نقل قول از: ابوالفضل یوسفی
انتخابات مقولۀ مهمیست به نحوی که این مشارکت اجتماعی در کشور زمینهی بروز سیاستها و جهتگیری علنی احزاب و یا گروههاست. با شکل گیری فرآیند تبلیغات و کمپینسازی و ائتلافها در انتخابات، جبهۀ جدیدی از افراد میتوانند با مواضع نو اعلام موجودیت کنند و باعث تغییر و تحول در حیات سیاسی کشور شوند. مهمترین مسأله در اقبال عمومی به این پدیدهها شعارها و ایدههای آنان است که بعضا باعث خروج کشور از بنبستهای بوجود آمده شدهاند. در انتخابات مجلس شورای اسلامی 1398، گروهی جدید اعلام موجودیت کردند که نام مجلس عدالتخواه را بر خود نهادند و از آنجا که بحث عدم ورود به فسادها در چند سال گذشته در رسانهها بزرگ شده بود، این موضوع مورد استقبال برخی از جریانهای مختلف مردمی علیالخصوص طیف وسیعی از دانشجویان قرار گرفت.
مجلس عدالتخواه در واقع یک سبقهی نخبگانی و درون دانشگاهی دارد به نحوی که اکثر کاندیداهای این لیست و همچنین فعالین ستادی از تشکلها و جریانهای دانشجویی بودند. به همین دلیل این پویش انتخاباتی در بین دانشجویان به شدت شناخته شده بود که میتوان از دیگر عوامل این شناخت را وجود فعالین جنبش دانشجویی از جمله آقایان سعید زیباکلام، محمدصادق شهبازیراد، وحید اشتری و ... نام برد. ولی در بین مردم و جامعه شناخت کافی از این طیف وجود نداشت. که یکی از دلایل عدم رأیآوری این گروه همین موضوع است.
در واقع عدالتخواهی اندکی پس از ورود به دهه 80 در بین فعالیتهای جنبش دانشجویی به یک شعار مهم تبدیل شد و چندی بعد با اقدام چند نفر از دانشجویان، جنبش عدالتخواه فعالیت خود را به عنوان یک تشکل دانشجویی در دانشگاه تهران آغاز کرد. فعالیتهای عدالتخواهی (چه در جنبش عدالتخواه و چه در بقیۀ تشکلها) بیشتر در مورد مطالبه از قوۀ قضائیه به منظور ورود به پروندههای فساد، مطالبه از دولت(ها) به منظور اجرای قوانین و رعایت عدالت در مسائل اجرایی (اعم از بودجه و ...) و مطالبه از دیگر سازمانهای کشوری بودهاست. اما یکی از ایرادهایی که دیگر جریانات از این فعالیتها میگرفتند، ورود مصداقی به مشکلات بودهاست؛ در حالی که این موضوع از سمت فعالین عدالتخواه در بیشتر موارد رد شده و بیان شده هدف اصلی این است که تغییرات ریشهای به نفع عدالتخواهی در کشور رخ دهد.
تفکرات هر جریان در اصل هویت ذاتی اوست که میتوان با آشنایی با آن به هدف و کارکرد آن پی برد. در تکاپوی جریانات مختلف در انتخابات 1398، نظراتی از سوی عدالتخواهان ارائه شد که به شدت از سمت طیف راست (اصولگرایان) و طرفداران آنها مورد انتقاد واقع شد. یکی از همین مسائل اظهار نظر در مورد «التزام عملی و عدم التزام نظری در برابر ولی فقیه» بود که مخالفتهای زیادی به دنبال داشت. در حالی که میتوان با مراجعه به نظرات برخی مراجع که در این زمینه صاحب نظر هستند (از جمله امام خمینی(ره)، حضرت آقا، آیت الله جوادی آملی و ...) صحت این گزارهی عدالتخواهان را تأیید کرد. در اصل بعضی از افرادی که هماکنون این حرکت را جلوداری میکنند مجهز به سلاح مبانی (ولایت فقیه، فقه و...) در کارزار مبارزه با فساد هستند که جای بسی شکر دارد و از این افرد میتوان به آقای محمدصادق شهبازی راد اشاره نمود. اما آیا وضع به همین منوال میماند؟
یکی از نکاتی که باید به آن توجه کرد، ذات فعالیتهای عدالتخواهیست. با توجه به شور و هیجانی که در این فعالیتها وجود دارد، اغلب طرفداران این فعالیتها جوانان و دانشجویان هستند. اما چقدر به لایۀ مبانی این فعالیتها و علیالخصوص عدالتخواهان آینده (دانشجویان فعلی) دقت شده است؟! با توجه به مشاهداتی که در این بین شده است، تعداد کثیری از دانشجویان هستند که به شدت به فعالیتهای عدالتخواهانه علاقهمندند اما در سطح مبانی، یا تمایل ندارند و یا به آن فکر نکردهاند که تعمیقی صورت دهند. این است که میتواند در آینده باعث شود فعالیتها کورکورانه شود و یا از مسیر عدالتخواهی صحیح منحرف شوند. پس میتوان گفت که الآن وقت تبیین مبانی انقلاب به صورت جدیاست تا بتوان شاهد یک جریان عدالتخواهی آرمانگرا به تمام معنا در بین تشکلهای دانشجویی و جوانان بود.