Nerd Cast
Nerd Cast
خواندن ۲۲ دقیقه·۵ سال پیش

مجموعه چارلز داروین قسمت آخر


مجموعه چارلز داروین قسمت آخر


سلام و به قسمت سه مجموعه چارلز داروین خوش اومدید

اول از همه باید بگم سال نو مبارک و امیدوارم که انشالله اول کمتر مشکل داشته باشیم توی سال جدید بعد اگر وقت شد اتفاقای خوبی هم بی افته به نظرم نه تنها من بلکه کل ایران بش نیاز داره. خب این یازدهمین قسمتی که برای شما دارم ضبط میکنم و هرقسمت سعی میکنم با کمک شما و انتقاد های شما پادکست بهتری بسازم مرسی که نظراتتون رو میگید و هر موقع دوست داشتید میتونید برای ما کامنت بزارید یا به ما ایمیل بزنید.

یه توضیحی در مورد همه‌ی افرادی بگم که دارن پادکست درست میکنند، کسایی که حتی 1 قسمت هم درست کردن میدوند چقدر زحمت داره اینکار از جمع اوری اطلاعات گرفته تا ضبط و تدوین و پخش هرکدوم هم چالش های خودش رو داره ولی خب برای ما لذت بخش، شما شنونده های عزیز میتونید به دو صورت به جامعه پادکست که بسیار هم نوپا هست توی ایران کمک کنید اولین راه اینکه شما با معرفی ما با دیگران یا حتی گذاشتن کامنت یا لایک قسمتی که دوست دارید در کست باکس باعث بیشتر دیده شدن ما میشید و پادکست رشد میکنه. دومین راه حمایت مالی از برنامس که باعث میشه کیفیت ساخت بالاتر بره و تجهیزات بهتری برای ضبط داشته باشیم برای اینکار میتونید به صفحه ما در hamibash.com/nerdcast سر بزنید و هرمقداری که دوست دارید کمک کنید، مقدار اصلا مهم نیست همینکه میبینم شنوندها کمک کرده اند خودش انرژی میشه برای ساخت بیشتر.

حتما ما رو در شبکه‌های اجتماعی مثل توییتر و اینستاگرام دنبال کنید همچنین متن پادکست در قسمت توضیحات پادکست و در صفحه ما در ویرگول قرار داره. فایل هرقسمت رو برای دانلود همچنین در تلگرام نردکست میزاریم.

خب بریم برای شروع این قسمت یعنی چارلز داروین قسمت سوم.

-موسیقی-

خب در این قسمت به چند روز قبل از سفر معروف داروین میریم و کم کم اماده‌ی اتفاقاتی میشیم که در ادامه برای داروین پیش اومد. در قسمت قبل اشاره کردم که هنسلو به داروین جلدی از کتاب اصول زمین شناسی لایل رو میده و به داروین میگه که این کتاب و نظریاتش رو بخون ولی بیشتر در مورد اونها فکر کن. این حرف هنسلو به این دلیل بود که لایل رو میشناخت و در سال 1826 با یکدیگر دیدار هم داشتند. هنسلو به طور کامل نمیتونست بفهمه که چرا لایل روی نظریاتش در این کتاب پافشاری میکرد و دلیل هایی که لایل می‌اورد رو کمی نامعقول میدونست. داروین اما جور دیگری فکر میکرد ، چارلز جوان توی اون زمان وقتی که لایل 33 ساله یه سری از کشفیات خودش رو منتشر میکنه بسیار به او علاقه مند میشه اما خب ‌بقیه دانشمندان به لایل اینطوری نگاه نمیکردند و نظریات او رو نامعقول و نامعتبر در نظر میگرفتند. هنسلو تمام عمرش در درسهایی که میداد و اعتقادات خودش این مسئله رو پذیرفته بود که عمر زمین همان مقداری است که در کتاب مقدس اماده است و نه بیشتر یا کمتر اما لایل خلاف این مسئله رو بیان کرده بود به همین دلیل هم بود که به داروین میگه که نباید بعضی از گفته‌های لایل رو بپذیره. مسئله تئوری زمین تنها جزئی از یافته‌های لایل نبوده بلکه در سال 1795 یک زمین شناس دیگری به اسم جیمز هاتن به این موضوع اشاره میکنه. همدیس گرایی توی اون زمان میشه گفت یک مبحث انقلابی بود به این دلیل که کتاب مقدس عمر زمین رو چند هزار سال بیشتر نگفته بود ولی خب در ابتدا جیمز هاتن و بعد چارلز لایل اصل همدیس گرایی رو توضیح دادن و توی این اصل اشاره میشه که تغییراتی که روی سطح و لایه‌های زمین صورت گرفته سالهای بسیار زیادی زمان برده و تغییرات به صورت تدریجی صورت گرفته اند. این مسئله تغییر تدریجی با توجه به ایه‌ایی در کتاب مقدس در تضاد بود. در کتاب مقدس اشاره شده که خدا به دلیل خشمی که از افریده هاش داشته عذابی سخت میفرسته و زمین را نو میکند. این موضوع با همدیس گرایی در تضاد بود و باعث شده بود که نظریات هاتن و لایل در ابتدا با مخالفت بسیاری مواجه شه.

خب توضیح مسئله ایی که گفتم مهم بود چون داروین قرار بود 3 سال رو روی کشتی با کاپیتان فیتزروی بگذرونه . داروین شنیده بود که فیتزوری ادمی مذهبیِ و به همین دلیل هم توی انتخاب افرادی که با او معاشرت دارن دقت به خرج میدهد.

سرانجام روز موعود میرسه و داروین برای سفرش اماده میشه، کاپیتان فیتزروی قبل از سفر برای داروین از کشتی بیگل تعریف میکند و برای چارلز توضیح میده که این کشتی به تازگی تعیمر و رنگامیزی شده و حتی استفاده از چوب های ماهوگانی برای ضربه پذیری و الاستیته بالا صورت گرفته که برای همچین سفر طولانی بسیار مهمه. اتاق داروین در انتهای کشتی بود و باید که با دو نفر دیگه هم اتاق می شد، کل اتاق 3 متر مربع بود و داروین به زور میتوانست روی پاهاش وایسه، همچنین داروین امادگی سفری دو ساله رو داشت و به شدت از خبری که فیتزروی بعدا به او میده شوکه میشه. اینبار به خاطر عقب افتادن سفر به علت شرایط جوی نامساعد، کشتی بیگل کمی دیرتر به سفر خودش میره و همچنین از طرف نیروی دریایی به فیتزوری اطلاع میدن که قراره سفر 4 سالِ باشه . داروین بسیار از این خبر شوک میشه چون همانطور که در قسمت قبلی اشاره کردم پول سفر داروین را پدرش میداد به همین دلیل باید با این مسئله روبرو میشد که شاید پدرش از این موضوع ناراحت شود نه به خاطر پول به این دلیل که به پدرش قول داده بود زود سر کارش که پدر روحانی بود برگرده ولی حالا باید به سفری 4 سال در اتاق 3متر مربعی می رفت.

در 27 دسامبر کاپیتان فیتزروی دستور میده که کشتی حرکت کنه و سفر خودشون رو اغاز کنند. فیتزوری 26 ساله به خوبی از پس کاپیتانی کشتی بیگل بر می اومد با توجه به سن کمی که داشت ولی در نقشه کشی و هواشناسی و دریانوردی با تجربه بود. فیتزوری و دارونی 22 ساله به خوبی باهم بروی کشتی کنار می اومدن با اینکه داروین فیتزروی از نظر اعتقادی و فلسفی با یکدیگر متفاوت بودن ولی دوستی خوبی بین اونا شکل گرفته بود و به اعتقادات یکدیگر احترام میذاشتن و در مورد مسائل مختلفی با یکدیگر مخصوصا در هنگام شام صحبت میکردند. داروین تجددگرا و طرفدار مدرنیته بود و اعتقاد داشت که باید به عقل ادمی اعتماد کنیم و اجازه بدیم که بشر اصالت خودش رو حفظ کنه. اما فیتزروی محافظه کار بود و خوب دوست داشت اصول و قوانینی که در جامعه وجود داشت و خود از اونا پیروی میکرد به همان شکل باقی بماند. این اختلاف عقیده همانطور که گفتم برای فیتزروی و چارلز داروین مشکلی به وجود نیاورد. داروین میدونست که کاپیتان کشتی از نظر ملوانان خدای کشتی است به همین دلیل احترام زیادی برای فیتزروی داشت و سعی میکرد که نظریات خودش رو به فیتزروی غالب نکند.

-موسیقی

زیاد طول نکشید که مشکلات داروین با دریا شروع شد، یکی از مشکلاتی که داروین در ابتدا بسیار با آن دست و پنجه نرم میکرد، خوابیدن بود. شاید فکر کنید چطور این کار ساده اینقدر سخت بود برای داروین. توی اون اتاق کوچک داروین مجبور بود که بر روی گهواره‌ایی اویزان بخوابد که خب مدام هنگام قرار گرفتن بر روی محل خوابش از آن می افتاد. مشکل بعدی که بسیار داروین را اذیت میکرد دریا زدگی بود. دریا زدگی داروین را بسیار تضعیف کرد و مدام مجبور بود که استراحت کند. توی این مشکلات فیتزروی به داروین کمک های زیادی میکرد و از او توی این سفر مراقبت میکرد.

خب کار کشتی بیگل همانطور که نیروی دریایی انگلیس دستور داده بود باید انجام میشد توی این ماموریت کشتی بیگل ماموریت داشت که نقشه‌ایی از خط ساحلی امریکای جنوبی و همچنین گزارشی از جزر و مد و اوضاع اب و هوایی ارائه دهد و عرض جغرافیایی را اندازه گیری کنند. هدف این ماموریت تحکیم قدرت نیروی دریایی انگلیس در جنوب اقیانوس اطلس و ارام بود. همانطور که در قسمت های قبل هم اشاره کردم کشتی بیگل باید به مدت 2 سال در دریا می ماند و قبل از برگشت به انگلیس حتما باید در استرالیا و افریقا و اسیا ماموریت انجام میداد.

اولین ماموریت بیگل در جزایری به اسم کیپ ورد بود. داروین بسیار خوشحال شده بود از اینکه میتونست کار خودش رو در این جزیره انجام بده چون در طول سفر خودش مدام نگران این بود که نکند پدرش درست گفته باشد و در این کار موفق نشود. اولین یافته‌ی داروین در کیپ ورد این بود که خط سفید رنگی 17 متر بالای خط شیب ساحلی دیده میشد. داروین بعد از این مشاهده، ازمایش های مختلفی را انجام میدهد و میفهمد که این لایه سفید که از اهک و فسیل صدف تشکیل شده. خب این سوال برای داروین به وجود اومد که چطور بالای سطح دریا این فسیل ها به وجود اومدن. داروین پس از بررسی های خودش متوجه فرایند تغییر سطحی میشه که به علت پویایی سیاره ایی که روی ان زندگی میکنیم به وجود میاد. داروین بعدا این ایده‌ی زمین پویا رو از زمین شناسی به زیست شناسی ربط میدهد. بعد از این کشف داروین در کیپ ورد، کشتی بیگل به سمت برزیل حرکت میکند و در تاریخ28 فوریه 1832 به باهایا یا سالوادر امروز میرسد. این اولین بار است که داروین پا به امریکای جنوبی میگذارد. داروین از دیدن جنگلهای گرمسیری این منطقه بسیار به وجد میاد و به نظر او به یک بهشت پا گذاشته بود. داروین به عنوان یک طبیعت شناس نمیتوانست درخواست چیز بهتری را از این سفر داشته باشد چون از دیدن گونه‌های مختلف گیاهان و جانوران بسیار خوشحال شده بود و دوست داشت که تحقیقات خودش رو هرچه زودتر در این منطقه اغاز کند. یکی از یافته‌های داروین این بود که جانورانی که در قاره‌ی امریکا زندگی میکردند بسیار متفاوت با چیزی بود که در اروپا وجود داشت و حتی خود گونه‌های مشابه امریکایی با توجه به محل زندگی که داشتند با یکدیگر متفاوت بودند. از دیگر چیزهایی که در برزیل داروین تجربه کرده بود و بسیار او را ازار داده بود برده داری بود، داروین بسیار روحیه‌ایی میشه گفت انسانی داشت به همین دلیل از دیدن همچنین صحنه‌هایی بسیار ازرده خاطر میشد. نقاش کشتی که در قسمت قبلی به او اشاره کردم هنگام سفر به برزیل نقاشی های زیادی از برده داری جمع کرده بود و بعد از نشان دادن انها به داروین و فیتزروی بحثی میان این دونفر به وجود میاد. اشاره کردم که فیتزروی محفاظه کار و داروین ازادی خواه بود

چون برده داری موضوع داغ سیاسی اون زمان انگلیس بود فیتزروی از برده داری پشتیبانی میکرد و میگفت که خود برده ها دوست ندارن ازاد باشند ولی داروین خلاف این رو صحبت میکرد و باعث شد که دعوایی بین فیتزروی و داروین شکل بگیره. یکی از سوالهایی که برای خودم حتی پیش اومد اینه که چطور فیتزروی که مردی مسیحی بود و با کتاب مقدس ارام میگرفت همچنین نظری داشت. فیتزروی بعدا خودش اعتراف میکنه که از نظر عصبی دچار مشکل بوده به این دلیل که باید هرچه زودتر افرادش رو برمیگردونده و با موفقیت ماموریتش رو تکمیل میکرده.

-موسیقی

کشتی بیگل پس از ماموریت دوم خودش باز به بخشهای جنوبی تر امریکا سفر میکند، اما در ادامه‌ی سفر با موانعی روبرو میشه کشتی که بسیار کار خدمه و فیتزروی رو سخت میکنه. بیگل به دریاهایی پا گذاشته بود در سفرش به سمت جنوب که در نقشه‌ایی که در دست کاپیتان فیتزروی بود وجود نداشت. این آب ها به قدری مواج و خروشان بودن که بسیاری از نوشته های داروین رو خیس کردن و بسیار طول کشید که همه‌ی چیزهایی که داروین نوشته بود دوباره خشک شن. یکی دیگه از موانع برگشت کشتی به قسمت های شمالی تر بود به این دلیل که فیتزروی قادر نبود که به مسیری بره که نمیدونه به کجا ختم میشه و همچنین هراسان از این بود که بودجه‌ایی که به او دادن تموم شه به همین دلیل سریعا این موضوع رو با داروین به اشتراک میزاره و بش میگه که باید به سمت شمال برگردیم. این سفر به خودی خود طولانی شده بود و اینبار باید 6 ماه زمان میزاشتن تا به سمت شمال برگردن. اما این مانع تبدیل به یک فرصت برای داروین شد. داروین که مجبور شده بود به سواحل ارژانتین برگرده از محلی ها شنیده بود که فسیل های زیادی در این منطقه وجود دارد. داروین فسیل های بسیار بزرگی رو از این ساحل ها جمع اوری کرد و برای متخصصان در انگلیس فرستاد . داروین برای اینکه بفهمه چه جانوری رو داره بررسی میکنه این تیکهای فسیل و استخوان ها رو در کنار همدیگه میزاشت و سعی میکرد تشخیص بده که در مورد چه جانوری داره تحقیق میکنه. داروین از قبل میدونست که جانورهایی مثل تنبل یا اسلوت که من خیلی دوسشون دارم و همینطور ارمادیلو در امریکای جنوبی زندگی میکنند. داروین این موضوع رو با فسیلهایی که پیدا کرده بود و نظریات متخصصان هماهنگ کرد و فهمید که یک پیوستگی بین این جانوران و فسیلها وجود دارد. این یکی از اولین یافته های داروین در مورد فسیلهایی بود که پیدا کرد و از اونها به پیوستگی و تکامل پی برد.

کشتی بیگل قبل از سفر خود به جزایر گالاپیگوس 3 و نیم سال رو در دریا سپری میکند. توی این 3 سال و نیم بیگل مجبور بود از تنگه ی مگالن که معروف بود برای خطرناک بودنش رد میشه همینطور به شیلی و پرو میره و سرانجام در سپتامبر 1835 کشتی بیگل بالاخره برای رفتن به جزایر گالاپاگوس اماده میشه.

هنگام رسیدن به این جزایر داروین با منظره‌ی بسیار عجیبی روبره میشه داروین، این جزایر که از سنگهای اتشفشانی درست شده بودند منظره سیاهی داشتن به همین دلیل برای داروین بسیار دیدن این منظره عجیب بود. داروین همچنین توی خاطراتش ذکر میکنه که یافتن این جزیره کار سرنوشت بوده و خودش به این جزایر نامی میده و از اونها به جزایز سرنوشت یاد میکنه. داروین به مدت 5 هفته همه چیز را بررسی میکنه و از اینکه این تنوع زیاد گونهای گیاهی و جانوری رو میبینه به وجد میاد حتی با وجود گرمای طاقت فرسا که باعث شده بود داروین از خودش این سوال رو کنه که چطور تا به الان زنده مونده و میگه که اگه اگر علاقه به تاریخ طبیعی و اکتشاف نبود قطعا زودتر از اینها پشیمون میشده.

یکی از جانورهایی که بسیار برای داروین در این جزایر جالب بود، لاک پشتهای عظیم‌الجثه ایی بود که میدید این لاکپشتها که بیش از 30 کیلو وزن داشتن 100 سال عمر میکردن و بومی های اون منطقه به داروین گفته بودن که جانوران هرکدوم از این جزایر مشخصات خودشون رو دارن و داروین با مشاهده‌ی این موضوع فهمید که تغییر پذیری گونه‌ها وجود دارد.

داروین تقریبا 5 سالی بود که روی دریا بود و از جاهای زیادی توی این سفر خودش دیدن کرد و موضوعات مهمی هم یافت که به اونها اشاره کردیم. داروین حالا بعد از این همه سال باید تمام نمونهای جانوری و استخوان و پوستهایی که جمع کرده بود رو به ترتیب بسته بندی میکرد . داروین بیش از 4000 نمونه رو جمع کرده بود و همچنین کتابچه های راهنمایی رو نوشته بود و همینطور جزیئیات دقیق همه ی سفر خودش رو در یک کتاب2000 صفحه مینویسه.

خب دیگه موقعش بود که بیگل به خونه برگرده ، این سفر به اندازه‌ی کافی طولانی شده بود و بودجه‌ی فیتزروی هم روبه تمومی بود به همین دلیل بعد از سفر به کیپ ورد، استرالیا، جزایر گالاپاگوس و کیپ ورد کشتی بیگل از راه افریقای جنوبی و برزیل به سمت خونه برمیگرده. وقتی به انگلیس میرسه با استقبال بسیار خوبی روبرو میشه، داروینی که نه خانواده فکر میکرد موفق بشه و نه استاد های او . داروین حالا بسیاری از نقاط زمین رو که کسی حتی به اونها فکر هم نمیکرد دیده بود و با دانشی بسیار بیشتر از هرکسی دیگه از جانوران و گیاهان برگشته بود. داروین در ابتدا فکر نمیکرد که در جامعه‌ی تاریخ طبیعی بین افرادی که نام داشتند بتونه معروف بشه ولی برادر داروین که در قسمتهای قبلی در مورد او صحبت کردم، به داروین این روحیه رو میده که در مورد کشفیاتش صحبت کنه و خب داروین اینکار رو برای اولین بار انجام میده. داروین در این کنفرانسی که تشکیل میده اعلام میکنه که با توجه به فسیلهایی که در شیلی پیدا کرده قاره‌ی امریکای جنوبی در حال حرکت است، داروین توضیح داد که باید میلیون ها سال طول کشیده باشد که این اتفاق رخ بده که خب این موضوع برخلاف چیزی بود که در کتاب مقدس نوشته شده بود. در کتاب مقدس عمر زمین تنها چند هزار سال بیشتر نیست اما این یافته‌ی داروین نشون داد که در واقع عمر زمین بسیار بیشتر از اینهاست. داروین پس از این کنفراس جایگاه بسیار مناسبی در جامعه‌ی علمی پیدا میکنه ولی نظریات خودش رو درباره‌ی تکامل پیش خودش نگه میداره و در اوایل فکر میکنه که بهتره اینکار رو انجام بده چون داروین تازه معروف شده بود و دوست نداشت که به این زودی از جامعه ترد بشه.

-موسیقی

داروین لازم داشت که چیزهای بیشتری از نمونهایی که پیدا کرده بود بفهمه واسه همین نیاز به متخصصان داشت یکی از متخصصانی که روی نمونهای داروین مطالعه کرد پرنده‌شناسی به نام جان گولد بود، جان گولد به دقت روی نمونهی پرنده‌ایی که داروین به او داده بود تحقیق میکنه. داروین فکر میکرد که این نمونه‌هایی که از پرنده در دست داره از 3 گونه‌ی متفاوت است در حالی که اینطور نبود و هر 3 پرنده از یک گونه بودن و همگی سهره‌اند. تفاوت اصلی در این سهره‌ها منقار انها بود . در واقع گونه‌ی اصلی سهرها از سرزمین دیگری وارد جزایر گالاپاگوس شده بود و به خاطر نوع تغذیه و محل زندگی متفاوتی که پیدا کرده بودند نوع منقار متفاوت شده بود. بعضی ها منقار درازی پیدا کرده بودند که متناسب با بیرون کشیدن حشرات از درختان بود.و بعضی دیگر منقاری سخت داشتند که برای خوردن دانه‌ها مناسب بود. داروین با توجه به این موضوع پی به تکامل برده بود.

داروین با توجه به کشفیاتش با سوالات کفر امیزی روبرو بود به این دلیل که در کتاب مقدس اشاره به تغییر ناپذیری گونه ها شده بود ولی داروین عقیده داشت که اینطور نیست و حتی شواهد بسیار محکمی برای حرف های خودش داشت و خب داروین نمیتونست این نظریات خودش رو با کسی به اشتراک بزاره چون میترسید که جایگاهش به خطر بی افته. ولی خب سرانجام در سال 1837 انقلابی ترین نظریه خودش رو منتشر میکنه. این نظریه که با نام . گمان میکنم این یک نمونه از درخت زندگیست. پایه‌های این نظریه بر این موضوع بود که جد مشترکی وجود دارد و از این جد مشترک گونهایی به وجود میاد که ممکنه این گونها جدا شن و یا ثابت بمونند. داروین در ادامه‌ی نظریه خود به انتخاب طبیعی اشاره میکنه که این موضوع یکی از کلیدی ترین موضوعات نظریه داروین به حساب میاد

داروین بعد از یافتن جایگاهی مناسب در جامعه علمی انگلستان با دختر خاله‌ی خود اما وجوود ازدواج کرد.

و صاحب ده بچه شد. داروین به شدت فرزند اول خودش که آنی اسم داشت رو دوست داشت اما طولی نکشید که آنی به شدت مریض شد و در سن 10 سالگی به علت توبرکلوسیز که عامل سل است فوت کرد.

داروین با مرگ آنی کنار نیومد و به شدت از این اتفاق ناراحت شد.

داروین نمیتوانست درک کند که چرا خدا میخواهد همچنین موجود کم سن و سالی رنج و عذاب ببیند و جان او را بگیرد.

در همین حین محقق دیگری به نام والاس در جزایر مالزی کار تحقیقاتی خودش رو شروع کرده بود و به نظریه تکامل گونه‌ها پی برده بود. والاس نظریات خودش رو برای اولین نفری که میدونست در این کار تجربه‌ی زیادی داره میفرسته یعنی داروین. داروین همانطور که اشاره کردم میترسید که جایگاه علمی خودش رو با انتشار نظریاتش به خطر بندازه به همین دلیل تا موقعی که نظریات والاس رو خوند به فکر انتشار نظریاتش نی افتاد.

داروین 20 سال در این زمینه کار کرده بود و حالا میترسید فرد دیگری تمام نظریاتی که برای اولین بار انها رو فهمیده بود بیان کنه . به همین دلیل به سرعت شروع به جمع اوری نوشته هایش میکنه و نظریات خودش رو منتشر میکنه.

داروین میدونست که اینکار به شدت نتایجی به دنبال دارد . در مراسمی که در اکسفورد برگزار شد داروین به شدت نقد شد و اسقف های کلیسا به شدت داروین رو نقد کردند چون اونها اعتقاد داشتند که انسان اشرف مخلوقات است ولی داروین خلاف این رو ثابت کرده بود.

داروین در سالهای اخر زندگی خود ایمانشرو به طور کامل به خدا از دست داده بود ، داروینی که در هنگام سفر با کشتی بیگل به طور کامل به افرینش اعتقاد داشت ولی حالا ناراحت از مرگ دخترش منتظر بود که عمر خودش هم تموم شه. داروین هیچوقت به طور اشکار نگفت که خدا وجود ندارد فقط این سوال را داشت که اگه خدا هست نقش او در تکامل چیست.

خب به انتهای مجموعه داروین رسیدیم امیدوارم که از این مجموعه لذت برده باشید

حتما در بخش کامنتها نظرات خودتون رو در مورد این مجموعه به ما بگید. حمایت از پادکست یادتون نره و تا

قسمت بعدی خدانگهدار.

در مجموعه چند قسمتی داروین به جزئیات زندگی و سفرهای داروین میپردازیم

https://hamibash.com/nerdcast

حمایت های شما صرف تجهیزات برنامه و تولید مناسب تر محتوا خواهد شد.

n3rdcastt@gmail.com برای مطلع شدن از اخبار برنامه به توییتر برنامه مراجعه کنید

Twitter : @nerdcast2

IG: nerdcastt

پادکست علمیداروین
نردکست تمام سعی‌اش را برای بهتر کردن اطلاعات عمومی و همینطور تخصصی شما میکنه D: its All about science. https://castbox.fm/channel/id2405997 در کست باکس ما رو دنبال کنید.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید