نمایشگاه بسیار جالبی بود. نمیدانم این عکاس چندتا عکس از ایران گرفت اما تمام آثار این نمایشگاه بینظیر بودند. اینکه جاهای مختلفی رفته و از قشرها و آدمهای مختلفی عکس گرفته بود خیلی اتفاق نادری بود مخصوصاً که عکسها خیلی شبیه پرترههای سادهای بودند که هر کسی میتوانست بگیرد؛ بدون چیدمان خیلی پیچیده با آمادهسازی طولانی. صرفاً ثبت یک لحظه اما با حضور پررنگ چهرههایی که اغلب به دوربین نگاه میکنند. واقعاً میتوانم بگویم که عکسهای مردمنگاری بود و نمیدانم چقدر عکاسهای امروزی چنین عکسهایی میگیرند. عکاسی ما خیلی به سمت اجتماعی بودن یا هنری بودن رفت و به عنوان مدیومی برای ثبت تاریخ یا لحظه خیلی وقت است که به کار گرفته نمیشود و احتمالاً باید به عکسهای اینستاگرام مراجعه کرد اما هیچکدام به دقت این عکسها نیستند. به شخصه یاد کارهای محسن راستانی افتادم و نمیدانم آن پروژه هنوز ادامه دارد یا نه؟
عکاس به جاهای مختلفی از ایران رفته و با فراغ بال از هر کسی که دوست داشته عکس گرفته و واقعاً عکسهای خوبی هستند. سادگی و اینکه با عکاس راحت هستند مهم است یا جایی که سوژه هم با عکاس راحت نیست بدون تعارف از او عکس خوبی گرفته. هیچ کدام تلاشی نمیکنند معنایی ضمنی بدهند یا شعاری اجتماعی در قابشان باشد.
دور بعضی از عکسها با ورق طلا پوشانده شده بود که ظاهراً به دلیلی آسیبدیدگیشان بود و ناخودآگاه جلوۀ عجیبی به آنها میبخشید مخصوصاً که این رنگ طلایی در نگارگری هم استفاده میشده و برای من یادآور سنت نگارگری بود و انگار یکهو از میان نقاشی وارد عکس شده بودیم و بیشک این اتفاق از سر شانس بوده اما برویم سراغ روایتها...
زیر بیشتر عکس روایت عکاس از ثبت عکس هم هست. همیشه این روایتها عکس را غنیتر میکند. اینجا هم همین اتفاق افتاده اما با این تفاوت که روایت عکاس خیلی سطحی است. برخلاف عکسها در روایت بسیار شعاری است. از دل یک عکس انگار جهنا ایرانیان را کشف کرده. برخی روایتها انگار از نگاه آدمی غربی است که انگار دارد شرقیها را نگاه میکند. با همان نگاهی که ایرانیها چنیناند و چنان... با اینکه خود عکاس به نگاه غربیها نقد دارد ویک جا مینویسند که ایرانیها را به اشتباه توصیف میکنند اما خودش هم در همین دام میافتد و در اولین مواجه فکر میکند تمام زیروبم را کشف کرده و البته با هر عکس یک ایران گوگولی میسازد که شبیه همان ایران شرقی افسونشده است که باز هم غربیها به شرق داشتند اما به جای نقاشی و نوشته، با عکس. ای کاش روایتها نبود چون برای من به عنوان ایرانی اذیتکننده بود.