بسیاری بر این باورند روزهایی که تجربه میکنیم سیاهترین روزهای بشرند. مثل همه جملههایی که بیانگر احساسات هستند این باور هم حاوی اطلاعات متناقض است.
وقتی اتفاق ناخوشایندی میافتد همه ما در وضعیت انتقالی قرار میگیریم، وضعیتی که ما را از دیروزی که دیگرگونه بود به امروزی که اینگونه است انتقال میدهد. اما این یک اشتباه فراگیر است. هیچ اتفاق ناخوشایند و حتی خوشایندی از آسمان خدا به زمین نازل نمیشود و هر چیزی گذشتهای و پیشینهای دارد.
جیمز کلیر در کتاب ارزشمندش به همین نکته اشاره میکند. هیچ موفقیتی به یکباره نازل نمیشود و یک موفقیت بزرگ نقطه قله کوهی است که از عادات کوچک ناشی شده است. این منطق در مورد بقیه مسائل هم کاربرد دارد اما نکته ناامیدکننده ای هم در آن نهفته است، ما دقیقاً نمیتوانیم مشخص کنیم کی به قله – یا دره! – میرسیم. و شاید همین است که ایمان را اینقدر ارزشمند میکند، ایمانی که به نقطه نهایی باور دارد اما رفتن در راه را هدف میداند و نه رسیدن به نقطه پایان را، هرچند که نقطه پایان اجتنابناپذیر باشد.
پس وقتی انسان به بشری که معادل میمون جهش یافته است تبدیل میشود، میمونی که به خاطر توانمندیاش میتواند همنوع و غیرهمنوع را منقرض کند، ماشین را برای سلاخی همنوع و غیرهمنوع به کار بگیرد، در آزار به بقیه جانداران حتی برطرف کردن نیازهایش مثل غذا، آب و سرپناه را نخواهد و صرف قدرتورزی، صرف به دستآوردن قدرت جنایت و فساد کند، دیدن این روزها اجتنابناپذیر میشود.
این روزها حرف زدن، یا همان روزمره نوشتن، بیهودهترین کار دنیاست. در این روزها که انسانها توسط ماشین میمون جهش یافته سلاخی میشوند، آن هم مثل یک شوی چندشآور مقابل چشم همه مردم جهان، در این دهکده جهانی مهوع، حرف زدن فقط موضوع را لوث میکند، مثل این که میشود با حرف زدن و کاری نکردن مسئولیتی را از گردن انداخت. البته این روزها حرف جدیدی ندارد جز پرده برانداختن و وقاحتی چشمگیر، که این سلاخی مدتی است بوده و ادامه دارد، در فلسطین، در یمن، در کودکانی که در یمن به شنیعترین شکلی سلاخی میشدند، با گرسنگی، و در ایران، با همان ماشین، با هدایت همان میمونهای جهش یافته.
این روزها، دست مستقیم خداوند را میطلبد، و خون انسان، خون انسان جانشین او، خونی که شهادت میدهد به انسان بودنش، خونی که در رگهایی جاری است که به سجده میافتد هنگام مرگ، هنگام ملاقات خداوند، ملاقات او که شکل ندارد، جسم ندارد، او که صفت مطلق است، او که صفتش عین ذات اوست، او که عین حقیقت است، عین عدالت است، عین زیبایی است، عین عزت است، عین شرافت است.
این روزها حرف زدن بیهودهترین کار دنیاست.