نقل قول از: میثم بیر
« بهنام سعادت ملت ایران و بهمنظور کمک به تامین صلح جهانی، پیشنهاد میکنیم که صنعت نفت ایران در تمام مناطق کشور، بدون استثنا، ملی اعلام شود.»
این متن پیشنهادی برای تصویب قانون ملی شدن نفت بود، قانونی که به واسطه آن سلطهی استعمارگران نفت را پایان داد. اما براستی آیا پایان داد؟!
در بحبوحهی سال 1323 بود که نماینده کرمان طرح ملی شدن نفت را پیش روی مصدق گذاشت اما مصدق گفت نمیتوانم قرارداد را یکطرفه فسخ کنم!! و عملا این طرح به واسطه نفوذ مصدق در نطفه خفه شد و هیچ یک از نمایندگان آن را امضا نکرده اند. پس از گذشت چند سال مخالفتها بر سر قراردادهای نفتی با انگلیس بالا میکشد که رهبران این نهضت به دست آقایان حائریزاده، بقایی، مکی، آزاد، امیرتیمور و آیت الله کاشانی است و هنوز مصدق در مورد قراردادها مخالفتی ندارد چه برسد به ملی کردن نفت!!
بعد از شروع مبارزات برای رهبری جنبش به یک شخص پرآوازه نیاز بود که بتوان از آن در مجلس استفاده کرد. ابتدا مصدق قبول نمیکرد اما پس دیدن تمایل جامعه به این مسئله، رهبری جنبش را به دست گرفت و این آغاز ورود مصدق به نهضت ملی نفت بود.
در اسفند 1329 همه چیز برای تصویب قانون از حمایت مردم گرفته تا نمایندگان مجلس و روحانیون آماده است اما یک مشکل سر راه وجود دارد آن هم نخست وزیر است! بله، نخست وزیر! در اینجا رزم آرا اعتقاد داشت «ملتی که توانایی ساخت یک لوله تفنگ ندارد نمیتواند از چاههای نفت بهره ببرد.» همین جمله باعث شد خلیل طهماسبی که از اعضای فدائیان اسلام بود دست به ترور رزم آرا بزند. پس با کنار رفتن رزم آرا، راه برای تصویب قانون هموار شد و شد آنچه که شد.
همانطور که اسمش پیدا است به منظور ملی شدن نفت بود، اما چه شد؟! در عوض ما میبینیم با یدک کشیدن این اسم، تماما در اختیار حکومت قرار گرفت. در تفکر مصدق ملی شدن نفت برای مردم بود که نفع آن باید بوسیله یک حکومت مردمی به مردم منتقل شود که ما میبینیم اصلا حکومت مردمی به واسطهی استبداد شاههنشاهی وجود ندارد!!
در چهار سال نخست وزیری مصدق با فرض اینکه حکومت مردمی وجود دارد، مشاهده میکنیم که وضعیت صنعت روز به روز رو به افول دارد. صادرات نفت از 200 میلیون بشکه در سال به کمتر از 11 میلیون بشکه در سال رسید و نیروهای آن از 75 هزار کارگر به چند هزار کارگر تقلیل یافتند. این پیامد تحریم نفتی انگلیس علیه ایران بود که باعث شد شرایط اقتصادی ایران بدتر از قبل شود. اما مصدق برای خنثی کردن نتایج تحریم به سازمان دهی کردن مالیات و افزایش صادرات غیر نفتی رو آورد که البته نتایج مثبتی داشت اما کافی نبود.
ملی کردن صنعت نفت از منظر وحدت و روحیه استعمارستیزی، بعد از جنبش تنباکو نقطهی عطفی بود اما اگر کمی تخصصی تر بشویم متوجه خواهیم شد که در آن زمان ایران زیرساختهای مناسب و نیروی متخصص برای ادامه دادن صنعت غول پیکر نفت را نداشت و فقط روی کاغذ اداره کردن آن امکان پذیر بود. شاید رزم آرا منظورش درست بود؛ یعنی آن زمان مردم هنوز به آگاهی کافی نرسیده بودند و صرفا براساس احساسات و بدون توجه به عواقب آن دست به این کار زده اند.
در پی ضررهای روزانه ایران، انگلیس هم در طرف مقابل دچار ضررهایی شد و دلش نمیخواست از منابع ارزان ایران دست بکشد. از آنجایی که مصدق دچار یک اشتباه در سیاست خارجی شد و با استفاده از یک دست خارجی میخواست یک خارجی دیگر را بیرون بیاندازد. اثرات این اشتباه آخر گریبانش را گرفت و باعث کودتای شهریور شد. پس از کودتا، زاهدی که دست نشاندهی آمریکا بود، به فاصلهی یک ماه پس از کودتا، قرارداد نفتی را به اسم کنسرسیوم یا قرارداد امینی-پیج با آمریکا، انگلیس، فرانسه و هلند بست که در آن باز هم اکتشاف و استخراج و فروش نفت به دست شرکتهای خارجی سپرده شد و ایران به دریافت حقالامتیاز براساس اصل کلی پنجاه-پنجاه اکتفا کرد. این قرارداد سلطهی استعمار را بیشتر و به واسطه آن غرامت 600 میلیون دلاری به انگلیس پرداخت و این امتیاز به مدت سه دهه ادامه داشت که به واسطه انقلاب اسلامی لغو و هرگونه همکاری با آنها کنسل شد.
ایدهی ملی شدن صنعت نفت ایران، از فضای ناسیونالیسم نشأت گرفته شد. یعنی مردم تمایل داشته اند که همه چیز را از دست استعمار و استبداد گرفته شود. البته در مقطعی از استعمار گرفته و به استبداد داده شد وسپس استبداد و استعمار هر دو آن را مدیریت کرده اند. اما باید توجه کنیم که در آغاز، دولتی شدن نفت بود؛ البته سیاست های پهلوی در دست گرفتن اقتصاد برای فشار سیاسی بود. به هر حال یکی از ستونهای نفوذ سیاسی، اقتصاد است؛ بنابراین از ابتدا به صورت انحصار در دست حکومت بود و این شیوه انحصار را هم جمهوری اسلامی در پیش گرفت یکی از معایب انحصارگرایی نفت، به مرور زمان وابسته شدن به آن است. طوری که تقریبا نیمی از بودجهی کشور به صادرات نفت بستگی دارد و امروزه که در تحریم قرار داریم و صادرات نفت به شدت افت داشته است ما تقریبا به صادرات یک میلیون بشکه نفت 192دلاری نیاز داریم تا با کسری بودجه مواجه نشویم. امیرخانی در کتاب نفحات نفت میگوید: «خانوادهای هست مفلوک. کار پدر بدانجا کشیده است که مجبور است طلای مادر بفروشد تا نان سفرهٔ فرزندان فراهم آورد و البته بیش از آن را نیز خرج خود کند. به پدر چه خواهید گفت؟ بیکار؟ مفلس؟ معتاد؟ هر چه خواستید بگویید اما بدانید از چنین مردی بایستی ناامید بود. اگر کسی به فکر نجات چنین خانوادهای باشد، تنها به فرزندان جوان امید خواهد بست... مادر یعنی وطن. طلا یعنی نفت. پدر یعنی دولت... این ملک پدرانی داشته است که برای حکومت، نه طلای مادر که خود مادر را نیز فروختهاند! در چنین خانوادهای تنها مایهٔ نجات، همت فرزندان است... از پدر کاری بر نمیآید.»
البته در سالهای اخیر در راستای اقتصاد بودن نفت به موفقیتهایی رسیده ایم و اصل 44 هم به عنوان مکمل به این موضوع کمک کرد. در بحث فرآوردههای نفت امروزه باید به بحث پالایشگاه و پتروپالایشگاه به طور جدی رسیدگی کرد؛ چون این نوع محصولات خاصیت تحریم پذیری ندارند و میتوانند در افزایش محصولات غیر نفتی نقش به سزایی داشته باشند که همت مسئولان را می طلبد.
برای عضویت در کانال تلگرام نقل قول کلیک کنید!