اینکه زیرزمین دستان با هر نمایشگاه شکل ساختاریاش را عوض میکند و کمک میکند تا نمایشگاه حسی شخصی داشته باشد را دوست دارم. از آنور با اینکه بیانیه را روی یک آ۴ پرینت میگیرد باز بهتر از بقیأ نمایشگاهها است. نمایشگاه دو بخش داشت. آثار قابدار و انیمیشن. آثار همگی سیاه و سفید بودند و فقط با یک قلم کشیده شده بودند. سادگی چنیپ آثاری را دوست دارم اما گاهی انگار بیحوصله بود یا تنها ایده جالب بود. در بیشتر آثار یک خامدستی در تکنیک بود که نمیتوانم قبول کنم از قصد بوده. مرز باریکی است بین رسیدن به سادگی در اثر، و ساده بودن خود اثر که به نظرم اینجا دومی بود. برخی از المانها در آثار یکی بود که خب، جالبش میکرد و دوست داشتی بگردی ببینی چه ربطی بهم دارند. یکی دیگر از خوبیها استفاده از محیط منفی بود. آثار شبیه هم بودند اما یکدست نبودند. انگار برای پر شدن نمایشگاه «هر چی» بوده را آورده بودند. تعداد بسیاری معمولی بودند. از این جهت که موتیفهایی شبیه این جاهای دیگری هم بود (و البته به شکل بیربطی من را یاد بانگیز میانداخت) اما چند اثر بودند که بسیار زیبا بودند. اثرهایی که همنشینی المانها و شکلشان توانسته بود تبدیل به اثری چشمنواز شود. این کاش میشد فقط همان آثار را نشان داد.
انیمیشن هم باحال بود. یک کار تجربی که از آثار هنرمند استفاده کرده بود و اینکه حرکت میکردند و جان گرفته بودند حس خوشی داشت مخصوصاً خیلی که خود آثار هنرمند نزدیک بودند و شلوغبازی زیادی نکرده بود. روی آثار هم اگر اشتباه نکنم خود مهجور صحبت کرده بود.