مدت ها و یا شاید بشود گفت دهه هاست که پدیده ی ازدواج هم در غرب و هم در شرق از روح تهی شده است.مرد موجودیت زن را بکلی نابود کرده است ,شاید بتوان گفت نه تنها تهی بلکه در زیر خاک دفن کرده است و زن هم مرد را نوعی دیگر !زنان همانطور که میدانیم در ابراز نفسانیت خودشون خیلی ظریف عمل میکنند!زنان مدام "غر"میرنن و اصلا من فکر میکنم "غر" زدن را زنان را اختراع کرده اند !مردها هرگز به زن ها اجازه نداده اند تا احساساتشان را بی پرده ابراز کنند! و زن ها مجبورند که راه های غیر مستقیم را پیش بگیرند.زن ها باید به مردها ثابت میکردند که ارباب واقعی چه کسی است ? و این معضل دغدغه هر روزه ی زندگی همه ی زن و شوهرهاست,نبردی برای احقاق مقام اربابی و فرماندهی در خانه!بالاخره فرمانده واقعی چه کسی ست ?زن ها و یا مردها.آیامیشود به این پرسش پاسخ داد ?فکر کنم اساسا صورت مسئله اشتباه است!اگر عشقی در میان باشد نه ارباب زن ها هستند و نه مردها بلکه این عشق است که ارباب واقعی ست و فرمان میراند.عشق که باشد مرد و زن در هم ادغام و ناپدید میشوند و عشق هر دو را در آغوش خود میگیرد! اما مشکل این است که اینروزها کسی برای عشق اصلا آمادگی ندارد!دو طرف میخواهند مالک عشق و مالک معشوق ,یعنی هر دو باشند .در نتیجه مردها زن را تا حد کالای جنسی پایین آورده اند و او را استثمار جنسی هم کرده اند.زن ها هم نیز تا حد ابزار اقتصادی مردها را پایین آورده اند و او را استثمار اقتصادی کرده اند!زن بسیار مهربان میشود در فرهنگی که بهای کالا و متاع پرداخت میشود,مرد نیز هنگام طغیان تمایلات و نیازهایش مهربان میشود و به محض ارضای تمایلاتش دیگر به زن توجه و اعتنایی ندارد.البته زن ها دقیقا میدانند که او را همچون یک کالا و شیئی به کار گرفته اند و زن از این موضوع رنج می برد و "غر" میزند و این زندگی ملال آور هم چنان ادامه دارد