این متن رو در معرفی کتاب دموکراسی و سنتهای مدنی برای سایت وینش نوشتم. مطلب رو میتونید
از اینجا هم بخونید.
چرا بعضی از دولتهای دموکراتیک موفق عمل میکنند و برخی دیگر شکست میخورند؟ برای یافتن پاسخ باید به تحلیل چگونگی عملکرد دموکراسیها بپردازیم. روبرت پاتنام روی عدم توازن سطح توسعه در جنوب و شمال ایتالیا متمرکز شده تا پاسخ این پرسش را دریابد که چرا شمالیها مدام بر داشتن کتاب قانون و توانایی قانونگذاری تاکید میکنند و جنوبیها کیف پول، بودجه و سرمایه میخواهند؟
نویسندهی کتاب دموکراسی و سنتهای مدنی رابرت دیوید پاتنام است. یک دانشمند علوم سیاسی آمریکایی که در ژانویهی ۱۹۴۱ در راچستر نیویورک متولد شد؛ در سال ۱۹۷۰ مدرک دکترای خود را از دانشگاه ییل اخذ کرد و ۹ سال بعد به عنوان رییس مدرسهی کندی به هاروارد پیوست. پاتنام همواره سعی کرده در آثارش به بررسی روند تغییرات جوامع شهری بپردازد و آنها را در بسترهای تاریخی و سیاسی تحلیل کند. به عنوان نمونه در کتاب بولینگ تکنفره به شرح وقایع آمریکای دههی ۱۹۶۰ پرداخته است؛ دههای که در آن جامعه شهریِ آمریکا با فروپاشی بیسابقهای در زندگی مدنی، اجتماعی و حتی سیاسی مواجه شد. حتی میتوان به آخرین اثر او که در سال ۲۰۱۵ منتشر شده است نیز اشاره کرد؛ بچههای ما: رویای آمریکایی؛ که در آن به بررسی نابرابری فرصتها در ایالات متحده میپردازد. به عنوان آخرین نکته در معرفی نویسندهی این کتاب بهتر است بگویم که: پاتنام سومین نویسندهای است که در برنامههای درسی علوم سیاسی مورد استناد قرار میگیرد. مهمترین دلیل این شهرت و محبوبیت هم همین کتاب دموکراسی و سنتهای مدنی است.
اما ماجرای این کتاب از چه قرار است؟ در سال ۱۹۷۰ پاتنام و همکارانش برای بررسی میزان اهمیت جامعهی مدنی در توسعهی سیاسی و اجتماعی دست به آزمایش منحصر به فردی زدند که بر مناطق بیستگانهی سیاسی ایتالیا متمرکز بود: «این پژوهش ابتدا با گفتگوهایی با پیتر لانگ و پیتر ویتز در بهار ۱۹۷۰ آغاز شد. در آن زمان ما هر سه نفر در رم بودیم و جنبههای متفاوتی از سیاست ایتالیا را مورد مطالعه قرار میدادیم. در این سال حکومت ایتالیا به طور غیرمترقبه با اجرای مادهی مربوط به حکومتهای منطقهای در قانون اساسی که مدتهای مدیدی مورد غفلت واقع شده بود، موافقت کرد. از آنجا که این نهادهای جدید به سختی در مناطق گوناگون ایتالیا ایجاد شدند این تجربه یک فرصت بینظیر پیش روی ما نهاد تا به مطالعهی بلندمدت و سیستماتیک در مورد چگونگی توسعهی نهادها و انطباق آنها با محیط اجتماعیشان بپردازیم.»
در جریان این آزمایش که چیزی حدود دو دهه به طول انجامید پاتنام و همکارانش به تحلیل و بررسی دستاوردها، پیروزیها و حتی شکستهای این دولتهای منطقهای در زمینههای مختلفی مثل خدمات اجتماعی و بهداشتی، مسکن و کشاورزی پرداختند. نقل است که مسافرت از سِوِسو در شمال تا پیتراپرتوسا در جنوب برای پاتنام و همکارانش مثل برگشت به قرنها قبل بوده است؛ از خانههای سنگی تا رویای اتومبیل. آنها به دنبال پاسخی برای این پرسش بودند که چه نیرویی است که به موسسههای دموکراتیک کمک میکند که کارآمد عمل کنند؟ و این چه رازیست که شمالیها مدام بر داشتن کتاب قانون و توانایی قانونگذاری تاکید میکنند و جنوبیها کیف پول، بودجه و سرمایه میخواهند؟
در این رابطه یادآوری یک نکته خالی از لطف نیست و آن اینکه دموکراسیهای جوامع غربی در یک بازهی حدوداً بیست ساله پس از جنگ جهانی دوم شروع به پیدایش و گسترش کردند. همپای گسترش دموکراسیها، موجی از نارضایتی و بیاعتمادی نسبت به نهادهای سیاسی و سیاستمداران هم (از سوی مردم و نهادهای مدنی) جوامع غربی را فراگرفت. نکتهی جالب اینکه این موج حتی در جوامعی که نهادهای دموکراتیک حضور و سابقهی طولانیتری هم داشتند ایجاد شد. در اینجا بود که پاتنام نتیجه گرفت عملکرد دولت و سایر نهادهای سیاسی و اجتماعی بسیار تحت تاثیر آنچه که او سرمایهی اجتماعی مینامید قرار دارد. پس میتوان به زبان ساده گفت آنچه که او در این کتاب بررسی کرده است وضعیت سرمایهی اجتماعی در شمال و جنوب ایتالیاست؛ یعنی ترکیبی از مشارکت سیاسی و شبکههای اجتماعی که بنا بر ماهیتشان هم میتوانند حرکت رو به جلوی جامعهی مدنی را تسهیل کنند و هم سد راهش شوند.
تفاوتهای بنیادین و ریشهدار فرهنگی بین مناطق شمالی و مرکزی با مناطق جنوبی ایتالیا بستر مناسبی را برای آزمودن تئوریهای مختلف سرمایهی اجتماعی در اختیار پاتنام قرار داد ؛ هر چند که این شکافهای عمیق فرهنگی بین شمال و جنوب چیز تازهای نبود و نیست و ریشههایش حتی به تاریخ قبل از قرون وسطی بازمیگردد. از زمان سقوط امپراطوری رم تا اواسط قرن نوزدهم میلادی ایتالیا فقط یک بیان جغرافیایی بوده برای معرفی مجموعهای از تعداد زیادی دولت – شهر. ژرمنها در شمال و اعراب و نورمنها در جنوب، دو جهان موازی را خلق کرده بودند. از زمانهای بسیار دور مناطق شمالی و مرکزی ایتالیا جامعهی مدنی فعالتری داشته و شهروندانش در مسائل سیاسی و اجتماعی بیشتر مشارکت میورزیدند؛ اعتماد به دستگاههای حکومتی همیشه در بالاترین سطح خود بوده است و نحوهی ادارهی دولت و جامعه شکلی افقی داشت و برمبنای منافع متقابل گروهها و نهادهای مختلف چیده میشد. برعکس، در جنوب نورمنها مسول حفظ نظم بودند. ساختار حاکمیت بر جامعه کاملاً عمودی بود، بر دهقانان جنوبی شوالیهها حکم میراندند و بر شوالیهها حاکمان محلی حکومت میکردند. به زبان سادهتر میتوان گفت در مقابل مناطق شمالی و مرکزی ایتالیا که سیستم ادارهی آنها تا حدود زیادی دموکراتیک بود، سیستم فئودالی و خودکامهی جنوب کشور قرار داشت. برای اینکه لمس این وضعیت دوگانهی اجتماعی در یک کشور برای شما ملموستر باشد اینگونه توضیح میدهم که: در اروپای قرون وسطی که سکهی رایج خشونت و هرجومرج بوده، شمال ایتالیا راهحلی جالب و به نسبت دموکراتیک را برای این مشکل انتخاب کرد. آنها کمونها را تشکیل دادند. گروههای همسایهای که برای کمک متقابل به هم سوگند یاد میکردند و هدف اصلیشان ساخت یک شهر صلحآمیز بود. به عنوان مثال سوگند رایج در بولونیا این بوده است: «بدون تقلب و با نیت خیر در برج و خانهی مشترکمان به یکدیگر کمک کنیم و سوگند میخوریم که هیچ یک نه به طور مستقیم و نه از طریق نیرویی دیگر علیه هم اقدامی نکنیم.» این در حالی بود که در جنوب اقتدار فئودالی در حال قدرت گرفتن روزافزون بود.
فراموش نکنید که این سوگند خوردنها و واکنشها به اتفاقات رایج به این معنی نیست که در شمال اشرافیت بیمعنی بود، همه با هم همنظر و متحد بودند، تمام آنچه درو میشد پیروزی مطلق بود، یا محلهای کثیف نبود و دیگر جنگی در نمیگرفت؛ بلکه تنها استنباط منطقی از این شرایطِ متفاوت با هم میتواند این باشد که در شمال تحرک اجتماعی بالا بود و واکنشها به مشکلات، بسیار متفاوت با جنوب. «و قانون آهنین جامعهی مدنی این است که در دولتی که تودههایش فاسد نیستند ادارهی امور بسیار آسان است. و آنجایی که تساوی وجود دارد تشکیل پادشاهی غیرممکن است و در جایی که وجود ندارد؛ تشکیل جمهوری.» جایی در جریان تحقیقها، پاتنام و همکارانش از رهبران سیاسی مناطق مختلف ایتالیا در مورد سازش با مخالفانشان سوال کردند. در مدنیترین مناطق ۱۹ درصد از رهبران با ایدهی سازش موافق بودند و در غیرمدنیترینشان این رقم دو برابر بود. در واقع برخلاف آنچه که در نگاه اول به چشم شما میآید واقعیت این بوده که در مناطق مدنی، سیاستمداران واقعیت منافع متعارض را نفی نمیکردند؛ به همان اندازه از سازش سازنده نیز هراسی نداشتند.
تحلیلهای پاتنام شما را به این شک خواهد انداخت که آیا این تفاوتهای تاریخی بنیادین باعث تفاوت سرنوشت این ملت در دوران مدرن هم خواهد بود؟ آنچه که در این میان واضح است این است که جامعهی مدنی قوی میتواند متضمن ایجاد ثروت شود اما ثروت هرگز به تنهایی توانایی تشکیل و پشتیبانی جامعهی مدنی را نخواهد داشت. برهمین اساس جامعهی مدنی قوی شمال ایتالیا در دوران کهن، بهتر توانست خود را با ارزشهای دوران مدرن وفق دهد و به تولید ثروت بینجامد. برای اثبات این نکته میتوانم دوباره به تجربهی کمونها اشاره کنم. کمونها تنها گروههایی بودند که از دل آشوبهای عصر بیم و امیدهای بزرگِ اروپایی زنده بیرون آمدند و با شعار «من به تو کمک میکنم و تو به من، با هم به جنگ مشکلاتی برویم که به تنهایی از پسش برنمیآییم» وارد دوران مدرن شدند و ترجیح دادند به حکومتهای جدید اعتماد کنند. اما آنچه که جنوب در دوران مدرن درو کرد رشد و تقویت مافیایی بود که ساختار سلسلهمراتبیاش بسیار به ساختار دوران فئودالی شباهت داشت. یک ضربالمثل معروف کالابریایی میگوید: کسی که درست رفتار کند، عاقبت نکبتباری خواهد داشت. در جنوب برعکس شمال، «من» خیلی زیاد بود و «ما» خیلی کم.
یکی از نظریههای تاریخ اقتصادی این گونه تفسیر میشود که: جایی که شما میتوانید به آن برسید به این بستگی دارد که شما از کجا آمدهاید. شما نخواهید توانست از برخی مبداها به به سادگی به برخی مقصدها برسید. داستان ایتالیا هم همین است. حداقل ده قرن در شمال و جنوب این کشور دو رویکرد متفاوت برای حل مشکلات جمعی اتخاذ شدهاند و رابرت پاتنام قصد دارد در این کتاب به شما ثابت کند که زمینههای اجتماعی و تاریخی به شدت روی میزان کارآمدی نهادها تاثیر دارند، یا اگر بخواهم سادهترش کنم باید بگویم او معتقد است که جامعهی مدنی ریشههای تاریخی عمیقی دارد. رابرت پاتنام در آخرین جملاتش در این کتاب نوشته است: «این یک توهم خطرناک است که معتقد باشیم جنوب میتواند خارج و برخلاف ساختار سیاسی، اقتصادی و اجتماعیاش تغییر یابد… ایجاد سرمایهی اجتماعی کار آسانی نخواهد بود، اما آن کلید کارآمدسازی دموکراسی است.» گروهی از خوانندگان این کتاب بر این باورند که دموکراسی و سنتهای مدنی را میتوان با کتاب الکسیس دوتوکویل مقایسه کرد و آن را دموکراسی در آمریکای عصر ما نامید. من اما فقط از شما میخواهم پای داستانهای شمالی و ناامیدیهای جنوبی بنشینید و در آخر به این فکر کنید که ساختن یک جاده کار سختتری است یا ایجاد یک سازمان برای حفاظت و نگهداری از آن.