••
Day 23 . Be honest with yourself!
••
چالش روز بیستوسوم راستش برای من خیلیوقته که از چالش و کار سخت تبدیل شده به یهجریانِ مکاشفهی لذتبخش. اینکه یهجاهایی مچ خودم رو بگیرم و بگم ببین الان دقیقا چی به چیه؟ چته نخجان؟ خط رو خط شدی چرا؟
برام تبدیل شده به یک بازی و مکاشفهی مطلوب و مهیج.
یادمه حوالی دو سال پیش، به روانکاو گفتم میدونید چیه؟ من یهچیزهایی در خودم مشاهده کردم، خوندم، یاد گرفتم، نوشتم و در مورد خودم میدونم! میدونم که یهسری از رفتارهای ناخودآگاهم چیه و میشناسمشون. ازونسمت میدونم که یهسری رفتارهای خودآگاهم چیه و برام آشناست و البته خیلی وقتها ناراحتم میکنه. حالا مطلوبم اینه که بفهمم اونبین، پروسه چیه که من میدونم نتیجه رو دوست ندارم اما اقدام میره به اونسمت. یهقسمت عمدهای از مکاشفات از اونروز جدیتر شد و من هر روز از روز قبل خوشحالترم بابت اینکه تجربهی تراپی و روانکاوی رو [آگاهانه] به خودم هدیه دادم. با تمام وجود معترفم از زمانهای بسیار باکیفیت زندگی منه و گرچه خیلی وقتها کبود و مبهوت میام بیرون اما همیشه گشایش داشته و داره.
••
بهواسطهی اینمکاشفات با خودم صادقترم و بعضیجاها با خودم بیشتر در صلحم. میدونم که فلان فکر و حتی زمزمهی درونی از ناخودآگاهم میاد و خیلی جاها میدونم ریشهاش چیه. میدونم اگه بذارم رو اتوپایلوت،رفتار معمولم چی خواهد بود و اونجا هموننقطهی طلایی پرسشه برای من! اینکه نغمه میخوای رفتار اتوپایلوت رو انتخاب کنی و یا فکر میکنی الان بهتره تغییرش بدی؟ انتخابت کدومه؟ هر کدوم چه حسی برات دارن؟ و اینجوری لذت انتخاب و مسئولیت پذیرشش بسیار بیشتره.
••
اینشناختها که اولش تماما با درد و برونریزی همراه بوده، بهم جسارت اینرو میده که گاهی اعترافاتی بکنم.
سفر که بودم، برای دو تا از رفقا اعتراف کردم که کجاها به دلیل یهتفکر که ریشهاش خیلی درونی بوده از خودم لذتهایی رو دریغ کردم که الان کاملا آگاهم بهش. نمیگم که الان الزاما انجامشون میدم، نه! اما انتخاب میکنم انجام یا عدم انجام دادن رو.
••
شما کجا احساس کردید که با خودتون صادق هستید؟ و یا بالعکس؟
مکاشفاتتون چه کمکی کرده تا با خودتون کمتر تناقض داشته باشید؟
اصلا به نظرتون لازمه آدم با خودش صادق باشه؟
به نظر شما چطور میشه برای این شناخت و مواجهه پیش رفت؟ راهش چیه؟ پیشنهاد شما چیه؟