این سوال که چرا مهندسی خواندهایم برای اغلب دانشجوهای انقلابی رشتههای فنی پیش میآید. عدهای با حذف صورت مسئله و روی آوردن به درسهای حوزوی و انسانی عنوان میکنند انتخاب مهندسی از سمت ما ثمره نظام آموزشی بود! با احترام تمام به این قشر از جوانان مومن انقلابی، خطاب به این دسته عرض میکنم شما راه فرار از مسأله را انتخاب کردهاید و دیگران (هرچند مقصر) را تنها مقصر انتخابتان معرفی میکنید.
این حقیقت روشن است که علم مهندسی کنونی ارمغانی از غرب برای گرفتن روال طبیعی زندگی انسان و تبدیل انسان به رباتی است که هیچگاه در مقابلش تعقل نکند. دنیای غرب برای سایر کشورها هدفی جز استعمار را دنبال نکرده است؛ استعمار جدید غرب استعمار مغزهاست؛ در پدیدهی استعمار نوین قبل از اینکه به انسان فرصت فکرکردن را بدهند، حل مسأله را در اختیارش قرار میدهند. مهندسی فعلی جز یک استعمار فکر نیست که در نتیجهی آن یک مهندس خلاق انقلابی، در نهایت دانش مهندسی خود، به اجرای لایسنسهای مورد تایید شرکتهای غربی ملزم میشود که شاید دهها سال پیش از انقلاب خریداری شده بودند! یک مهندس مجبور است برای طراحیهایش از حل المسائل غربی استفاده کند و جالب آنجاست که با تحریم دسترسی به همان حلالمسائل هم محدود میشود! متاسفانه ابداع روشهای نوین هم محکوم به شکست شده است و مهندس مجبور به پذیرش لایسنسها و محکوم به شکست در خلاقیت (مهندسی و خلاقیت دو عضو جدا ناپذیر هستند)! این محدودیت با ذات عالم اسلام که انسان را موجودی آزاد در تفکر میخواهد ارتباطی ندارد! نهایت این استعمار به آنجا میرسد که دانش مهندسی برای نیازهای کشورهای غربی، گسترش یافته و دانشگاه درخدمت به غرب پیشرفت میکند.
اما جنبهی دیگری از بحث این است که آیا علم مهندسی که سبب زندگی راحت انسان و صرف لذت انسان شود جدای از اسلام است؟
برای این مطلب خوب است داستانی را از بطن عالم اسلام بازخوانی کنیم.
هرساله مسلمین تشرف یافته به زیارت خانهی خدا قدمهایشان را جای پای قدمهای یک زن میگذارند؛ داستان هاجر اگر چه از دور صرف یک داستان تاریخی و معجزهی الهی در انتهای داستان باشد اما آیا دویدن هاجر رفتن و برگشتنش جز یک دُور آزار دهنده بود؟ چرا هر مسلمان مکلف است در کنار طواف خانهی خدا به دُور به ظاهر بیهدف بین صفا و مروه مشغول باشد؟
تلاش هاجر مگر جز برای زندگی بود؟ تلاشهای روزمره برای زندگی راحت و آسودهتر هرکس با هر شغلی یک دُور آزاردهنده است. پیام مهم این واجب در حج خانهی خدا نشان میدهد که میان تلاش برای زندگی (که بخشی از آن تلاش مهندس برای صرف راحت ترشدن زندگی است) و میان عالم اسلام توازن کامل برقرار است!
مهمترین نکتهی بحث آن است به عالم مهندسی کنونی نمیتوان اکتفا کرد. «انقلاب علم در مهندسی» میتواند به عنوان یک راهکار مطرح باشد. اکنون نیازمند انقلاب و تحول در رشتههای فنی و مهندسی هستیم که بحث آن در این مجال نمیگنجند.
پ.ن: اینکه چرا مهندسی میخوانیم برای خانمها شاید پررنگتر مطرح شود که معمولا به دنبال آن بحثهای فمنیستی پدیدار میشود. اغلب خانمهای مهندس انقلابی به دلیل نامساعد بودن شرایط کاری در حوزههای مهندسی فعالیتی ندارند. در صورتیکه با حداقلی ترین دلیل «اولویت نبودن دغدغهی اقتصادی برای خانمها» فرصت بیشتر برای خانمها جهت تفکر وارایهی راهکار در مسائل مهندسی است؛ که هیچ گاه فرصت تفکر در آن حوزه و ارائهی طرح برای آقایان مهندس فراهم نخواهد بود و لازم به ذکر است که پرکردن خلاءها در حوزهی مهندسی به معنای بیاهمیت بودن نقش مهندس خانم عنوان نشد!
مگر جز این است که برای یافتن خلأها و رفع آنها نیازمند هوش وزیرکی خاصی هستیم که کار هرکسی نیست؛ و آیا نهایتا این تلاش جز مصداق انفاق و عین عبودیت است؟ (ر.ج: طرح کلی اندیشه اسلامی)