سلام و به قسمت 10 نردکست خوش اومدید
من امیرم و شما به نردکست گوش میدید. توی این قسمت که دومین قسمت از مجموعه چارلز داروین میپردازیم به ادامه ی راه چارلز و اینکه چطور با دریافت یک نامه زندگیش دگرگون شد.
قبل از شروع این قسمت باید اشاره کنم که امیدوارم حال همهی شنونده ها و عزیزانشون مساعد باشه با توجه به وضعیت که پیش اومده اگر در قرنطینه هستید خوشحال میشم که برامون کامنت بزارید که چه کارهایی در قرنطینه انجام میدید که براتون موثر بوده با اینکار ممکنه که چهار نفر دیگه هم توی خونه حوصلشون سر نره و همینطور خودم. خب باید اشاره کنم که پادکست نردکست رایگان ِ و رایگان هم باقی میمونه ولی شما با حمایت از نردکست باعث میشید که تجهیزات و کیفیت ساخت پادکست بالاتر بره و همینطور در هدفی که نردکست داره سهیم شید. هدف پادکست چیزی جز افزایش اگاهی عمومی نیست و برای سهیم شدن در این هدف میتونید به هر مقداری که دوست دارید حتی 1هزار تومن به نردکست کمک کنید برای اینکار میتونید به صفحه ما در حامی باش به ادرس Hamibash.com/nerdcast سر بزنید یا روی گزینه حمایت میکنم در کست باکس کلیک کنید.
نردکست یک قسمت ویژه خواهد داشت که فقط برای کمپین بامابشنو ضبط خواهد شد و در ازای مبلغی شما میتونید اون قسمت رو گوش بدید که پول شما صرف خرید حلزون گوش، برای بچه هایی میشه که از نعمت شنیدن برخوردار نیستن.
اگر که در مورد داروین چیز جالبی میدونید یا هر نظری در مورد این مجموعه یا قسمت های قبلی دارید در بخش کامنت لطفا نظر خودتون رو به ما بگید. نردکست علاوه بر کست باکس در ناملیک و بقیهی اپ های پادگیر حضور داره همینطور برای دریافت اخبار پادکست میتونید ما رو در شبکه های اجتماعی دنبال کنید که تمامی نشانی ها رو در بخش توضیحات پادکست قرار دادم.
بسیار خب بریم برای شروع این قسمت یعنی چارلز داروین قسمت دوم.
خب زندگی داروین همونطور که در قسمت اول اشاره کردم پستی و بلندی های زیادی داشت، اگر قسمت اول رو گوش ندادید باید بگم حتما برگردید و قسمت اول رو گوش بدید تا با کودکی و همینطور نوجوانی چارلز بیشتر اشنا بشید . در قسمت اول همینطور به افرادی پرداختیم که روی داروین تاثیر زیادی داشتند و در مورد هر یک توضیحاتی دادیم. توی این قسمت به ادامهی زندگی داروین میپردازیم که چطور زندگی چارلز با دریافت یک نامه متحول شد.
توی سال 1831 توی یکی از شبها که داروین به منزل خودش در ماونت برمیگرده با دو تا نامه روبرو میشه کی یکی از نامه از طرف پروفسور هنسلو بود و دیگری از جورج پیکاک. من ابتدا یک توضیحی در مورد هر کدوم بدم و بعد متن نامه ایی که زندگی داروین رو متحول کرد میخونم.
جان استیونس هنسلو که میشه گفت مربی و راهنمای داروین بود باعث شده بود اون روحیه طبیعت شناسی توی داروین بسیار رشد کنه . چارلز در واقع یک عضو خانوادهی هنسلو هم محسوب میشده به این دلیل که همیشه هنسلو، داروین رو به خونش دعوت میکرد و یا به گردش های زیادی میرفتند و هنسلو به چارلز درس های زیادی در مورد لایههای زمین و همینطور فسیل هایی که داروین پیدا میکرد میداد. تخصص هنسلو در زمین شناسی و گیاه شناسی بود و یکی از کارهای ارزشمند هنسلو کار روی هرباریوم ها بود. هرباریوم مجموعه ایی از گیاهان خشک شده بود که این کلکسیون رو برای مطالعه جزئیات گیاهان استفاده میکردن و هنسلو با دقت روی این مجموعه ها کار میکرد. خود هنسلو فردی بود که باعث شد داروین معروف بشه چون اون بود که داروین رو برای سفر معروفش پیشنهاد داده بود.
در مورد جورج پیکاک باید بگم که او یک طبیعت شناس نبود بلکه یک ریاضیدان بود و بیشتر شهرتی که کسب کرده بود به علت توانایی هاش توی زمینه ریاضیات بود. پیکاک در ستاد نیروی دریایی با دریابان فرانسیس بیوفورت ملاقات میکنه و بیوفورت از پیکاک میخواد که یک طبیعت دان رو به او معرفی کنه که باید برای سفری دو ساله به بخش های جنوبی امریکا سفر کند. پیکاک بیشتر با هنسلو در ارتباط بود و به هنسلو نامه میزنه که تو به من پیشنهاد کن که کی برای اینکار بیشتر مناسبه و هنسلو، داروین رو پیشنهاد میکنه.
خب میخوام اون نامهایی که به دست داروین از طرف هنسلو رسید رو بخونم و بعد از اون به یه سری نکات دیگه بپردازم پس بریم برای نامهی هنسلو.
-نامه هنسلو خونده میشه
-موسیقی میانی
خب خواندن این نامه برای داروین بسیار خوشحال کننده بود و یک آرزوی دیرینهی برای اینکه در طبیعت شناسی حرفی برای گفتن داشته باشه محقق شده بود. طبیعت شناس باید وقتش را در طبیعت بگذرونه و این امر برای داروین بسیار روشن و گواه بود به همین دلیل این یک فرصت بسیار عالی برای چارلز به حساب می اومد.
در نامه دوم پیکاک به داروین اطلاع میده که نامه ایی به هنسلو نوشته و از او خواسته که کسی را به او پیشنهاد بده و میشه گفت که برای محکم کاری و دادن اطلاعات بیشتر دوباره خود پیکاک نامه ایی برای چارلز میفرسته و توی این نامه اشاره میکنه که دیداری با بیوفورت داشته و قراره که سفری دوساله برای بررسی دقیق تر بخش های جنوبی امریکا انجام بشه. باید بگم که این سفر برای داروین از نظر مالی سودی نداشت چون بودجهایی که در اختیار کاپیتان فیتزروی قرار گرفته بود برای این سفر انقدری نبود که بخوان خرج طبیعت دان رو هم بدن به همین دلیل از نظر مالی برای داروین سودی نداشت و بیشتر هنسلو به داروین تاکید داشت که از نظر تاریخ طبیعت و همینطور زمین شناسی برای تو سودمند خواهد بود و نه چیز دیگهایی.
فیتزروی برای اینکار با پرداخت 200 یورو به یک نقاش به اسم کانرد مارتنز اون رو استخدام کرده بود که این نقاش اتریشی با طرح های خودش اطلاعات زیادی را برای این سفر اکتشافی تهیه کرد. اما خب همونطور که اشاره کردم دستمزدی برای طبیعت دان کشتی بیگل درنظر گرفته نشده بود البته پیکاک به چارلز میگه که اگه لازم داری میتونم برای دستمزدت کاری کنم ولی خب داروین از نظر مالی در قسمت اول هم اشاره کردم که تا موقعی که پیر شد و فوت کرد هیچ موقعی مشکل مالی رو نداشت پس این مشکلی برای داروین نبود.
در پایان سپتامبر همون سالی که داروین نامه رو دریافت میکنه قراره که کشتی عازم سفر بشه. قرار بر این بود که به جزایر تیرادل فوئگو و بعد به جزایر سیز برن که کارهای نقشه برداری رو انجام بدن . این سفر چون سفر پرخطری محسوب میشد ابتدا خواهرهای چارلز با این موضوع مخالفت میکنن و به او میگن که تو نه تجربش رو داری و هم اینکه خطرناک این سفر اما داروین به این دلیل که هنسلو و پیکاک او رو تایید کرده بودند اعتقاد داشت که برای این سفر امادس و قراره که به ارزوش برسه. داروین خودش رو یک طبیعت دان نیمه کاره صدا میزد در ان زمان و به هر قیمتی دوست داشت که این سفر به دور دنیا رو انجام بده.
بعد از اینکه با استقبال خوبی از طرف خواهرانش روبرو نشد صبر کرد که این موضوع را با پدرش در میون بزاره.
یک روز برای اینکار صبر میکنه چون پدر داروین در اون روز از مرگ یکی از بیمارانش ناراحت بود به همین دلیل در صبح فردای اون روز این مطلب رو با رابرت داروین یعنی پدر خودش در میون میزاره. پدر چارلز این مسئله رو بیان میکنه که تو به من قول داده بودی که کار خودت رو عوض نکنی چون همونطور که در قسمت اول اشاره کردم داروین ابتدا به رشته پزشکی رفته بود به اصرار پدرش و بعد به رشته الیهات به سلیقه خودش رفته بود و قول داده بود که در این رشته موفق شه. خب داروین به قول خودش عمل کرده بود و الهیات رو تموم کرده بود و فقط منتظر بود که در یک کلیسا شروع به کار کنه که در اون زمان دو سال معمولا طول میکشید که جایی برای کشیش جدید خالی بشه به همین دلیل این فرصت را یک فرصت طلایی در نظر میگرفت. رابرت داروین در نظر داشت که چارلز این سفر را به تعویق بندازه و سعی نکنه که ایندهی شغلی خودش رو خدشه دار کنه.
البته باید بگم اینطور نبوده که رابرت داروین به پسرش بگه که اگه این سفر رفتی دیگه پسر من نیستی مثل خیلی از کارهایی که پدر مادر های ایرانی انجام میدن و میگن اگه فلان رشته رو نخوندی بدبخت و ذلیل میشی و میمیری نه، اینطور نبوده بلکه بیشتر میخواسته به داروین بفهمونه که این سفر ممکنه روی اینده تو تاثیر گذار باشه. چارلز چون اون رفتاری که فکر میکرد رو از پدرش نمیبینه به هنسلو نامه مینویسه که با اینکه خیلی مشتاقم به این سفر بیام ولی اگر میپذیرفتم پدرم ناراحت میشد به همین دلیل قادر به همراهی شما نیستم.
خوب یکی دیگر از افرادی که در زندگی داروین نقش بسیار زیادی داشت دایی چارلز بود، دایی داروین به اسم جوزایا وجوود بسیار فردی با دانش و کمالات بود. جوزیا که یک لیبرال بود که کارهای بسیاری برای حق رای زنان در انگلیس انجام داد و همیشه فردی بود که خودش را با کتاب مشغول میکرد. جوزیا با خواهر خودش یعنی سوزانا وجوود که مادر چارلز میشد تا لحظه مرگش رابطهایی خوبی داشت و همیشه جوزایا وجوود به خواهرزادهی خودش چارلز کمک های فراوانی میکرد همینطور جوزایا با پدر داروین رابرت دوست صمیمی بود که باعث شده بود رابرت با سوزانا وجوود اشنا بشه و باهم ازدواج کنند.
همهی این مطالبی که در مورد جوزایا گفته شد برای این بود که رابرت حرف جوزایا رو قبول داشت به همین دلیل چارلز داروین با اطلاع از این موضوع به دایی خودش خبر میده که پدرم با سفر من موافق نیست و اگر امکانش هست این مسئله رو برای پدرم توضیح بدید.
جوزایا قبول میکنه که این مسئله رو با رابرت مطرح کنه و سعی کنه که رابرت عاقلانه برای چارلز تصمیم بگیره.
جوزایا به همراه چارلز به ملاقات رابرت داروین میرن و بعد از اینکه جوازایا با رابرت صحبت میکنه، قبول میکنه که پسرش چارلز رو به این سفر بفرسته.
به نظر من فردی که بیش از همه باعث شد چارلز داروین پتانسیل خودش رو کشف کنه و به خودش باور داشته باشه جان هنسلو استاد داروین بود به این دلیل که هنسلو اون استعداد پنهان داروین رو میدید و میفهمید اگه فرصتی داشته باشه از اون نهایت استفاده رو میکنه. هنسلو علاوه بر اینکه در موفقیت داروین موثر بود با دادن نکات علمی مختلف باعث شده بود، داروین از دانشش به شکل بهتری استفاده کنه.
هنسلو برای سفر به داروین پیشنهاد میده که کتاب اصول زمین شناسی اثر چارلز لایل رو با خودش ببره ولی به داروین هشدار میده که نظریات لایل رو کامل نپذیر و بیشتر روی اونها فکر کن بیشتر میشه گفت یک تکلیف برای برای داروین بود اینکار و همینطور یه سری اموزشهایی به چارلز داروین میده که برای نگه داری نمونههای جانوری بسیار مهم بود به عنوان مثل به داروین گوش زد میکنه که نمونهای جانوری که بدنی نرم دارند باید در محلولی با 70 در الکل و 30 درصد اب نگه دارید یا حتما از ظرفهای شیشه ایی استفاده کن چون ظرفهای سفالی باعث تبخیر الکل میشن. در نهایت باید بگم که داروین به لطف افرادی مثل هنسلو تونست که اسم خودش رو جاودانه کنه و امیدوارم که همهی ادمهای زمین افرادی مثل هنسلو رو در کنار خودشون داشته باشن هرچند که این روزها کمتر شاهد همچنین موضوعی هستیم.
خب به انتهای قسمت دوم مجموعه داروین رسیدیم امیدوارم که راضی بوده باشید.
اگر پیشنهاد و یا انتقادی دارید میتونید برای ما کامنت بزارید و باید بگم که همه ی کامنت ها خونده میشه.
لطفا ما رو در شبکه های اجتماعی مثل توییتر و اینستاگرام دنبال کنید چون خبر های مربوط به هر قسمت و همینطور مطالب جالبی رو با شما به اشتراک میذاریم.
تا قسمت بعدی خدانگهدار