
اولین نمایشگاه 1404 را رفتیم. یک نمایشگاه گروهی در گالری ایرانشهر. ایرانشهر قبلاً جای دیگری بود و کتابفروشی هم نداشت. یک فضای سرتاسری بزرگ که خیلی دوستش داشتم اما ظاهراً آمده اینجا یا شاید هم تشابه اسمی است که بعید است.
این پنجمین نمایشگاه «فستفوروارد» بود و واقعیتش اصلاً نمی فهمیدم چه ویژگی دارد. آثار بهم ربط نداشتند و فقط در کنار هم بودند. به نوعی هر کسی که اثری داشت و احتمالاً برای نمایشگاهگردان جالب بوده آورده. بدتر از همه مجسمهای بود که صدای نفس میداد و بله، جالب بود و برای خودش شکلی نو داشت اما در کنار بقیه فقط صدایی آزاردهنده تولید میکرد و اگر دیدن یک نمایشگاه را هم تجربه در نظر بگیریم این تجربه را خراب میکرد.
چند اثر تکراری در نمایشگاه بود که شبیهش را جاهای دیگر هم میبینیم و چند اثر جالب توجه اما نهایتاً در کنار هم این آثار نمیخوردند و نمایشکاههایی شبیه این را دوست ندارم جون هیاهویی هستند که در این سالها بسیار انجام میشوند. آثار اسم نداشتند و باید از روی کاتالوگ دیجیتال آنها را پیدا میکردی. یک بار هم که کاتالوگی وجود داشت به شکل فیزیکی اسمی نبود و بدتر اینکه بخشی از آثار بیرون چارچوب نمایشگاهی و در راهرو بودند و خیلی از از آدمها از کنارشان میگذشتند.



