H2O
H2O
خواندن ۵ دقیقه·۱۰ ماه پیش

بخش اول : توضیح رفتار عدم رعایت حقوق سایرین

دوستی به من نصیحت می داد : "زندگي نامرده، زرنگ نباشي حقت را مي خورند " نصیحت این دوست آیینه ای از رفتار جامعه در قبال وی بود. ما بدلایل مختلفی حقوق دیگران را پایمان می کنیم . چند مورد را در می توان نام برد.

عدم رعایت حقوق دیگران بدلیل : 1- عدم آموزش فرد، به اخلاقی زیستن در جامعه 2- کسب جهت منفعت فردی و زرنگی 3- نمایشی از زرنگی خود برای تسلی اعتماد بنفس خود 4- عبور از مرز تحمل فرد.

1- عدم آموزش فرد، به اخلاقی زیستن در جامعه: حقوق شهر وندی در هیچ کدام از آموزشهای حاصل از والدین و مدرسه و جامعه به فرزند منتل داده نشده . بطور معمول ، علت عدم آموزش بدلیل عدم ناتوانی در یاد دهی حقوق شهری نیست ، بلکه نمی داند چه چیز و باید آموزش دهند.

2- کسب جهت منفعت فردی و زرنگی : فردی که در جهت منافع خود دیگران را فریب می دهد و حقشان را پایمال می کند. برای حصول منفعت شخصی لازم است حقوق دیگران را پایمال کنند. مثل فردی که بدون تلاش و کوشش می خواهد از دسترنج دیگران منفع شود .

3- نمایشی از زرنگی خود برای تسلی اعتماد بنفس خود: بطور کلی زرنگی می تواند بر اساس اخلاقیات باشد (هوشمندی) یا بر اساس غیر اخلاقیات (کسب منفعت) . زرنگی نمایشی از توانمندی فردی است در جهت کسب اعتماد بنفس چه اخلاقی باشد یا غیر اخلاقی. بعضی افراد به بهای منافع شخصی و کسب اعتماد بنفس اخلاقی زیستن را رها قربانی می کنند تا حال خودشان را خوب کنند.

4- عبور از مرز تحمل فرد: حتی افراد قانونمند هم زمانی صبرشان به سر می آید و می آموزند که با صبر و تحمل کردن نمی توانند مانع اصلاح سایرین شوند و به جمع افراد حق خور ملحق می شوند.

مثال 1 شرح ايستادن در صف غذاي نذري سال 1392 :

فرد مسئول با صداي بلند ميگويد: لطفا هر کس يک غذا بگيرد تا به همه غذا برسد. نفر پشتی با ساک اي پر از غذا تا اين جمله را مي شنود سريع زيپ ساکش را مي بندد تا غذاهاي داخل ساک اش ديده نشوند. نوبت به نفر اول صف که مي رسد غذا را مي گيرد ، اما کنار نمي رود ، تنها یک قدم جابجا مي شود . به پیروی از او ، دیگران هم همین کار را می کنند ،تنها ظرف 5 دقیقه جلوي صف مملو از افرادی می شود که قصد کنار رفتن ندارند . فردي از پشت صف با صداي بلند داد میزند : "آقا غذا تو گرفتي برو ديگه" . اما کو گوش شنوا ؟ اصلا صدايش در شلوغي گم مي شود.در همین شلوغی نفر انتهایی با عصبانیت با تمام نيرو شروع به هُل دادن نفرات جلويي اش مي کند تا آنجا که اين فشار به ابتداي صف ميرسد .عده اي داد ميزنند " آقا هل نده " و تعدادي که مسن تر هستند توان فشار را ندارند بي خيال غذا گرفتن مي شوند و از صف خارج مي شوند. همينطور که نفرات پشتي در حال هُل دادن هستند ناگهان مسئول پخش با عصبانيت مي گويد "به توکه همين الان غذا دادم ، برو ديگه !؟" اما او با لبخندی روی لب همانجا می ایستد . مسئول پخش که خود را در کنترل کردن اوضاع ناتوان می یابد با عصبانيت داد میزند : " اصلا از غذا خبري نيست ، غذا تموم شد، برید خونه هاتون " درب را محکم مي بندد و ميرود.

يکي از نفرات جلويي صف ، در حالي که با پا غذايش را به کناري قايم مي کند با لحنی طلب کارانه داد میزند : "عجب یزیدی هستی تو! آخه تو غذا میبینی دست من ! ؟ نه خداييش ميبيني!؟ آیا اين رسمشه !؟ "

انگار که مسابقه ای برگزار شده بنام " حق خوري" و برنده کسی است که سهم بیشتری بتواند جمع کند.

جمله این شخص بیاد ماندنی است که با لحنی پیروزمندانه گفت:" من خودم به تنهایی 10 تا غذا گرفتم شما بی عرضه ها یک غذا هم نگرفتید. "

مثال 2 شرح صف ايستادن در صف يکي از ادارات دولتی 1392 :

بعدازکمي معطلي و ايستادن درصف، فردي ازراه ميرسدميگويد:"آقا جاي من اينجا بوده، من جاگرفته بودم" ، تنها به فاصله کمی بعد فرد ديگري از راه مي رسد وشروع مي کند به حرف زدن با نفر جلويي انگارکه ساليان سال است که باهم آشناهستند و تازه همديگر را پيدا کرده اند ، خلاصه اينکه بطریقی خودش رادرصف جا مي کند. شخص ديگري از انتهاي صف با عذرخواهی خودش را به جلو ميرساند و ميگويد : " ببخشيد من تنها يک سوال دارم ،کار من زود تمام مي شود" (البته بعدا معلوم شد که سوال ايشان چندان هم کوتاه نبوده ) . فرد ديگري باعصبانيت ميآيد ميگويد: "آقا من از ديروز اینجا معطل هستم ، فقط می خواهم برگه هايم را بگيرم و بروم". در نهايت نوبت به نفري بعدي مي رسد و بجای یک پرونده پنج پرونده در دست دارد ( پرونده افرادی که کنار صف ایستاده اند نه داخل صف ) ،مسئول پشت باجه خطاب به اومي گويد آيا همش مربوط به شماست !؟ " هیچ جوابی نمی دهد" ، مسئول باجه ديگر سوال نمي کند و هر 5 پرونده را می گیرد!؟؟

درنهايت بعلت شلوغي صف ، باجه ديگري بازمي شود و صدا می کنند نصف صف بيايند اين سمت . ازانتها و وسط صف هرکس که زرنگ تر است جلو میزند و صف جدید تشکيل مي دهد.مسئول پشت باجه با صداي بلند سوال مي کند نوبت کي هست؟ فرد جلوصف در شلوغی بدون اعتنا به بقیه برگهايش را ازپشت باجه هل ميدهد داخل باجه . تازه پرونده هاي دوستان و آشنايان که از قبل داخل ورود پیدا کرده اند.

مثال 3 سال 1392 ، دريکي از ادارات دولتی شخصي آمد و از من پرسيد : " آيا امکانش هست براي چند دقيقه رسید فيشهاي پرداختيتان را به من قرض دهيد!؟ " از آنجا که کنجکاو بودم ببینم رسید فيشهاي بانکی من به چه درد او مي خورد گفتم: "مشکلي نيست" . رسید فيش های بانکی را دستش گرفت و از دور به مسئول باجه نشان داد و گفت اين هم پرداختي ام . مسئول پشت باجه دستش را دراز کرد فيشها را گرفت، نگاه اجمالی انداخت و مهر تاييد را بروي مدارک اش زد و کليه مدارک را به او پس داد. آن فرد کمی دور تر شد و بعد فيش ها را به من پس داد و تشکر کرد وقبل از اينکه چيزي بگويم رفت.

حقوقغذااعتماد بنفس
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید