها بپرسید یک مساله را چگونه حل می کنند، یا فکر کنید چه طور میتوانید یک مساله را برای یک بچه صورتبندی کنید طوری که بتواند آن را بفهمد. این کار راهی برای غیرقراردادی اندیشیدن است، حتی اگر پیشنهاد بچه قابل اجرا نباشد.
۱۰. از تصادفی بودن استقبال کنید. به طور تصادفی چیزها را در همآمیختن شما را از الگوهای روزمره تفکر فراتر میبرد.
۱۱. دوش بگیرید. به لحاظ روانی بین دوش گرفتن و خلاقیت رابطه وجود دارد. دلیلش را کسی نمیداند.
ماخذ:
https://www.lifehack.org/articles/featured/11-ways-to-think-outside-the-box.html