۱۶ زیر رفتار و پیامد حاصل از خود پسندی در زیر توضیح داده شده اند:
1- زود برخوردن 2- عدم پذیرش و تغییر، به سبب عدم شنوندگی 3- تکرار اشتباه 4- انزوا طلبی 5- فرد گرايي، منفعت طلبی ، تجمل گرایی6 - همه چيزداني و صاحبنظري7- عدم تشويق کردن 8 - لج بازي 9- خود بزرگ بینی 10- تعصبات بی جا 11- گرایش یه سلطه جویی 12- ابتلا به خود محوری 13- ابتلا به خودخواهی 14- ابتلا به کنترل گرایی افراطی 15- ابتلا به مدیریت دستوری 16 - فرار از هم اندیشی و همفکری با دیگران
1- زود برخوردن حاصل از خودپسندی:
عدم شنوندگی از زمانی اتفاق میافتد که به شنونده بر بخورد .از زمانی که به مخاطب بربخورد دیگر به صحبت های شما گوش نمی دهد و پذیرای صحبت های شما نیست.
بر خوردن حاصل غرور است . دو نوع غرور داریم ،غرور سالم و غرور کاذب. افراد خودشیفته دچار غرور کاذب هستند .
غرور چه کاذب باشد چه سالم محرک برخوردن است. افرادی که مبتلا به غرور کاذب هستند دائما دچار برخوردن می شوند.
افرادی که غرور کاذب دارند هیچ وقت اول سلام نمیکنند و منتظرند دیگران به آنها سلام کنند و این را غرور میدانند. در مقابل انتقاد قبل از شنیدن انتقاد موضع دفاعی دارند نه بعد از شنیدن انتقاد.( افرادی موفق ، لزوما از شنوندگیی بالایی برخوردارند و انتقاد موجب تغییرشان می شود . )
افرادی که غرور کاذب دارند و احساس خودپسندی دارند، بجای اینکه اول کاری را یاد بگیرند میخواهند از ابتدا مدیریت کار را گردن بگیرند.
تفاوت نادانی و جهالت که منش غرور کاذب اند : ندانستن را به جهالت تعبیر می کنند ، نه نادانی . تفاوت نادان و جاهل در این است که نادان ، نمی داند و بدون دانستن تصمیم گیری می کند اما جاهل ، می داند اما با علم خود تصمیمات اشتباه می گیرد. افرادی که غرور کاذب دارند غالبا جاهل هستند نه نادان.
2-عدم پذیرش و تغییر، به سبب عدم شنوندگی:
خود پسندی(خود شیفتگی) بهمراه غرور موجب تغییر ناپذیری می شود
"کسی که خواب است را می توان بیدار کرد ، اما کسی که خودش رابه خواب زده نمی توان بیدارکرد". حتی اگر فردی کتاب های گوناگونی خوانده باشد در صورتی که خصلت شنودگی نداشته باشد ، شانس ایجاد تغییر را ندارد.
" عدم شنوندگی " یعنی فرد گوش دارد اما نمی شنود ، چشم دارند اما نمی بیند. درحین صحبت و مکالمه اگر انتقادی بشود ، بجای تمرکز بر انتقاد بیان شده و تحلیل آن تمرکزشان بر دفاع ، مقابله به مثل با بهانه تراشی است.ذهن شان بطور خودبخودی بجای شنیدن در حال طراحی سوال ها و مثال های نقض است . ذهنشان شنیده ها را پردازش نمیکند و قبل از اینکه صحبت دیگران تمام شود، پاسخ می دهند .غالبا وسط حرف می پرند و حرف دیگران را قطع می کنند.
دیالوگ هایی که به این افراد گفته می شود : " يک حرف رو چند بار بايد به تو بزنم ؟"، " صد بار گفتم ولي کو گوش شنوا ؟ "،"اصلا ميشنوي من چي ميگم ؟ " ، " میخوای به زبون دیگه بگم بلکه متوجه بشی؟" ، " نمی شنوی یا خودت رو زدی به کری؟! "
دادزدن : داد زدن تنها به معنای عصابیت نیست به معنای عدم شنیده شدن است .داد میزنیم تا دیگران ما را بشنوند.
در مقابل فردی که عدم شنوندگی دارد مجبور خواهید شد فریاد بزنید ، اگر صدایتان بلند نشود شنیده نمی شوید .به قولی: " آنها که گوش می کنند داد نمی زنند، آنها که داد می زنند گوش نمی کنند" .
تفاوت موافقت کردن و پذیرفتن : موافقت کردن به منزله تایید دادن آگاهانه است ، اما این آگاهی لزوما منجر به عمل کردن شخص نمی شود. اما پذیرفتن هم به منزله تایید آگاهانه است هم تایید تایید ناخودآگاه . شخص نه تنها موضوعی را مورد تایید قرار می دهد حتی آنرا در زندگی فردی خود بکار می گیرد. به عبارت دیگر موافقت کردن فرآیندی است که در بخش خودآگاه فرد اتفاق می افتد اما پذیرش به معنای تایید در بخش خودآگاه و ناخودآگاه می باشد.
فرد خود پسند ( خودشیفته ) غالبا تنها موافقت می کند اما پذیرش ندارد .
3-تکرار اشتباه :
همانطور که گفته شد فردی که شنودگی ندارد ، تغییر هم نمی کند. چنین فردی محکوم است تا اشتباهات خود را مجدد تکرار کند. فردی که اصرار دارد مسیر شکست خود را مجدد بپیماید همان نتایج و همان گرفتاری ها مجدد براش تکرار می شوند.
فردی که عدم شنوندگی دارد ، دشمن خود را اشتباه تشخیص داده ، دشمن او دیگران نیستند دشمن او خودش هست .
یکی از علل عدم شنوندگی ، خودشیفتگی و غرور کاذب است . حماقت آنها از این جهت است که نمی خواهند تجربیات دیگران را بشنوند. نمی پذیرند که علت شکست هایشان بدلیل تصمیم های اشتباه خودشان بوده است .شاید بهتر است گفته شود ، نه احمق هستند نه جاهل فقط عدم شنودگی شان موجب شده تا مسیرهای شکست را دوباره تکرار کنند .
_____________________________________________________________
پاورقی :
* در لفافه سخن گفتن : یکی از ترفند هایی که مانع از برخوردن مخاطب می شود تا حرف تان را بزنید . در لفافه شوخی و خنده سخن گفتن است. مثلا اگر به فردی حقه باز با خنده و بصورت شوخی بگویند :" تو عجب حقه بازی هستی !" . عقیده شان گفته شده ( فرد بهش برنخورده) و منظورتان را رسانده اید اما اگر با جدیت و اخم و بی احترامی بگویید :" تو یک حقه بازی !" . باز هم عقیده تان را گفته اید اما به مخطبتان برخواهد خورد و احتمالا با مشت به شما پاسخ خواهد داد .
---------------------------------------
4- انزوا طلبی :
افراد خود پسند (خود شیفته) در مسیر انزوا قرار دارند و خودشیفتگی دعوتنامه ای است به انزوا طلبی . فرد خودپسند به تناسب مخالفت های بی پایان اش با دیگران ، مکالمات را قطع می کند ، هم اندیشی نمی کند و نظرات خود را به دیگران تحمیل می کند . مخاطبان او بدلیل اینکه وی حاضر نمی شود گوش فرا داهد از هم صحبتی با او اجتناب می کنند ، مگر مجبور شوند .البته خود شیفته ها هم مخاطباتی را برایصحبت فیلتر می کنند که صرفا شنوده باشند و مخالفت نکنند.
.
5- فرد گرايي، منفعت طلبی ، تجمل گرایی:
فردگرایی به معنای برتری دادن منفعت شخصی به منفعت جمعی می باشد . کلمه ي «من» را بيش از «ما» به کار می برند و خود را با دیگران در یک قایق مشترک نمی پندارد و منافع جمعی را پایین تر از منافع شخصی میداند. بطور کلی روحیه همکاری ، اتحاد و کار تیمی با خصلت خودپسندی (شیفتگی) منافات دارد . اجتماع افراد خود پسند (محور یا خودشیفته) بقا ندارد و از هم فرو می پاشد. فرد خود پسند دارای احساس شفقت یا درك متقابل پایینی است و نمي خواهند یا نمی توانند خود را در جایگاه ديگران قرار دهند.
تجمل گرایی : یکی از شاخصه های رشد "فرد گرایی" در قبال جمع گرایی است. رشد تجملگرایی نمادی از رشد "منفعت طلبی فردی" در قبال "منفعت طلبی جمعی" است . افراد فردگرا ، زمانی که به ثروت برسند ترجیح می دهند پول خود را انحصارا صرف خود کنند مانند خرید ماشین بهتر ، خانه بهتر ، کاخ بهتر و ... و این برتر شدن انتهایی ندارد . اما فردی که برای منابع جمعی ارزش قائل است ثروت خود را تنها به مصارف شخصی نمی رساند و برای امور شخصی خود محدودیت قائل است وبه کارهایی مثل تولید ، اشتغال زایی ،تحقیق جمعی ، شرکت در کارهای گروهی و ... مشارکت می کند .
شاید بتوان با وضع قانون جلوی رشد تجملگرایی را محدود کرد اما نمی توان آنرا متوقف یا ریشه کن کرد. مثلا با دریافت مالیات بیشتر از افراد پر درآمد تر آنها محدود می شوند اما جلو تجملگرایی گرفته نمی شود . ریشه تجمل گرایی در تربیت و فرهنگ است با وجود آزاد اندیشی. در کودکی باید آموخت که برای منفت شخصی باید محدودیت قائل شد و منفعت جمعی با ارزش تر است.
6-همه چيزداني و صاحبنظري
"همه چیز دانی" میوه دیگر درخت خودپسندی (خودشیفتگی و خود محوری) است. فردی که احساس می کند همه چیز را می داند و ترس از گفتن:"نمي دانم" دارد . با تظاهر به دانستن ، ندانستن خود را کتمان و پنهان می کند تا با ترس خود روبرو نشوند. بطور مثال وقتی از این افراد آدرس سوال می کنید : هیچ وقت جرات گفتن : نمی دانم را ندارند . باید جواب دهند ،حتی به غلط! یا حتی استاد دانشگاهی که پاسخ دانشجوش را نمی داند اما جرات ندارد بگوید:" نمی دانم" بلکه جواب شبه غلط می دهد. گفتنِ نمی دانم جرات میخواهد و همه جسارت آنرا ندارند تا ناتوانی خود را در معرض نمایش دیگران قرار دهند و مغلوب ترس هایشان هستند. ندانستن عيب نيست، نپرسيدن عيب است .
افرادی که همه چیز دان هستند ، وقتي وسيله برقی جديدي براي منزل می خرند ابتدا شروع به استفاده می کنند بعد سراغ دفترچه راهنما می روند. احساس می کنند همه چیز را در مورد دستگاه خریداری شده می دانند." اصلا چه نیاز به دفترچه راهنما است!؟"
همه چیز دانی موجب اظهار نظر های سطحی یا غلط خواهد شد. تخصص هایی مثل تجویز های پزشکی (بدون اینکه فرد پزشک باشد) ، تحليل های سياسي ( بدون اینکه فرد تاریخ شناس و سیاست مدار باشند)، تحليلگر فوتبال ( بدون اینکه فوتبال را بشناسند ) و موارد مشابه .
7-عدم تشويق کردن
از افراد خود پسند( خودشیفته) انتظار تشویق نداشته باشید . فردی که شیفته خودهست ، دیگران را تشویق نخواهد کرد. آنها فقط به "من" خود مفتخر هستند . والدین "خود شیفته" فرصت اشتباه کردن به فرزندان خود را نمی دهند و دور از ذهن نیست که فرزندانی کم اعتماد بنفس به بار بیاورند . تکرر سرزنش و در پی آن عدم تشویق می تواند موجب ایجاد احساس سرخوردگی و حنی درپی آن افسردگی را در کودک پدید آورد . فرد سرخورده در ناخودآگاهِ اش ، دائما در حال طرح ریزی نقشه شکست است و نمی توانم جزیی از باور او می شود. باوری غلط ، که تنها یک باور غلط است نه واقعیت . تشويق کردن ارزانترين و ساده ترین روشی است که می تواند موجب شکوفا شدن استعداد و توانایی های فردی شود.
8- لج بازي
لج بازی کودکان غالبا بابت مقاومتی است که کودک برای دفاع از هویت خود انجام می دهد و حالتی موقتی دارد اما لج بازی افراد بالغ غالبا بدلیل خود پسندی (خودشیفته گی) است. لجبازی کردن جهت برنده شدن در مکالمه است ، لجبازی می کنند تا شنیده شوند و خواسته شان را بدست آوردن . خود شیفته ها لج بازی میکنند تا عقایدشان را تغییر ندهند .
9-خود بزرگ بینی:
خود بزرگ بینی یکی از زیر شاخه های درخت خود پسندی(خودخودشیفته گی) است و فرد ممکن است خودبزرگ بین شود . فرد خودبزرگ بین چنان در غرور کاذب غوطه ور شده که با نگاهی از بالا به پایین سایرین را نادیده می گیرند . افراد خود بزرگ بین"سلام" نمی کند ، نه به دلیل خجالت ، بلکه منظرهستند دیگران اول سلام کنند.
10-تعصبات بی جا :
ایمان خودپسندها (خودشیفته ها) به خودشان مانع حقیقت یابیمی شود و موسسین ، سلسله متعصبین هستند. متعصبان دینی چنان در بسط و تحمیل مذهب افراط می کنند، که فرع دین را مقدم بر اصل دین می کنند . حتی بر عقاید شخصی شان فرع دین را خودشان می نویسند . بر عقاید خودشان برچسب تقدس میزنند تا پیروانشان نتوانند مخالفت کنند و مخالفت کردن را شرک می نامند تا مخالفان را سرکوب کنند.
11- گرایش یه سلطه جویی :
افراد خود پسند (خود شیفته) بمرور ، تفکر "سلطه ورزی" را جایگزین "تفکر انتقادی" می کند. عقاید دیگران را نادیده می گیرد و اجازه انتقاد نمی دهند تا سلطه گری کنند.
12-ابتلا به خود محوری :
غالبا افراد ابتدا خود محور می شوند بعد خود شیفته می شوند. خود محورها، از دو منظر یا جایگاه به مردم نگاه می کنند . مردمی که از محوریت آنها بالاترند و مردمی که از محوریت آنها پایین ترند. از بالا دستی ها به اجبار اطاعت می کنند و به پایین دستی ها نظراتشان را تحمیل می کنند . از منظر فرد خو محور مردم یا از او پولدار ترند(پس مال مردم خورند) یا کم پول ترند( گداگشنه اند) ﯾﺎ ﺍﺯ او ﺑﻬﺘﺮ ﮐﺎﺭ می کنند( ﺧﺮﺣﻤﺎﻝ اند) ﯾﺎ ﮐﻤﺘﺮﮐﺎﺭ می کنند(ﺗﻨﺒﻞ اند) یا قابل اعتمادند (خودی و فامیل) یاغیر قابل اعتماد (غیر خودی ها) . فرد خود محور نگاه مردمی و هم سطحی ندارند و مردم را هم جنس خود نمی دانند .
13-ابتلا به خودخواهی :
خودخواهی ، جلوه زشت خود پسندی(خودشیفتگی) است . مقصد خودپسندی (خود شیفتگی) در نهایت به منزل خودخواهی میرسد . خودخواهی منزلی است که فرد تنها خواهان عقاید خود است و به خواست های دیگران اهمیت نمی دهد. بگونه ای جنبه اجتماعی فرد تنزل پیدا می کند تا جایی که ممکن است از بین برود و تنها به منافع شخصی خودش بها می دهد.
14-ابتلا به کنترل گرایی افراطی:
والدین خود پسند (خودشیفته) ،دارای کنترل گری افراطی بردیگران من جمله بر فرزندان خود می شوند. کنترلگرایی افرای مخالف آزاد اندیشی است . والدین کنترل گر معتاد به وابسته نگه داشتن فرزندان خود هستند حتی اگر لازم بدانند فرزندان خود را تهدید می کنند تا کنترلشان کنند. مثل ترس از دست دادن محبت والدین ، ترس از دست دادن حقوق ، ترس از محرومیت خدمات یا ارثیه و هر آنچه که فرزند از آن بترسد تا کنترلشان کنند.
15-ابتلا به مدیریت دستوری :
مدیریت ، نیاز به کنترل گری دارد . قطعیت کلام افراد خودپسند (خودشیفته) ، نشان دهنده ویژگی کنترل گری زیاد آنهاست. شاید افراد خود پسند(خودشیفته) در مدیریت کردن احساس موفقیت و خوشنودی کنند. اما لازمه مدیریت صحیح مشورت گرفتن از افراد متخصص است و این موضوع تناقض با خصوصیت خودپسندی(خودشیفته گی) دارد زیرا فرد خودشیفته اهل مشورت گرفتن نیستند. بدون مشاوره با افراد متخصص نمی توان انتظار بهترین تصمیم ها را داشت لذا چنین مدیرانی رشد کافی در مدیریت را نخواهد نداشت.
16-فرار از هم اندیشی و همفکری با دیگران :
فرد خودپسند(خود شیفته ) ممکن است در ظاهر قبول کند اما در باطن "پذیرش" نمی کند . بدون اینکه گوشهایشان را بگیرند ، نمی شنوند بدون اینکه کور باشند نمی بینند و خود را از پذیرش مشورت ، محروم میکند .هر چه میزان خودپسندی (خودشیفتگی) بيشتر باشد ، هزینه بیشتری براي کسب تجربه باید پرداخت شود. فرد خود شیفته بجای هم اندیشی ترجیح می دهند همه چيز را شخصا تجربه كنند و با تجربه دیگران سهیم نمی شود.