ویرگول
ورودثبت نام
نوید یموتی
نوید یموتی
خواندن ۴ دقیقه·۴ سال پیش

نامه به «رفقای خیالی»

نامه‌ها عموما مخاطب یا مخاطبان مشخصی دارند. موضوع‌ و لحن هر نامه‌ای هم تا حد زیادی وابسته به مخاطب نامه است. اگر نگاهی به نامه‌های قدیمی داشته باشیم، شرح حال، بیان دلتنگی، طرح چالش‌ها و دغدغه‌های فکری و بازگویی اتفاق‌های تجربه شده از جمله موضوع‌هایی هستند که نوشته شده‌اند. در نامه‌ می‌توانیم خاطره‌ای از گذشته را بیان کنیم یا وضعیت حال را شرح دهیم و یا حتی آینده‌ای را متصور شویم. همه‌ این‌ها کاملا به آزادی انتخاب نگارنده و نتیجه‌ای که از آن نوشته می‌خواهد بگیرد مرتبط است. در نهایت اینکه نامه مثل یک سند یا برچسبی از گذشته می‌تواند تا سال‌ها باقی بماند و روزی دوباره توسط خودمان یا بازماندگانمان مرور و خوانده شود.

چند وقت پیش برای عزیزی یک نامه‌ نوشتم. در این نامه هم گذشته را مرور کردم، هم زبان وضعیت حال خود شدم و حتی قدری آینده‌ را نیز در نظر گرفتم. مداد به دست بودم و کلمه به کلمه پیش می‌رفتم. احساس می‌کردم بخشی از درون من روی کاغذ به شکل کلمه و جمله ثبت می‌شود و قرار است روزها یا سال‌ها باقی بماند. جمله‌ها و خط‌ها یکی بعد از دیگری تمام می‌شدند و من به خاطر محدودیت کاغذ باید حرف‌هایم را خلاصه می‌کردم. انتهای نامه، وقتی امضا، نام و تاریخ را نوشتم احساس کردم با آینه‌ای از خودم مواجه شدم. هم حس سبکی داشتم و هم احساس می‌کردم درونم را این‌بار نه با چشم دل که با چشم واقعی مشاهده می‌کنم. چند روزی این موضوع در ضمیر ناخودآگاهم چرخید تا در نهایت تصمیم به نوشتن این نامه گرفتم. اما مخاطب این نامه کیست؟ موضوع آن چیست؟

مگر در دنیای توییتر و اینستاگرام با متن‌های به نسبت کوتاه حرفی هم می‌توان زد؟ واقعا چند نفر تا پایان متن نامه‌ها و حرف‌هایمان پیش خواهند رفت؟


مخاطب این نامه را از کتاب «رفقای خیالی» الهام گرفتم. این کتاب مجموعه‌ای از از نامه‌نگاری‌های پل استر و جی اِم کوئتسی دو نویسنده معروف قرن حاضر است. یکی آمریکایی و دیگری اهل آفریقای جنوبی. از دو فرهنگ مختلف. با دو تجربه و دیدگاه‌های به نسبت متفاوت. من هم تصمیم گرفتم برای آدم‌هایی نامه بنویسم که خیلی‌هایشان را نمی‌شناسم و آن‌ها هم به احتمال زیاد من را نمی‌شناسند؛ یعنی شما که در حال خواندن این نوشته هستید. این امکان برایمان وجود دارد در قالب ثبت یک متن با بیان حس‌ها، تجربه‌ها و دغدغه‌هایمان رفقای خیالی یکدیگر شویم. صحبت کنیم، دیدگاه هم را نقد کنیم و بعضا با ذهن بازتری با موضوع‌های مشترک زندگی‌مان مواجه شویم.

امّا واقعا نوشتن نامه چه مزیتی دارد؟ مگر در دنیای توییتر و اینستاگرام با متن‌های به نسبت کوتاه حرفی هم می‌توان زد؟ واقعا چند نفر تا پایان متن نامه‌ها و حرف‌هایمان پیش خواهند رفت؟ به نظرم درست است که ذهن ما شاید آن‌قدر مثل گذشته آمادگی و رغبت مطالعه متن‌های بلند را نداشته باشد ولی اینطور هم نیست که با امری محال مواجه شده باشیم. همچنین احساس می‌کنم که همین دیدگاه نیز خود تقویت‌کننده یک خودسانسوری توسط ما می‌تواند باشد. چون فکر می‌کنیم خوانده نمی‌شود، نمی‌نویسیم. چون نمی‌نویسیم پس سکوت می‌کنیم. چون سکوت می‌کنیم دیگران از حرف‌های دلمان آگاه نیستند؛ و چون ناآگاه هستند طبیعی است که هیچ اطلاع و شناختی از وضعیت روحی، حسی و فکری ما نداشته باشند. خدا هم نکند که شعر سکوت شاملو را بلد باشیم؛ مصادره به مطلوبش می‌کنیم و با بیان «سکوت سرشار از سخنان ناگفته است» برای حرف نزدنمان دلیل قائل می‌شویم. از طرفی به خصوص در بیان احساس و احوالمان اینگونه مطرح می‌کنیم که «تا زمانی که نگفتیم همه چیز خوب است، ولی به محض مطرح شدن حرف‌ها، مجموعه تغییرات منفی در رویکرد مخاطب یا مخاطبانمان رخ خواهد داد». اینجا سوالی برای من مطرح می‌شود. این وضعیت چقدر به درد ما می‌خورد؟ بیان نکردن حرف‌ها و احوالمان چقدر باعث بالندگی و رشد ما در بُعد فردی و جمعی می‌شود؟ پاسخ به اختیار خودتان.

چون فکر می‌کنیم خوانده نمی‌شود، نمی‌نویسیم. چون نمی‌نویسیم پس سکوت می‌کنیم. چون سکوت می‌کنیم دیگران از حرف‌های دلمان آگاه نیستند؛ و چون ناآگاه هستند طبیعی است که هیچ اطلاع و شناختی از وضعیت روحی، حسی و فکری ما نداشته باشند.

اما چرا نامه؟ مگر حرف نمی‌توان زد؟ اصلا چه ضرورتی دارد حرف‌هایمان مکتوب شود؟ اگر به بحث مواجه با خودسانسوری نگاه کنم چندان منافاتی بین بیان شفاهی حرف‌ها و نوشتن آن‌ها نمی‌بینم. اما فارغ از بحث خودسانسوری، نامه‌نگاری با مخاطب یا مخاطبانی در یک بازه‌ زمانی می‌تواند به ما این‌گونه کمک کند که تأمل و تعمق بیشتری روی موضوع‌های مورد بحث و پاسخ‌هایمان داشته باشیم. همچنین می‌تواند امکان مراجعه مجدد به صحبت‌های گذشته و تغییرات به وجود آمده در طی زمان را برایمان فراهم کند.

نمونه‌ها و الگوهای بسیار جالبی برای نامه‌نگاری وجود دارد. کتاب رفقای خیالی که در ابتدا گفته شد یکی از این نمونه‌های مفید است. همچنین مجموعه نامه‌های آلبر کامو، نامه‌های فرانتس کافکا، نامه‌های چهره‌های ایرانی مانند نادر ابراهیمی و فروغ فرخزاد و ده‌ها نمونه‌ی دیگری که شما می‌دانید و من نمی‌دانم، مثال‌های قابل توجهی هستند که می‌توانیم مطالعه و بررسی کنیم. تنها به عنوان مثال پل استر و جی اِم کوئتسی در مجموعه نامه‌هایشان در مورد مفاهیمی چون دوستی، ورزش، حافظه، زبان، فرهنگ و سفر صحبت می‌کنند. در بخش‌هایی اتفاق نظر دارند و بخش‌هایی هم اختلاف‌نظرهای شدیدی بین آن‌ها به وجود می‌آید.

امیدوارم در آینده بتوانم بیشتر تجربه نامه‌نگاری داشته باشم و دوست دارم در مورد موضوع‎هایی که در حال حاضر دغدغه ذهنی من است - مانند ساخت استبدادی ذهن و شرح حال خودسانسوری در بیان احساسات – نگاهم را بنویسم و امکان صحبت با رفقای واقعی و خیالی‌ام را داشته باشم.

قربانتان

نوید

به تاریخ ۲۸ دی ۱۳۹۹

نامهنامه‌نگاری
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید