سالها قبل کتاب "شما که غریبه نیستید" اثر آقای هوشنگ مرادی کرمانی را خواندم. این کتاب درواقع زندگینامه "آقای مرادی کرمانی" نویسنده توانا و چهره ماندگار ادبی ایران هست. طنز شیرین کتاب مرا جذب کرد و با متن صادقانه کتاب همذاتپنداری کردم، غمگین شدم و خندیدم. استاد گرانقدر در این کتاب اشاره میکند: این داستانها، حاصل چنگ زدن و تلاش من در زندگی است؛ یعنی من به زندگی خودم چنگ زدم و آن را به تصویر کشیدم و داستانهایم همه ریشه در زندگی من دارد. زمانی که دیدم مردم دردهای مرا گوش نمیدهند، سعی کردم آنها را به زبان طنز بگویم.
درواقع آنچه باعث شد درباره این کتاب بنویسم، شجاعت نویسنده است. از اینکه اگر زمانی خود بخواهم داستان زندگیام را بنویسم، تا چه حد شجاعت در نگارش تردیدها، ترسها، شکستها، غمها، ناکامیها و ... خود خواهم داشت. در روزگاری که به مدد شبکههای اجتماعی، جمع کثیری با نقاب زندگی بیدرد و کامل، تلاش میکنند خود را بهتر از آنچه هستند نشان دهند، چند نفر مانند آقای مرادی کرمانی این شجاعت را دارند که بیپرده سخن بگویند و دیگران را در تجربیات حقیقی زندگی خود شریک کنند. بادا که نترسیم و خودمان باشیم.