
یکی از عجیبترین نمایشگاههایی بود که رفتم. که چرا چنین نمایشگاهی میتواند برگزار شود و چرا فضای نمایشگاهی ما میتواند تبدیل به یک شوخی بشود. بیشتر از همه چیدمان و قابها بودند که قشنگ بودند و عکسها چیزی برای گفتن نداشتند. هنرمند و گالری تلاش کردند چیزی بسازند اما با عکس سیاهوسفید و آنالوگ و عکسبرداری از یک موضوع واحد (در اینجا اشیا) یک نمایشگاه ساخته نمیشود. نمایشگاه عکسهای سیاهوسفیدی از اشیای مختلف بود که بسیار باکیفیت و زیبا گرفته شده بودند اما مشکل اینجا است که تقریباً در تمام تمرینهای عکاسی پایه هر کسی میتواند به چنین عکسی برسد و فقط باید زاویۀ نور را پیدا کند که خود من هم عکسهای مشابه بسیاری دیدم. از این جهت نمایشگاه شبیه آثار یک هنرمند نوجو شده بود که یک گالری پولدار لای زرورق پیچیده بود. بیانیه و «حرف هنرمند» هم کمکی به نمایشگاه نکرده بود. بعضی از آثار در یک تابلو هم حتی بهم ربط نداشتند و انگار فقط قشنگی یا بیربطی توانسته باشد آنها را بهم وصل کند. نهایتاً تجربۀ خیلی بدی بود که ای کاش فضای نوشتن و نقد بتواند دوباره پا بگیرد و کمتر شبیه چنین نمایشگاههایی را ببینیم. البته نمایشگاههای دیگر هم چنگی به دل نمیزنند و اوضاع کلاً ضایع و چرت است.

