ویرگول
ورودثبت نام
nadiafard4
nadiafard4
خواندن ۳ دقیقه·۴ سال پیش

چو لب به خنده گشاید گشاده گردد دل

چو لب به خنده گشاید گشاده گردد دل


گشایش و گشودگی و دیگر مشتقات و معادل های آن(نطیر: فتوح، ﻓﺘﺢ ﺑﺎب و...)

از اصطلاحات محبوب کسانی چون شمس و مولانا و اندیشمندانی از قماش ایشان است که به وفور در آثار و آموزه هایشان بکار رفته


مقابل گشودگی، تنگ دلی و کم "حوصلگی" و فروبستگی و نظایر اینهاست. وقتی حافظ می گفت:

چو غنچه گر چه فروبستگی ست کار جهان

تو همچو باد بهاری گره گشا می‌باش

نظر به همین معنا داشت.


صائب تبریزی در خلق مضمون های شاعرانه و باریک اندیشی های بدیع دست گشاده ای دارد:


هزار جانِ مقدّس فدای تیغِ تو باد

که در گشایشِ دلها عجب دَمی دارد!

و:

هیچ قفلی نیست در بازارِ امکان بی کلید

بستگیها را گشایش از درِ دلها طلب


ناصرخسرو قبادیانی نیز کتابی به نثر دارد با عنوان "گشایش و رهایش" که در آن به پاسخ سی سوال می پردازد


و اما در منظومه ی فکری عارفانی چون شمس تبریز منظور از گشایش آن حالتی است که وقتی در درون کسی روی می دهد او را از تنگناهای وجودی می رهاند و درونش را به روی عالم معنا و جهان جان و جان جهان می گشاید.


نمونه ی اعلای این گشودگی باطن متعلق به پیامبر اسلام است که قصه ی آن در کتاب های سیره نویسان به تفصیل آمده است. سوره ی انشراح(=گشایش) در قرآن منبع و مبنای مفسران و سیره نویسان در پرداختن به این موضوع بوده است.


در سوره ی انشراح از شرح صدر(گشودن سینه)، سبک‌کردن بار و پرآوازه‌کردن نام پیامبر و... سخن رفته است.


مرحوم علامه طباطبایی در تفسیر این سوره می نویسند: "مراد از شرح صدر رسول خدا(ص)اين است كه خداى تعالى آن جناب را طورى كند كه قلب نازنينش وسعتى داشته باشد كه حقائق و معارفى را كه به وى القاء مى شود بپذيرد، و از پذيرش آن به تنگ نيايد، و نيز تحمل آزارهايى كه از ناحيه مردم مى بيند داشته باشد."


مولانا می گوید به سبب همین گشاد باطن پیامبر است که خداوند مرتب در قرآن خطاب به وی می گوید: قُل/ بگو. چرا که سینه پیامبر را گشوده و شسته بودند و دلش به دریای حق راه یافته بود.

متصل چون شد دلت با آن عدَن

هین بگو مهراس از خالی شدن

امر قُل زین آمدش کای راستین

کم نخواهد شد بگو دریاست این

(مثنوی، دفتر پنجم)


گاهی فقط یک اشارت چشم و ابرو یا یک لبخند از سوی معشوق کافی است که دل گشوده گردد:


چو لب به خنده گشاید گشاده گردد دل

در آن لب است همیشه گشادِ کار چرا

زهی تعلقِ جان با گشاد و خنده ی او

یکی دَمش که نبینم شوم نزار چرا

(دیوان شمس)


شمس معتقد است که سخن انسان های فرشته خو موجب گشودگی باطن و رهایی از تنگی های عالم می شود




حسین مختاری

لبخندهلبخندزیبازندگی
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید