ما آدم ها همیشه فکر میکنیم که چون قدرت اختیار داریم پس مسئول صد درصد زندگی خودمون هستیم و هیج چیزی هم نمی تونه تو این قدرت بزرگ ما خللی ایجاد کند اما همیشه زندگی یک چیزایی برای رو کردن داره تو ته انعطاف پذیری ذهنمون هم نمیتونیم بهش فکر کنیم و این نشون میده که تاریخ هنوز زندست و هنوز داره نفس میکشه همیشه بوده و بعد از ما هم خواهد بود و حالا حالا قصد رفتن نداره و ما هم نمیتونیم کاری برای متوقف کردن این جریان انجام بدیم
حالا باید بیکار یه گوشه وایسیم و کاری نکنیم؟
ابدا
پس چیکار کنیم؟
میتونیم به جای منفعل بودن تاریخ رو مثل یه رود فرض کنیم و خودمون مثل یک فرد سوار بر قایق
قایق نمیتونه رود رو متوقف کنه اما میتونه با استفاده از رود به جایی بره که دلش میخواد بره هرچند که هنوز نمیدونه که چه چیزی در ادامه مسیر رود انتظارش رو میکشه و حتی شاید اون مقصدی که رو که دنبالشه اصلا وجود نداشته باشه اما با وجود تمام این ابهام ها یادمیگیره که مثل رود باید همیشه جریان داشت و هرگز متوقف نشد.