نفیسه رضایی افضل
نفیسه رضایی افضل
خواندن ۲ دقیقه·۴ ماه پیش

داستان یک کیک ساده

کیک ساده
کیک ساده


همینطور که با عجله از پله ها پایین می رفت یک دفعه پاچه شلوارش به پای دیگرش گیر کرده و با مخ از پله ها به پایین پرت شد.

برای چند لحظه هیچ صدایی را نمیشنید فقط در ذهنش به این فکر می کرد که می تواند شیرینی جدیدی که قنادکار جدید درست کرده را ببیند ، او تازه مدیر این قنادی شده بود و آرزوهای بزرگی در سر داشت. همه دورش جمع شدن ، قنادکار جلو آمد و زیر بغلش را گرفت او را از زمین بلند کرد،

- طوریت نشد آقا ، چی شد ؟ چرا افتادی ؟ حواستون کجاست؟

- حواسم ! حواسم همین جاست . به شما .

- به من ؟

- بله . خوب حالا آن کیک سرنوشت سازی که درست کردی کجاست؟

- کیک سرنوشت ساز ! آقا این چه حرفیه من یک کیک اسفنجی ساده درست کردم ، می خواستم اول مواد اولیه تون را بسنجم که چه طعم و بویی داره که سفارش قطعی مواد اولیه بدم.

- خوب حالا هر چی . چی شد ؟ الان خوب شد ؟

- بله بله . خوبه . خودتون بیاین امتحان کنید . این را با فر جدیدی که تازه خریدید درست کردم . به نظرتون چه طوره؟

مرد جلو آمد و از کیکی که حالا برش خرده بود ، تکه ای برداشت و به دهان برد .

خبری از بوی ضخم تخم مرغ نبود. بوی ضخم بدترین چیزی بود که می شد هنگام خوردن کیک حس کرد. در عوض با حس بوی خوش وانیل و طعم دلپذیر کیک اسفنجی ساده حالش خوب شد .

- به به . فوق العاده است . حالا بی زحمت یک پای سیب و یک چیز کیک درست کن ببینم با اونا چه می کنی . بعد از اینکه اونها را هم تست کردم می تونی به طور جدی کارت را شروع کنی.

- خیلی خوب بود فوق العاده بود

- آقا این که چیزی نبود فقط ی کیک ساده بود .

- آره می دونم یک کیک ساده بود اما خبری از بوی ضخم تخم مرغ نبود . و این برای من مهمترین چیزه.

- متوجه شدم.

- زودباش زودباش کارت را شروع کن تا ببینم چه می کنی .

- چشم.

و کیک پز مشغول آماده کردن مواد اولیه برای پختن پای سیب و چیز کیک شد.

کیکتخم مرغآرزوخواستن توانستن استتلاش
من نفیسه هستم یک جوینده اطلاعات که به تازگی تصمیم گرفتم اطلاعاتم را به نگارش در بیاورم . امید که مطالب برای مخاطبان مفید باشد.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید