متاسفانه چنین چیزی نداریم. علم، که در واقع علوم تجربی است به معنی بررسی روابط علی و معلولی چیزهای جهان خارج است که در طبیعت وجود دارند. طی این بررسی ما به دانشی دست می یابیم که به آن علم تجربی می گوییم. در این علم تجربی تفاوتی بین کارهای خواجه نصیرالدین طوسی، کارهای اولیه بشر غارنشین و اساتید هاروارد وجود ندارد. پس علم مدرن اصطلاحی غلط است یا غلط مصطلح است.
اما ما هم مدرنیته داریم و هم فناوری مدرن داریم.
معنی واژه مدرنیته سنت گریزی و نو شدن است. در مورد مدرنیته قلم فرسایی زیاد کرده اند، واژهای چند بعدی است و عملاً به دوران بعد از قرون وسطی اروپا برمیگردد و در مورد غیر از تمدن اروپایی کاربرد مشخصی ندارد. شاخصترین جنبه مدرنیته در ایران مصرف فناوریهای مدرن بود و هست بدون این که کشور در تولید این فناوریها دخیل باشد. البته پس از گذشت زمانی چند ساختار نظری مدرنیته نیز به کشور حاکم گشت و این به معنی تولید انبوه، رقابت با سرمایهداری جهانی، به کار گرفتن مولفههای اقتصاد سرمایهداری در اداره کشور، تلاش در جهت انجام کارهای بزرگ که به صرفه باشند و ندیدن عواقب زیست محیطی، سلامتی و.... است که همه شاهدش هستیم و هیچ ربطی به گروههای سیاسی مختلف و یا حتی نظامهای سیاسی مختلف ندارد و همه شاخصهای یکسانی برای ارزیابی رشد و پیشرفت دارند.
به طور پیشفرض همه چیزهای مدرنیته خوب است و فقط عاملش مشکل دارد. اقتصاد مدرن، فناوری مدرن، ساختار نظری مدرن و ... همه خوباند و اگر به دست انسان صالح بیفتند همه مشکلات حل میشود. کسی به دستگاه نظری مدرنیته نگاه نمیکند و تعجبی هم ندارد چون مصرفکنندگان فناوری مدرن که به دنبال کسب قدرت تولیدکنندگان فناوری مدرناند نه صاحب علم اند و نه رفتاری علمی دارند.
پیشفرضها را عوض کنیم.
به طور پیشفرض هیچ فناوریای، اعم از ساده یا پیچیده به درد هیچ آدمی نمیخورد مگر این که به آن فناوری نیاز داشته باشد. به طور پیشفرض قبل از انجام هر کاری باید صورت مسأله را تعریف کنیم و به طور پیشفرض قبل از طرح صورت مسأله باید مسأله داشته باشیم.
مسأله اول: جدا از ساختار و دستگاه نظری مدرنیته، هژمونی جهانی، غرب و استعمار و هزار نکته تکراری دیگر فناوری مدرن برای ما، در ایران ما، چه مشکلی ایجاد می کند؟ این جداست از این که ذاتاً فناوریهای مدرن با ساختار پیچیده و قدرتمند و جذاب فکرها را خطی میکنند و با راحت کردن هر چه بیشتر مسائل و مشکلات، خلاقیتها را تنها به یک مسیر مشخص، که همان مسیر بازار و فروش بیشتر است، هدایت میکنند. آیا ایران ما با مشکلی بیشتر از مشکل جهانی روبرو خواهد بود؟ بله.
برخلاف تصور، جای جای ایران سرشار از فناورهای ناشناخته است. فناوریهایی که مدتهایی مدید پایداری را تضمین کردهاند و جای خود را به فناوری بعدیای دادهاند که نه تنها کاربرد بهتری داشته که پایدارتر هم بوده است. در اقلیم جغرافیایی ایران پایداری صورت مسأله اصلی بوده است و نه بهرهمندی صرف. بهرهمندی صرف که به معنی بهرهکشی است، که ساختار نظری مدرنیته را میسازد، طولی نمیکشیده که ورشکستگی را به دنبال خود میآورده است. یکی از بهترین مثالهای آن استفاده از آب و قنات است.
پارک ملی سراوان در استان گیلان خانه های قدیمی رشت را در خود جای داده است. اگر با راهنمای آگاه از این پارک بازدید کنید از فناوریهای پایداری که در زندگی جریان داشته و زندگی معمول و سالم را پشتیبانی میکرده است شگفتزده می شوید. حتی نگهداری از این خانهها برای زندگی کاری نیست که در حال حاضر امکانپذیر باشد. این خانهها زندهاند و مثل یک آدم زنده نیاز به نگهداری دارند، نگهداریای که مراقبت و دقت بالایی را طلب میکند. همین داستان در شهر کویری کاشان هم دیده میشود. شهری که در یک منطقه گرم و خشک قرار گرفته و قدمتی هزاران ساله دارد. فناوریهایی که آن خانهها را قابل زیست میکرده هم اکنون در دانشگاهها تدریس میشود بدون این که از نظر عملیاتی قابل اجرا باشد. در واقع به این معنی است که ما آن فناوریها را از دست دادهایم. در واقع ما کل علم و فناوری خودمان را از دست دادهایم. چرا که فناوری مدرن دنباله فناوری کهن ما نیست و نسل بعدی آن قلمداد نمیشود.
اگر به منطق و دستگاه نظری مدرنیته نگاه کنیم، همان دستگاه نظری که توانسته این حجم عظیم از فناوری را ابداع کند، نکته مهمی را میبینیم. برای تولید حجم عظیم از فناوری شما باید مانعی در مقابل خودتان نبینید، در واقع به صورت نظری نبینید، یعنی خط قرمز نداشته باشید، مگر آن که آن خط قرمز از شما قویتر باشد که حتماً به دنبال آن خواهید رفت که قدرتتان را بیشتر کنید و آن خط قرمز را به زیر بکشید. این دستگاه نظری است که مرگ خدا را تولید میکند، تاسکیجیها را میسازد، زیستبوم را نابود میکند و بر این باور است که علم انسان و توانایی انسان بر همه چیز غلبه خواهد کرد. این دستگاه نظری که در برخی دیدگاهها غرب خوانده میشود در ادعای مرگ خدا صادق است اما در برخی جاها ریاکارانه عملکردی یکسان دارد اما صداقتی در اعلام مرگ خدا ندارد. (نکته معترضه: شرق و غرب نداریم، چین و آمریکا نداریم، مدرنیته و نگاهش جهانگیر است و اگر جایی را تسخیر نکرده افکار برخی مردمان است و یا مکانهایی که نمیشناسیم).
در گفتارهایی چنین کوچک نمیتوان همه ابعاد قضیه را توضیح داد. حقیقت قضیه آن است که ادعاهای مدرنیته در غلبه بر همه چیز و همه جا و همه کس هم اکنون در اقلیم زیست بوم ایران باعث ورشکستگی شده است و مومنین به مدرنیته جز انتظار برای کشف راهکارهایی که از آسمانِ تولیدکنندگان فناوری مدرن به دامانشان بیفتد راه دیگری را ارائه نکرده اند. آن تولیدکنندگان فناوری مدرن، آن مومنین به حقوق بشر که بیست سال در افغانستان احتمالاً مشغول استراحت و ترویج حقوق بشر بوده اند و به همین دلیل هم ملت افغانستان شکست خورده و برایش فصلی هم در کتابهای شکست ملتها تعریف کرده اند جهت انجام کار نیک و به دلیل همان حقوق بشر در آینده به ما چیزهایی خواهند داد که در زیست بوم خودمان از جزغاله شدن در گرما و غرق شدن در سیل و بیمارهای واگیردار و غیر واگیردار و بقیه مصائب بشری نجات پیدا کنیم. فقط زمان آینده به طور دقیق مشخص نشده و ما هم بخشی از تلفات جانبی توسعه علم! مدرن هستیم و در آینده همانطور که بابت تاسکیجی معذرت خواهی شد از آیندگان ما هم عذر خواهند خواست.
پی نوشت اصلی: این نوشتار کوچک برای دوستان بزرگی است که سن کمی دارند. آنان که هنوز میتوانند تاریخ بخوانند و از منابعی بخوانند که به غرضهای غارتمدارانه آلوده نشده باشد. به این امید که بتوانند به علم بیندیشند و علمی فکر کنند و مغزشان را از بردگی مصرفکنندگی نجات دهند. به این امید که بفهمند علم ربطی به رد فهم خالق یکتا ندارد و خالق منشأ آن علم و شعوری است که بر رابطه علی و معلولی حاکم است. که فهم خالق و درک خلقت مرحله برتری است از افتادن در تله سخت و بی رحم و نابودکننده ماده پرستی، ماده پرستیای که هر چیز غیر مادی را انکار میکند و هر چه غیرمادی است در چهارچوب زندان ماده محصور میکند و در این راه از هیچ عمل شنیعی هم ابا ندارد: مفاهیمی مثل عشق، خانواده، روابط انسانی و شعور بشری.