بعضی از فیلم بیشتر از اینکه ما را سرگرم کنند فکر ما را مشغول میکنند و باعث میشوند چند روزی به آن فکر کنیم که منظور دقیق فیلم چه بود و پیام فیلم چه چیزی میتواند باشد.
پلتفرم یکی از همان فیلم هایی است که اگر اهل تفکر باشید ذهن شما را چند روزی درگیر خود میکند.
متنی که در اینجا مینویسم حاصل چند روز فکر کردن و بررسی در مورد این فیلم است...
یکی از اساتید بنده جناب دکتر شفیعی در یکی از کلاس ها جمله جالبی گفت:
انسان ها تابع ساختار هستند و ساختار های اشتباه انسان ها را به همان سمت و سوی اشتباه میکشاند.
در این فیلم ما دقیقا یک ساختار اشتباه را میبینیم که بالایی ها یعنی افرادی که پلتفرم را بوجود آورده اند فکر میکنند کاملا این ساختار منطقی و درست است در حالیکه یک لحظه هم در آن زندگی نکرده اند.
هنگامی که یکی از کارمندان پلتفرم به خواست خودش در حفره قرار میگیرد حتی نمیداند دقیقا چند حفره وجود دارد و فکر میکند این میزان خوراک برای افراد درون حفره کافی است ولی وقتی تا آخر فیلم ما میبینیم که حفره تعدادش بسیار زیادتر از چیزی است که خانم کارمند میگفت و شاید وقتی در حفره 202 بیدار شد و خودکشی کرد دقیقا دلیلش همین بود چون این خانم بخشی از ساختار بود که هنوز وجدان دارد ولی واقعیت های جامعه پایین را ندیده است.
خیلی از افراد بالای جامعه فکر میکنند ساختاری که آنها ایجاد کرده اند کاملا منطقی و جوابگو است ولی در حالی که همین افراد حتی یک بار هم به درون حفره های عمیق جامعه نرفته اند تا ببینند که در آن قیمت چه میگذرد و حتی از پایین ترین قسمت های جامعه خود اصلا خبر ندارند.
آبراهام مازلو نظریه ای دارد که بنام هرم مازلو معروف است در این نظریه مازلو میگوید در پایین هرم نیازهای اولیه انسان مانند آب و غذا، مسکن، پوشاک و تنفس، جذب و دفع، سکس و... که نیازهای اولیه یک انسان است برطرف نشود او به نیازهای بعدی مانند امنیت یا حس خودشکوفایی فکر هم نمیکند.
در این فیلم هرقدر به طبقات پایین تر پلتفرم نزدیک میشویم میبینیم که برخی از خسایس انسانی رنگ باخته و انگار انسان شبیه یک حیوان میشود گرچه در پلتفرم بیشتر همه درگیر غذا هستند اما این غذا به مثابه نیاز اصلی انسان های گیر افتاده در این پلتفرم هست.
هر چقدر شما به طبقات پایین تر نزدیک میشوید خودکشی ها و آدمکشی ها بیشتر میشود نیازها برآورده نمیشود، همدیگر را برای زنده ماندن میخورند و انسان متمدن به خوی وحشی خود روی می آورد و تبدیل به یک حیوان درنده میشود.
البته هستند آدم هایی که به نوعی هویت آنها بستگی به طبقه ای که زیست می کنند ندارند اما همان آدمها هم در شرایط بحرانی آن خوی بدوی خود را نشان میدهند. گورنگ یکی از همان ها بود.
در قسمت هایی از فیلم ما شاهد این موضوع هستیم که غذایی که آماده میشود به بهترین نحو و بهترین مواد تهیه میشود و به بهترین نحو سرو میشود و حتی در سکانسی یک تار مو در غذا مدیر بالادستی را به شدت برآشفته میکند تا حدی که میگردد ببیند این تار مو با کدام سر همخوانی دارد، بسیار خنده دار است نه زیرا او اصلا نمیداند افرادی که در این طبقات حضور دارند اصلا به تار مو در غذا اهمیت نمیدهند و اصلا به آن فکر نمیکنند زیرا آنها فقط به دنبال سیر کردن خود هستند نه موارد این چنینی که اصلا به چشم نمی آید.
ذات افراد
در هر طبقه افراد تفاوت های زیادی با هم دارند دقیقا عین طبقات اجتماعی در دنیای واقعی اما جالب است که بعضی از افراد در هر طبقه ای باشند اصطلاحا ذات خوب یا بدشان را هم با خود میبرند و بهمین دلیل بودن در یک طبقه خاص دلیل نمیشود که فرد دارای کلاس آن طبقه هم باشد.
مثلا در زمانی که کارمند پلتفرم سعی در متقاعد کردن طبقات پایین برای خوردن به اندازه سهم خودشان دارد تا به افراد بیشتری غذا برسد کسی به حرف او گوش نمیدهد و هر چقد تلاش میکند بی فایده است تا زمانی که گورنگ به آنها میگوید اگر به این حرف گوش ندهند تمام غذا را پر از مدفوع میکند و این باعث میشود آنها به حرف کارمند پلتفرم گوش دهند و به اندازه خودشان بخورند، کارمند که بسیار تعجب زده به گورنگ نگاه میکند میگوید که چطور توانستی؟گورنگ میگوید من حرف آنها را بلد هستم با آنها باید اینگونه صحبت کرد در واقع نشان دهنده این است که بعضی افراد را باید با زور مجاب کرد تا کاری را انجام ندهند.
جالب این است زمانیکه که میگوید بیا طبقات بالا را هم متقاعد کنیم میگوید زورمان نمیرسد و من نمیتوانم رو به بالا مدفوع کنم.
داستان جالبی به ذهنم رسید که چند وقت پیش دیدم از یک خانه آب نشت میکند و خیلی زیاد هم هست یعنی از منبعی که روی پشت بام بود آب نشت میکرد یعنی آب پرشده وباید شیر فلکه را ببندند وقتی به دوستم که همسایه آنها بود گفتم: چرا بهشون اطلاع نمیدی؟
گفت: دلت خوشه چندبار بهشون گفتم اصلا براشون مهم نیست میگن پولش و خودم میدم تو کاری نداشته باش...
برای فردی مثل من که بسیار حساس به مصرف آب هستم این جمله مثل یک فحش بود. واقعا اگر قدرتی داشتم آب آن خانواده را مدتی قطع میکردم تا بدانند بی آبی چه مزه ای دارد.
اعتقاد به خدا در مواقع بحرانی
در قسمتی از فیلم که میخواهند جای همه را دوباره عوض کنند انگار هر دو آنها حداقل یک شب به خدا اعتقاد پیدا میکنند که انسان را نشان میدهد در زمان های بحرانی دست به دامان خدا و قدرت های ماورایی میشود حتی اگر عمیقا به آن اعتقاد نداشته باشد.
پلتفرم دقیقا همان فیلمی است که باید باشد یعنی فیلمی که اختلاف طبقاتی و مشکلات جامعه امروز را به بهترین نجو نشان میدهد. از پلتفرم برداشت های بسیار زیادی میتوان کرد و میتوان تحلیل های بسیار بر آن نوشت اما من به همین اندازه بسنده میکنم.
چون فیلم بسیار قشنگی بود حیفم آمد در مورد آن ننویسم...