تحلیل کتاب اثر مرکب
نوشته: دارن هاردی
ابتدا باید بگویم در این نوشته بنا نداریم که قسمت هایی از کتاب را بنویسیم بلکه می خواهیم نقد و تحلیلی بر این کتاب داشته باشیم. ایده اصلی کتاب چه بوده و این کتاب در تلاش برای آموزش دادن چه مطالبی بوده و همچنین از این کتاب چه یاد گرفته ایم.
ابتدا اگر دارن هاردی نویسنده این کتاب را بشناسید، می دانید که او خود یکی از موفق ترین افراد در آمریکاست این موفقیت را در جوانی به دست آورده گرچه هنوز هم پیر نیست.
هاردی در این کتاب تلاش میکند تا جنبه های مهم رسیدن به موفقیت را به افراد گوشزد کند و از مثال های خوبی بهره می گیرد.
تصمیم و انتخاب
یکی از مثالهای خوب کتاب مقایسه سه فرد است که هرکدام تصمیماتی میگیرند و انتخاب میکنند زندگی خود را چگونه بگذرانند.
نفر اول: تصمیم میگیرد تلویزیون بخرد و با دوستان خود معاشرت کند.
نفر دوم: تصمیم میگیرد هیچ کاری نکند و به زندگی بیهوده خود ادامه دهد.
نفر سوم: تصمیم میگیرد که هر روز کمی کتاب بخواند و همچنین ورزش کند و رژیم غذایی بگیرد.
شاید در چند ماه اول ما تغییری در زندگی این افراد مشاهده نکنیم و همه دوباره به کار خود ادامه دهند ولی مطمئنا طی یکسال ما تغییرات زیادی مشاهده میکنیم.
مثلا فردی که هیچ کاری نکرده مطمئنا به هیچ جایی نرسیده و حتی افسرده تر شده و بی هدف و بی انگیزه به زندگی لعنت میفرستد.
فردی که تلویزیون خریده و با دوستانش معاشرت بیشتری داشته احتمالا اضافه وزن دارد و همچنین هیچ پیشرفتی در زندگی خود احساس نمیکند.
ولی فردی که انتخاب کرده کتاب بخواند و رژیم بگیرد و بهتر زندگی کند شادتر است و مطمئنا اضافه وزن خود را کنترل کرده و به واسطه خواندن کتاب معلومات بیشتری دارد و در زمینه تخصصی و شغلی خود ترفیع میگیرد.
همه ما انسان ها در روزهای زندگی خود انتخاب هایی داریم و هر روز در حال تصمیم گیری هستیم شاید فردی که گفته هیچ کاری نمیکنم بگوید که من تصمیمی نگرفتم یا خواستم بعدا تصمیم بگیرم، دقیقا خطا همینجاست چون او تصمیم گرفته و انتخاب کرده که هیچ کاری نکند و هیچ تصمیمی نگیرد و در طول زمان عواقب آن را خواهد دید.
قانون جذب
مطمئنا همه ما این مورد را شینده ایم که به هدفت فکر کن تا آن را جذب کنی و قانون جذب به کمک شما بیاید، خب برخی از ما هم فقط فکر کنیم و احساس کنیم با فکر کردن موفقیت به سمت ما سرازیر می شود.
این یک تفکر اشتباه است.
قانون جذب به این صورت نیست، موردی که از آن بعنوان قانون جذب نام میبرند همان تمرکز روی یک مسئله است یعنی هنگامی که شما به هدف تان فکر میکنید و روی آن مسئله تمرکز می کنید از هر داده ای استفاده میکنید برا حل این مسئله و یا اینکه اگر هر اتفاقی دور و بر شما رخ دهد و مربوط به موضوع شما باشد توجه شما را جلب می کند.
بطور مثال فکر کنید میخواهیم یک ماشین مثلا 206 رنگ مشکی بخریم و چند روز از تمرکز ما روی این مسئله است که ماشین این مدل را پیدا کنیم و از آن روز به بعد ما در خیابان 206 مشکی زیاد میبینیم و فکر میکینم: وای چقدر 206 مشکی زیاد شده.
درواقع این مدل ماشین زیاد نشده بلکه شما زیاد به آن فکر میکنید و در ذهن شما وجود دارد و وقتی در خیابان به آن برمیخورید توجه شما را جلب میکند.
فکر کنم همه ما با این قانون آشنا شدیم که همان قانون تمرکز روی یک مسئله است و وقتی شما روی یک مسئله و هدف تمرکز کنید مطالبی که مربوط به آن است توجه شما را جلب میکند.
اگر دوست دارید آن را قانون جذب بنامید فرقی نمیکند.
نتایج فوری یا پیشرفت مداوم
در کل نتیجه فوری وجود ندارد، البته شاید کسی با یک پارتی یا موردی به جایی رسیده باشد که حقش نباشد ولی نگه داشتن آن جایگاه مطمئنا اگر توانش نباشد همیشه نمیتواند در آن جایگاه بماند.
دران هاردی یکی از طرفداران سرسخت پیشرفت و کار مداوم است زیرا او اعتقاد دارد تلاش و کار مداوم جای استعداد را هم میگیرد.
یکی از مشکلات همه ما در نرسیدن به هدف نداشتن مداومت است زیرا با مداومت و پافشاری روی یک کار است که ما به مرور زمان حرفه ای میشویم. شما هیچ شخص حرفه ای سراغ ندارید که او یک شبه یا یک ساله به آن جایگاه رسیده باشد مطمئنا زمان زیادی را برای یادگیری تخصص و معرفی خود به جامعه هدف صرف کرده و امروز این جایگاه را دارد.
چند هفته پیش خانمی بنام شارلوت اوبری که من مقاله مفصلی در سایت خودم درباه او نوشتم. Naefbrand.com
این خانم بصورت یک هفته ای بخاطر صدای عالی که داشت معروف شد و فالور اینستاگرام ش از 5 هزار نفر به 600 هزار نفر رسید و وقتی در برنامه ها از او سوال پرسیدند گفت: من 15 سال است که دارم در این زمینه کار میکنم و آواز میخوانم.
دقیقا این همان چیزی بود که میخواستم بدانم.
اعتیاد به عادت
ما انسان ها عادت های خوب و عادت های بدی داریم که هرکدام از ما به آنها اعتیاد پیدا کرده ایم.
اگر اعتیاد ما به عادت های خوب باشد مطمئنا طی سالیان زیادی نتیجه آن را بطور ملموس میبینیم ولی اگر عادت های بدی داشته باشیم مطمئنا پیشرفت نخواهیم کرد و در این دنیای رقابتی امروز پیشرفت نکردن مساوی است با پسرفت و بدتر شدن.
شما خیال نکنید که اگر پیشرفت نکردیم اشکالی ندارد، نه متاسفانه باید به شما این حقیقت را بگویم که پیشرفت نکردن یعنی اینکه شما در حال عقب افتادن از رقبا و بدتر شدن هستید.
این خاطره شخصی خودم است که برای جا افتادن بهتر موضوع عادت برای شما تعریف میکنم.
چندسال پیش من همیشه مسیری را پیاده میرفتم و در آن مسیر در بین راه به پیاده طی میکردم و همیشه وسط راه به یک پسر هم سن و سال خودم برخورد میکردم ما همدیگر را نمیشناختیم و کاری به کار همدیگر هم نداشتیم ولی وجه اشتراک ما بجز سن و سال مان هندزفری بود که هردوی ما در گوش خود داشتیم. من فایل های آموزشی و کتاب گوش میدادم اما او موزیک. ما هردو انتخاب کرده بودیم ولی من هرروز با پرورش این عادت به علم تخصصی خودم اضافه میکردم و او هرروز بی هدف ملودی و ریتم آهنگ های متفاوتی گوش میداد که در آینده او تاثیری نداشت.
و امروز که من این مقاله را مینویسم خوشحال هستم از این انتخاب و پرورش این عادات خوب، عادت ها به مرور زمان در زندگی ما تاثیر بزرگی میگذارند و ما را تغییر میدهند.
پس از امروز سعی کنید اعتیاد به عادات خوب را در خودتان پرورش دهیدف مثلا از آدم های بیکار و غرغرو دوری کنید و عادت یادگیری را در خودتان تقویت کنید.
حرف آخر
اثر مرکب کتابی است که میخواهد این مورد را به ما نشان دهد که اگر شما تصمیم بگیرید هر روز کمی بهتر شوید، در حد خواندن چند صحفه کتاب و یا یک فایل صوتی خوب، هرروز در تخصص خود کمی بهتر شوید و مطالب جدیدی را یاد بگیرید باعث میشود طی سالیان سال که مداومت در این کار دارید تبدیل به یک فرد قوی در زمینه خودتان شوید.
اثر مرکب همانطور که از اسمش مشخص است یعنی من هر روز متعهد باشم به بهتر شدن و یادگیری در زمینه تخصصی و حتی مواردی که مربوط به کار من است مثلا همانطور که در رشته تخصصی خودم مطالعه میکنم از شخصیت خودم بدانم و یاد بگیرم چگونه بنویسم، صحبت کنم یا بازاریابی کارم را انجام دهم. تا اثری قدرتمند از خود بر جای بگذارم.